سیره ی شهدا

[*سجاد*]

از شما دوستان می خواهم هرچه درباره ی شهدا اعم از :

1) زندگی نامه
2) سیره شهدا(رفتارهای روزمره)
3) وصیت نامه
4) معرفی شهدای شهر - کوچه و یا خویشاوندان خود
دارید برای این تاپیک بنویسید تا با شهدا بیشتر آشنا شویم و از زندگی آنان درس بگیریم

یا علی

[*سجاد*]

رؤياي شهادت

نيمه شب «احد» از خواب پريد و مرا صدا زد و گفت:«بلند شو» گفتم:«چه شده؟» گفت:«الان در خواب ديدم که شهيد شده‌ام و برايم يقين شد که من فردا شهيد خواهم شد».
تا صبح بيدار مانديم و مشغول دعا و راز و نياز با خدا شديم گويي در انتظار شهادت لحظه‌شماري مي‌کرد فرداي همان روز بال در بال ملائک به آسمان پرواز کرد.
شهيد احد آقاياري

[*سجاد*]

راهت را ادامه خواهم داد و به آناني که مي دانم زماني ديگر تو را و راهت را و يارانت را نخواهند شناخت، خواهم گفت پرستوهايي بودند که نه زيستنشان چونان شما بود و نه رفتنشان. تويي که براي آزادي ايرانمان، براي آسايش آناني که بعد ها سر آسوده بر زمين مي گذارند.از جان مايه گذاشتي. و نمي دانند اين آرامش را چه کسي برايشان به ارمغان آورده است. نمي دانند اين سرمايه را مديون کيستند، چون تو بدون هيچ منتي، بي نام و با نشان فدايي شدي. راهت را ادامه خواهم داد...

[شهید علی اصغر پازوکی]

ادامه این نهضت ممکن نیست
الا با استمرار راه شهیدان
زیبا سخنی آغاز نمودی
و این اول سخن است

[شهید علی اصغر پازوکی]

1-از بزرگترین ویژگی شهدا این بود که هر فکر و فعلی را که انجام می دادنند فقط برای خدا بود

خدا

[*سجاد*]

خدايا تو مرا عشق کردي که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردي که در چشم يتيمان بجوشم. تو مرا آه کردي که از سينه بينوايان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فرياد کردي که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايم. تو مرا در درياي مصيبت و بلا غرق کردي و در کوير فقر و حرمان تنهايي سوزاندي. خدايا تو پوچي لذات زودگذر را عيان نمودي، تو ناپايداري روزگار را نشان دادي. لذت مبارزه را چشاندي. ارزش شهادت را آموختي."
(شهيد دکتر مصفي چمران)

[شهید علی اصغر پازوکی]

2- ویژگی مشترک دیگر آنان ولایت پذیری و پیروی از ائمه

هیهات مناالذله

[*سجاد*]

شهيد ‌پاسدار سرلشكر حسن باقري(27 ساله به هنگام شهادت)

سومين يا چهارمين باري بود كه حاج صادق آهنگران به منطقه ي ما مي آمد. شهيد حسن باقري از او خواهش كرد صبح پنج شنبه براي بچه ها زيارت عاشورا بخواند.آقاي آهنگران خيلي خسته بود. شب يك ساعت بيشتر نخوابيده بود.بعد از زيارت عاشورا شهيد باقري تقاضاي روضه ي حضرت رقيه (عليها السلام)كرد؛فقط من مي دانستم چه اتفاقي خواهد افتاد. ته دلم خالي شد، بچه ها از حالت من تعجب كردند، نمي دانستند شهيد باقري چقدر به حضرت رقيه ارادت دارد.مي دانستم او با شنيدن روضه ي حضرت رقيه از حال خواهد رفت. از اول تا آخر روضه، شهيد باقري در سجده بود. روضه كه تمام شد، منتظر بوديم سر از سجده بردارد،اما....

كف سنگر 3 پتو روي هم انداخته بوديم. جايي كه باقري سرش را گذاشته بود ، تا پتوي سوم بر اثر اشكهايش خيس شده بود.

[*سجاد*]

پاکترین جوانان دنیا

به یاد شهید یدالله کلهر( 32 ساله به هنگام شهادت)

به خط مقدم که رسیدیم، حاجی پیاده شد و برای سرکشی به نیروهایش توی خط به راه افتاد. خط زیر گلوله های مستقیم دشمن بود. حاجی بی توجه به گلوله ها انگار که زیر باران قدم می زند، گفت: تو خودت را اذیت نکن!برگرد!.... من حالاحالاها در خط کار دارم. باید وضعیت را خوب بررسی کنم. نیروها نیز به تقویت روحیه احتیاج دارن.
... غروب شده بود. حاجی چندروزی بود که استراحت نکرده بود و از این بابت به شدت نگران سلامتی اش بودم. می خواستم یک لحظه نیز تنهایش نگذارم، اما از صبح آنقدر پا به پای حاجی دویده بودم که خستگی تمام وجودم را فراگرفته بود. دیگر رمقی برایم نمانده بود. خسته و مانده توی کانال نشستم و با صدایی خسته و خفه ، نفس زنان گفتم: حالا که به فکر خودتان نیستید، لااقل به بچه ها رحم کنید. تمامشان به بودن شما دل خوشند.وجود شما به آنها انرژی می دهد.
گفت: همه باید با یاد خدا آرام شویم. او همه چیز و همه کس ماست. من هم مثل شمابنده ی او هستم. این را گفت و مثل کسیکه به ناگاه به یاد وقت و زمان افتاده باشد، همانجا به نماز ایستاد. نماز اول وقت را هیچ گاه فراموش نمی کرد.
سیل گلوله های بی هدف دشمن بر سرمان می بارید. تا وقتی نماز حاجی تمام شد، جانم به لب رسید. در طول نمازش مرتب خداخدا میکردم که در دید دشمن قرار نگیرد. نمازش که تمام شد، سرحال و قبراق ، پر انرژی تر از صبح گشته بود.... بی اختیار دوباره به دنبالش کشیده شدم. روی خاکریزها و توی کانال ها خط سرخ خون کشیده شده بود. حاجی با احتیاط کامل از کنار آنها می گذشت. یک مرتبه برگشت و در حالیکه سیلاب اشک از چشمانش جاری بود گفت:

این خون ها ، خون پاکترین جوان های دنیاست، مواظب باشید، هیچگاه پا رویشان نگذارید.

[شهید علی اصغر پازوکی]

3 - دگر خواهی شهدا بی نظیر بود

انان از مال و جان خود گذشتند تا استقلال و امنیت و رفاه را به مردم هدیه نمایند