با وجود این اوصاف و پرونده های پر از خلاف - آیا می توان حکم به عدالت تمامی اصحاب داد؟!!!
اهل سنت تمامی این خلافها را با یک کلمه توجیه می کنند که همان اجتهاد می باشد غافل از اینکه بر هر مسلمان واجب است مرز خود را بشناسد و با نظر شخصی خود در مساله ای که فرمانی از خدا و پیامبر رسیده چیزی نگوید زیرا این کفری آشکار است. از قرآن بشنوید که می فرماید: " آن هنگام که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید- همه سجده کردند جز ابلیس که سرپیچی و تکبر کرد و از کافران گشت ".( بقره 34).
ابلیس با نظر شخصی خود اجتهاد کرد و گفت من از او بهترم پس چگونه برای او سجده کنم ؟
آنها با فرمان صریح خدا و پیامبر (ص) مخالفت می کنند و نامش را اجتهاد می گذارند در حالی که قرآن کریم می فرماید :
" آنگاه که خدا و رسولش فرمانی صادر کردند هیچ مرد یا زن مومنی دیگر اختیار ندارند " ( احزاب 36).
امام صادق (ع) نیز به ابو حنیفه فرمود: قیاس مکن زیرا دین اگر با قیاس سروکار پیدا کند نابود می شود و نخستین کسی که قیاس کرد شیطان بود که گفت : من از او بهترم - مرا از آتش آفریدی و او را از خاک .( بحار الانوار ج 2 ص 291تا 296).
اشکال دیگر اهل سنت این است که آنها بدون در نظر گرفتن واقعیتهای تاریخ و نیرنگها ی دستگاه بنی امیه هر حدیثی را می پذیرند و برای عقل خویش هیچ ارزشی قائل نیستند که آیا این حدیث درست است یا خیر ؟ به دو نمونه توجه بفرمائید:
الف- می گویند پیامبر (ص) فرمود : "ابو طالب" در کناره های کم عمق دوزخ است که مغزش از آن به جوش می آید( کنز العمال ش 2-1-34090 ج 12 ص 82).
به همین خاطر می گویند او مشرک بوده است. اما جهادهای او برای اسلام و تحمل دشمنی قبیله اش را در نظر نمی گیرند تا جائی که حاضر شد سه سال همراه برادر زاده اش در یک دره زندانی شود و از برگ درختان بخورد.اشعار اعتقادی او در یاری دین پیامبر (ص) را نادیده می گیرند و همه کارهای پیامبر (ص) در حق او را نیز می پوشانند که چگونه او را غسل داد و کفن وی را از پیاهن خویش تهیه فرمود و به درون قبر ش رفت و آن سال را سال اندوه (عام الحزن ) نامید و فرمود: " به خدا سوگند قریش نتوانستند با من کاری بکنند مگر پس از مرگ ابو طالب" ( الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 91).
ب- پس از فتح مکه پیامبر (ص) در باره ابو سفیان فرمود: هرکس به خانه ابوسفیان برود در امان است ( الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 245).
اما تمامی کارهای گذشته اش و جنگهائی را که او رهبری کرد و هزینه اش را تامین نمود تا رسول خدا (ص) را از میان بردارد -فراموش می کنند!
هنگامی که او را نزد پیامبر (ص) آوردند و گفتند : مسلمان شو و گرنه گردنت را می زنیم . گفت : " اشهد ان لا اله الا الله" گفتند : بگو : " اشهد ان محمدا رسول الله " گفت : در باره این یکی هنوز اشکال دارم !!! ( الکامل فی التاریخ ابن اثیر ج 2 ص 245).
اما امام علی (ع) می فرماید : حق را بشناسید اهلش را خواهید شناخت ( بحار الانوار ج 6 ص 179).
اینها دلایل محکمی است که مرا وا می دارد از این گونه اصحاب متنفر و بیزار گردم . خداوندا - از تو درخواست آمرزش و توبه می کنم.
خداوندا - بزرگانمان ما را به بی راهه کشاندند و حقیقت را از پنهان داشتند و اصحاب مرتد و دگرگون شده را به گونه ای برایمان ترسیم کردند که پنداشتیم برترین بندگان پس از رسولت هستند.
بار خدایا - مرا از شیعیان و متمسکان به ریسمان ولایت عترت پاک پیامبرت و سوار شدگان در کشتی نجاتشان و پویندگان گامهایشان و عمل کنندگان به سخنان و کردارشان قرار ده .
در پایان خوب است به دو نامه و دو جواب تاریخی اشاره ای داشته باشیم:
نامه اول : محمد بن ابی بکر در نامه ای به معاویه ضمن برشمردن فضائل و کمالات امام علی (ع) و خاندانش رذائل و کینه های او و پدرش نسبت به اسلام و پیامبر (ص) را گوشزد می نماید و وی را نصیحت می کند که خود را با علی (ع) برابر نسازد.
معاویه در پاسخ ضمن اقرار به فضائل آن حضرت می گوید:
من و پدرت در حیات محمد (ص) حق فرزند ابو طالب را برخود لازم می شمردیم اما پس از وفات آن حضرت پدرت و فاروق او - یعنی عمر- نخستین کسانی بودند که حق او را ربودند و با وی مخالفت کردند اگر این کار پدر تو پیش از این بود ما با علی بن ابی طالب مخالفت نمی کردیم و فرمانبردار او می شدیم ولی ما دیدیم پدرت چنان کرد ما هم راه او را گرفتیم و کاری چون او کردیم. اگر می خواهی انتقاد کنی از پدرت انتقاد کن یا دست بردار.( مروج الذهب مسعودی ج 3 ص 3-2-11 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید خ 46 ج 3 ص 90-9-188 و جمهره رسائل العرب ش 2-501 ج 1 ص 8-7-6-475).
نامه دوم : پس از شهادت حسین بن علی (ع) " عبدالله بن عمر" طی نامه ای به یزید از این واقعه اظهار تاسف کرد. او در پاسخش نوشت : ای نادان...اگر حق با ماست که ما بر سر حق خود جنگیدیم و اگر حق با دیگری است -پدر تو نخستین کسی است که این بنیان را نهاد و حق را از اهلش گرفت ( اهل سنت واقعی ج 2 ص 177تا ص192).
دوستان و کار بران عزیز! مجموعه نگاه کلی به اصحاب را که برگرفته از خلاصه ای از شش کتاب دکتر تیجانی بود را در اینجا به اتمام می رسانم. امیدوارم جوانان اهل سنت بدور از تعصبات خشک و متاثر از علمای نادانشان - با وجدانی بیدار بسوی حقیقت بشتایند و تا زمان است به خیل سپاهیان حضرت ولی عصر (عج) بپیوندند و در کنار هم و تحت لوای آن حضرت برای برقراری عدل و مبارزه با فساد و ساقط کردن حکومت شیاطین قیام نمائیم...انشاا...