-
۱۳۸۷/۰۸/۱۶, ۰۱:۴۹ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
مناجات و اشعار عارفانه
بنام و به اذن او...
فرازهای عشق
رهگذر ای هم نفسم
یک دم و آنی به تأمل بنشین
گوش بده بر نفسی
کو ز قفس ، بهر تو کس
نای بر آورده ز دل می خواند
.......
بنام او که همه هستی از اوست و به اوست .
عالم به ذات سینه هاست،خداوند عشق ،نو ر و جان.
سپاس بیکران بر یگانهء عالم ، بر علم گستری که وسعتش به پهناهای نو ر ماند.
محبوب بی نظیر و قادر بی نیاز که مبدا خلقت را از آب خواند و بر عرش تسلط یافت.
هدایتش را بر روشنایی و نور قرارداد و علم و معرفت را زبانی یگانه و ملاک شناخت.
او که پر توی از الطاف پر مهرش بر آن شد که توفیق نگارش تحفه ای را به نامش منت پذیرم.
مالک دو عالم و خالق زمان و مکان الی بی نهایت که تامل و تعمق را ارج نهاد و دربهای بهشت ، زیبایی و نعمت های بی شمارش را با نوای عاشقانه، ثمره دانش و بینش قرار داد.
ظلم شکنی که بنا را بر نور نهاد و روح را با شادی و غم آشنا کرد و هر دو را در پس درایت جای داد و جکمت را به اهلش سپرد.
هادی دقیق جاودانه راه استبداد را تاریکی و ظلمت نامید و ستم را جزایی در خور بنوشت.
ضمن ارج نهادن و اعتقاد راسخ به بستربی نهایت وذات پاک علیم الهی وانبیا و اولیاء و راهیان گرانقدر نور ، حقیر اقرار دارد که هیچ گونه دانش ومطالعه ، فهم قواعد نوشتاری و صنعت شعر و ادبیات نداشته و متاسفانه از فیوضات آن محروم هستم بدین لحاظ از هرگونه خطا و اشتباه عذر خواهی نموده و تذکٌر تمامی عزیزان رابه گوش جان شنوا بوده سپاس گذارم.
ضمن عرض سلام و ارادت .
هدف مجموعه حاضر گزیده اشعار و تحلیل هایی در زمینه عرفان ، قرآن ، و مطالب علمی فلسفی است که گزیده ای از کتاب دید و دم ، فراز های عشق ، شمیم عشق و حدیث عشق به قلم حقیر بوده و به مرور در معرض دید کاوشگران محترم قرار می گیرد تا علاوه بر انجام وظیفه و ادای دین حقیرنیزاز پیشنهاد ها و نظرات شما عزیزان بهره مند گردم ، بدین منظور قبلا از اینکه با صرف وقت گرانبهای خود این بنده را مورد لطف قرار میدهید بسیار سپاس گزارم و همواره بهترینها
را بر شما آرزومندم : محمد رضا نصر
-
تشکرها 8
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۰۱:۵۹ #2
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ذوالعرش
ذوالعرش
خیال روی تو هر گه زند به خانۀ تـو
دلــم هــوا بــبــرد ســوی آسـتـانـۀ تو
هُـــوالـَــذی یُـــراکُــم آیَــتِـه بِِــِه یُـنـیـب
به اشگ چشم ببخشم که شــدبهانۀتو
بلند مرتبه ذوُاَلعرش وُیُلِقی اّلّـرُوحی
که مَن یَشاِمن عـِباده بـُود َتــرانـۀ تو
رحیم ارض وسماوستاره وخورشـید
زبــحـرپــاکی لـطـفـت زدم بـه بـادۀ تو
بشوق روی توهردم به ذکرمشغولـم
که ســازخـلـوتیـان ره بــرد بـخانۀ تو
امـیـد وصــل کـجـا ومــن خــراب کـجـا
بـه طاق ابروی جانان کنم نـشانۀ تو
هـزارشکرت اگردرعمل رود حـقست
که نـورحق ویــقیـنـم شـود کرانـۀ تو
بـه کام دل بـدهـم جسم وجان ودستارم
طفـیل بوی تو گـشتم دراین زمانۀ تو
دلـم هـوای تـو کـردسـت ساقی بـاقـی
خمارلطف تو گشتست پی سـرانـۀ تو
تونصرکوش بروز و بـشب نیایش کـن
که زد فروغ رخش پـردۀ شبـانــۀ تو
-
تشکرها 7
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۰۲:۰۴ #3
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
کــــوزه
کــــوزه
ظاهــراً آفـتــاب جــان افــــروز
شده بُود بی غـباروگـرم وتـمیـز
چـه فـرحبخش هـوای دل پاکی
زده است روزنی بـجـان وغریض
آب بـاران وجــوی رحـمـتـها.......... پُـرنـمودست کـوزه را لـبـریـز
کوزه برزد برون طراوت خویش ......گفت نوشت بـنـوش ونوشان نیز
مُشتست اینـها نـمــونـه خروار .............نقل و ریحان بگیر بپاش و بریز
گفتمش کوزه خوش بپا باشی...... .. که طراوی برون شراب غلیظ
لیک ترسم که خشک گردی زود ... ....بـتــلافـی بمیــرم ازلـب لـیــز
گـفـت آیـا تـوراسـت می گویی .... ....که نــدانـی جــنـوب از تـبـریـز
یا که طـنـزت گرفته مـدهـوشی .. ...ونـدانی که چیزهـست نا چـیـز
نـازم آنـدسـت روح و جــاویــدی ... ..که جهانی ازاو شـدست سرریز
از نخست سـرزمین جـاویــدش........ عشق و امیـد بودو بخت عزیز
او که پـرورده است موسی را....... خود بـتازد بکاخ ظلـم وسـتیـز
یا پی بره کش کشان تا شــب..... وبـدارد بــنـازو لــطــف عـزیــز
تـخت دل گـفت که راست میـگویـد ...حـرف حقست و حرف قـرآن نـیز
جـایگاهـی ســرا ومَـامَـن اوســت ....که بحق است وعشق وعدل وتـمیز
گفتمش کوزه جان بسست مطراو ............کـه آشــنـا را روا نـبـاشـــد خـیــز
لـب دل را بـبـنـد پـریـش مـگـوی....... نه به ایـمان رسـیـده نـصــرپــریـز
گـفـت باری دو بـاره می تـرسـی
که به خـشُکـد کـلام خـوب تمـیز
-
تشکرها 4
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۰۲:۱۷ #4
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چشم کور
چشم کور
ای کـوردوچشمم که بـدان جـزتـوبجویم
ای لال زبـانـم که بــدان جـز تـو بـگـویم
ای دل نـفس حـق بـدهـم ،ناله جانـسـوز
جـز خـال رخ مهـــوش زیــبـاش نــپـویم
آن پرنفس عشق براین دل چه کردست
فـریـاد وفـغـان از دولـب وچـشـم بـمـویم
عشقش که زند روح نگنجد به تـن و دل
الکن بـزبان هستم دراین باب چـه گویم
مـستانه زنـم نـاله کـه سـاقی بـه تـرحّـم
یـک جـرعـۀ دیـگـربــدهــد روح بـشویم
ای روح و روان راحت جان یکـدم و آنی
رخصت بــده تـا خـاک کـف پات بـبـویـم
راضی شو وآرام کن این روح پریشان
راهـی بـنـما تـا که تـو در خـواب بـجویم
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۰۲:۲۲ #5
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نماز شب
هر کس که نماز شب به وقت می خواند
حالات ومحالات و روش می داند
شکر ار چه به صد پاره زبان باید گفت
یک باره به جان و دل خود می راند
آری چو نظر به بی نهایت دارد
هر آنچه که دل گفت به دان می ما ند
-
تشکرها 7
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۱۲:۱۹ #6
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
برادر گرامی جناب آقای مرتضی کمیل
با سلام وعرض ادب
از محبت جناب عالی بسیار خورسند و سپاس گزارم امید است همواره از مواهب الهی بر خوردار باشید
و......تقدیم به شما
سازت همیشه کوک و نهادت سرشته باد
نامت همیشه نیک و به خوبی نوشته باد
بارت سبک مثال پری در سرای باد
روحت پر از امید و قرین فرشته باد
آشنایی با آن جناب موجب افتخار است
رضا نصر
ویرایش توسط rezanasr : ۱۳۸۷/۰۸/۱۹ در ساعت ۱۲:۴۷
-
تشکرها 3
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۱۵:۵۵ #7
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
حرمت عشق
حرمت عشق
هرگه سکوت می طلبد یار غار ما
آن دم به سوز دل بنوازد به تار ما
گل بانگ عشق تا شنود گوش هوش جان
اشک پرده میدرد ببر آرد بهار ما
او بود وهست وباشد وهستی ازآن اوست
جز او نبود ونیست نباشد قرار ما
او در فرازعشق وتمامی زندگی است
حاضر به عمق هستی وناظر به کار ما
او بی نیاز از همه موجو د ویکه تاز
او بینهایت است به نهایت چو یار ما
ویرایش توسط rezanasr : ۱۳۸۷/۰۸/۱۹ در ساعت ۱۵:۵۶
-
تشکرها 8
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۱۶:۰۲ #8
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آره جونم مهربونم
آره جونم مهربونم
بعضی شبها که خیالم رو به دریای خـیالـت می کشونم
ازتوآسمون قلبم تومیشی ورد زبونم
آره جونم مهربونم
باخـیـالـت جـون میگـیـرم با ندات آروم می گیرم
هی تـوروبـیـاد مـیـارم هی بـهـونـتـومی گیرم
آره جونم مهربونم
مثـل قـایـقی شـکسـته تـوی گـردابی می مونم
با تمام جون و قلبم توروبا نگام می خونم
آره جونم مهربونم
عشق توبرام یه رویاست بود توبرام چه زیباست
اسم تو توی وجودم معـنی تمام دنیاست
آره جونم مهربونم
-
تشکرها 9
-
۱۳۸۷/۰۸/۱۹, ۱۹:۰۴ #9
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,007
- مورد تشکر
- 3,000 پست
- حضور
- 17 ساعت 3 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
هو
گر بدانی رازما باما نشینی
گر بدانی حال ما باما بمانی
گر نداری حرمت عشق ز ان دم مزن
گرندار هوی ما بر راه مزن
گر نهایت بی نهایت خفته است
گر نیابی دل ما جان خفته است
گر سرایست این جهان با ان مباش
گر بدانی سر دو سرا با انهابی ان مباش
یا علی مدد.
اگه دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهیم به تو تکیه داده بودم....
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۷/۰۸/۲۰, ۲۰:۲۵ #10
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 155
- مورد تشکر
- 552 پست
- حضور
- 2 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آوای گذشت
آوای گذشت
گرمی بوسه خورشید و طلوع
جان دمید و روح را در قطره ای
قطره از شادی بیحد و حساب
شد بخاری و نمی........ برگل نشست
غنچه از دیدار نور و قربتش
باز شد......... لبخند به لبهایش نشست
بر گها رقصان شدند از شوق گل
رقص برگ جان داد بر سبزی دشت.........
مرغها مست ازهوا و عطر گل
خواندند با یک دگر.........
نغمه پرشور و آوای گذشت
آسمان از بوسه خورشید فجر
ظلمت شب پس زد و چون روز گشت
نم نمک آمد چو بر بالا افق بوسها زد بر که و دریا و دشت.....
-
تشکرها 8
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری