-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۸:۳۰ #1
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
نمونه یک گفتگو ومناظره 2
به نام خدا
سلام
یه تاپیک در سایت یامهدی برای دعوت دوستان به پرسمان قرآنی گذاشته بودم که دوست عزیزی به نام صدر الدین این پیامو برام ارسال کرد:
سلام دوستان عزیز
همانطور که در تالار دین و مذهب هم عنوان نموده ام اگر قصد دارید پاسخگوی شبهات مذهبی و بالاخص قرانی مردم بخصوص نسل جوان باشید مناسبتر از این مورد که حضورتان عارضم سوژه ای نخواهید یافت.
دو کتاب تالیف آقای شجاع الدین شفا که پر است از شبهات دینی و قرآنی کتاب تولدی دیگر و کتابی که تحت عنوان توضیح المسائل بچاپ رسیده است و علیرغم اینکه شاید بصورت رسمی در کشور منتشر نشده ولی در میان جوانان به وفور یافت می شود منتها اگر بخواهید نقد و بررسی دقیقی پیرامون این دو کتاب به عمل آورید لازمه اش مطالعه بسیار عمیق و دقیق این دو کتاب است. گمان نمی کنم در حال حاضر هیچ کار مهمتری غیر از این مورد که عرض نمودم داشته باشید خودتان به این دو کتاب رجوع کنید تا بصحت عرایض بنده ایمان بیاورید
بسم الله
موفق باشید.
صدر الدین
----------------------------------
بنده هم در جواب نوشتم: فکر میکنم با توجه به فرصت های کمی که داریم نقد کل کتاب از ابتدا تا انتها هم خسته کننده باشه هم غیر ضروری.
پیشنهاد میکنم دوستانی که شبهه ای از این کتاب ذهنشونو مشغول کرده یکی یکی مطرح کنن عزیزان دیگه هم نظرشونو مطرح کنن.
فقط باید سعی بشه که از موضوع خارج نشیم.
---------------
این یادداشت رو هم آقا جوا همونجا نوشتن:
زندگی نامه مختصری از شفا از سایت خبر آفتاب آفتاب: شجاع الدين شفا در 1297ش در شهر قم متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه در قم و تهران به دانشگاه تهران راه يافت و در رشته ادبيات فارسي ليسانس گرفت و آن گاه براي ادامه تحصيل به بيروت و فرانسه رفت و تحصيل خود را در زمينه ادبيات ادامه داد. شفا در 1320ش به تهران بازگشت و در 1321 در اداره كل تبليغات و راديو به ترجمه متن هاي ادبي پرداخت. در فضاي باز سياسي پس از شهريور 1320 احزاب بسياري فعال بودند كه يكي از اين احزاب را شفا به همراه مجيد يكتايي، كاظم عمادي و علي جلالي ... به راه انداخت كه حزب ميهن پرستان نام داشت و روزنامه اي به همين نام منتشر مي كرد. سرمقاله هاي اين روزنامه را شفا به رشته تحرير درمي آورد. او همچنين كتابخانه اي به نام كتابخانه پهلوي تأسيس كرد كه خود مديرعامل آن بود، شفا به واسطه رابطه نزديك با حسين علاء وزير دربار خود را به دربار پهلوي نزديك كرد و نطقهاي شاه در مجامع بين المللي را وي به رشته تحرير در مي آورد. در سال 1338 نيز به معاونت حسين علاء منصوب شد و پذيرايي و راهنمايي مخبرين از مراسم عروسي شاه و فرح به عهده وي گذاشته شد. نقل است كه او با دريافت مبالغ هنگفت از مخبرين نشريات به آنها اجازه عكسبرداري از اين جشن را مي داد. شفا، شاه را به برگزاري جشنهاي دوهزار و پانصد ساله تشويق كرد و خود او نيز به سمت دبير كميته مركزي تداركات جشنهاي شاهنشاهي منصوب شد و از اين راه استفاده هاي فراوان برد. او تلاشش بر اين بود كه ريشه خاندان پهلوي را به تاريخ اساطيري وصل نمايد.
شجاع الدين شفا متن سخنراني شاه در كنار آرامگاه كوروش در پاسارگاد را كه با جمله "كوروش شاه شاهان، من شاه ايران زمين ام، آسوده بخواب ما بيداريم ..." آغاز مي شد تهيه كرد.
او در 1354 پيشنهاد تغيير تقويم خورشيدي را به تقويم شاهنشاهي كه سال آن بر مبناي به سلطنت رسيدن كوروش بود ارائه داد و پذيرفته شد. شجاع الدين شفا پس از انقلاب از ايران گريخت و به امريكا رفت. در امريكا نيز به مخالفان جمهوري اسلامي ايران پيوست. ساواك او را فردي عياش، خوشگذران و بي قيد و بند معرفي كرده است
متن را زیر را هم از سایت مهر نقل می کنم
هزار تقلب دیگر از شجاع الدین شفا درتولدی دیگر " به چاپ دوم رسید
کتاب " هزار تقلب دیگر از شجاع الدین شفا در تولدی دیگر " به قلم مهدی چهل تنی به چاپ دوم رسید .
به گزارش خبرنگار کتاب مهر، شجاع الدین شفا - نویسنده درباری در عصر پهلوی ، مدتی است که درخارج ازایران کتابی را با نام " تولدی دیگر " تالیف کرده که درآن مطالبی را مخالف ادیان توحیدی به ویژه اسلام مطرح کرده است .
درایران ، مهدی چهل تنی کتاب " هزار تقلب دیگر ازشجاع الدین شفا درتولدی دیگر" را تالیف کرده که به تازگی ازسوی نشر نامک درسیزده فصل و 400 صفحه به چاپ دوم رسیده است .
چهل تنی در این کتاب موارد تحریفی و جعل های شفا از قرآن و کتابهای مقدس را مشخص می کند و با اشاره به تاریخ سیاه ایران قبل از آمدن اسلام به این سرزمین پرده از دروغ های نویسنده " تولدی دیگر " برمی دارد .
ویرایش توسط شهيدان : ۱۳۸۷/۰۲/۲۹ در ساعت ۱۶:۵۲
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۸:۳۳ #2
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ادامه ی مناظره
آقا صدرالدین در جواب جواد آقا نوشتن:
در مقام پاسخگویی به شبهات دینی همانطوری که خود مستحضر می باشید باید نکته مهمی را در نظر گرفت که میراث حکمایی مثل جناب بوعلی است و آن چیزی است که حکما و عرفای ما با ضمیر پاک و اندیشه توانا و با اتکا به فرمایشات معصومین (ع) به آن رسیده اند و آن همان است که امثال شیخ الرئیس گفته اند که (( کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و کل ما حکم به العقل حکم به الشرع)) و علمای معاصر هم در تایید این کلام کتابها نوشته اند امثال کتاب آیه الله حسن زاده آملی تحت عنوان قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند.
البته عرض بنده به این معنی نیست که از طریق عقل می توان به فلسفه کلیه احکام شرعی پی برد خیر.
ولی یکسری از اخبار دینی (بلکه احادیث جعلی) را که تحت عنوان حقایق اسلامی متاسفانه (خصوصا در دوران صفویه) با حجم فراوان بخورد ملت مسلمان داده اند حقیقتا با هیچ توجیه عقلی یا نقلی یا غیر آن نمی توان پذیرفت . متاسفانه بسیاری از این نگرشها حتی در احکام فقهی هم تاثیر خود را گذاشته است مثلا نمونه اش اینکه گفته اند زنان سیده در 60 سالگی یائسه می شوند و زنان دیگر در 50 سالگی یا اگر سگی با گوسفندی مجامعت نماید حکم حیوانی که از آنها متولد می شود چگونه است در صورتیکه یک دانشجوی سال اول پزشکی هم می داند که از نظر فیزیولوژی هیچ فرقی بین یک زن سیده یا عام نیست و از دو نوع حیوان (آن هم با این درجه اختلاف ) اساسا موجودی بوجود نمی آید تا ما فکر احکام طهارت و نجاست او باشیم.
بنده بهیچ وجه در صدد تایید یا دفاع از گفته های آقای شفا نمی باشم ولی دغدغه این را دارم که نباید هر گونه حدیث جعلی را تحت عنوان حقایق دینی تحویل نسل جوان امروزی داد و با هر دردسری شده در مقام توجیه و تاویل آن بر آمد تا بجای گرایش به مذهب از آن فرار کنند. ( کافی است نگاهی اجمالی به کتبی از قبیل حلیه المتقین - بحار الانوار و... مجلسی بیندازیم)
از یکی از معصومین(ع) روایت است که حق را بپذیر ولو بر علیه تو باشد. باز تکرار می کنم بنده در صدد تایید شبهات آقای شفا نمی باشم ولی حقیقتا تعداد زیادی از این شبهات ( غیر از شبهاتی که حاصل ناآگاهی یا غرض ورزی ایشان می باشد) وارد است مثلا همان دو شهر جابلقا و جابلسا که به بیان خود علما حتی علمای معاصر بهیچوجه جنبه سمبلیک ندارند بلکه طوری از آنها گفتگو نموده اند که با هر نوع نگرشی و بدون تردید می توان در یافت که منظور آنها دقیقا دو شهر عینی و ملموس است که روی همین کره زمین وجود دارند.
اساسا سوال مهمی هم برای بنده مطرح است که گیریم رسالت کسانی امثال علامه مجلسی تنها جمع آوری احادیث و حفاظت آنها از گزند اجانب بوده است ولی به گفته خود او رسالت تشخیص صحت و سقم و پاکسازی آنها با علمای بعدی است پس چرا بعد از چندین قرن هنوز هم از بالای منابر احادیثی را بدون پاکسازی فرهنگی نقل می کنند که حتی گاهی برای یک پیرمرد عامی هم پذیرفتنشان مشکل است چه برسد به یک جوان تحصیل کرده؟!
همین هفته قبل بگوش خودم از زبان یکی از روحانیون شهرمان شنیدم که به اعجاز پیامبر اکرم مردی پستانش شیر آورد تا بتواند مادرش را در سنین کهولت تغذیه کند بلکه جبران اندکی از زحمات مادرش را کرده باشد؟!!!
همین مسئله پیش پا افتاده استهلال در عید فطر که سالها است جنجال بپا کرده ! آیا در یک افق با فاصله حدود صد کیلومتر مثل تهران و قم آن هم با امکانات امروزی و دانش پیشرفته نجوم باید اینقدر اختلاف نظر بین علما باشد مثلا قم را سه شنبه عید اعلام کنند و تهران را چهارشنبه؟!!!
با امکاناتی که بر اساس محاسبات دقیق امروزی می توان دقیقا پیش بینی کرد که 20 سال دیگر مثلا ساعت یازده وپنج دقیقه و شانزده ثانیه در فلان نقطه زمین کسوف میشود یا فلان سفینه با این سرعت مشخص40 سال دیگر به فلان سیاره میرسد هنوز هم باید ماه را با چشم استهلال کرد تا یقین نمود اول ماه شوال شده یا خیر؟!
پس معنی اجتهاد و استنباط احکام شرعی با توجه به تغییر زمان چه میشود؟
مگر هدف ما چیزی غیر از یقین به ورود ماه شوال است وقتی می توان حتی بدون دیدن ماه بدقت جایگاه آن رادر آسمان تعیین کرد و بدقت محاسبه نمود که در چه ساعتی در چه سمت و جایگاهی قرار گرفته و بر این اساس می توان گفت که قابل رویت می باشد یا نه (حتی علی رغم هوای ابری) مفهومی دارد که ما برای یقین نمودن به ورود در ماه شوال بخواهیم روش 1400 سال پیش را بکار ببندیم ؟!
آن زمان بعلت نبودن امکانات دقیق نجومی و صاف بودن آسمان در اغلب اوقات ( خصوصا مناطقی مثل عربستان ) راه منحصر بفرد برای یقین نمودن اول ماه استهلال بوده ؟ آیا این منطقی است که ما هنوز هم با توجه به امکاناتی که در عصر حاضر داریم آن روش را بکار ببریم؟
منظور آن است که یقین نماییم که وارد ماه شوال شده ایم مگر غیر این است؟ حال اگر این یقین از هر راهی حاصل شود فرقی می کند؟! برهان وجوب و امکان مرا به خدا می رساند برهان صدیقین هم همینطور برهان حرکت هم همین طور....
باز هم تقاضا دارم قبل از پرداختن به شبهات آقای شفا که خود بنده هم بدنبال یافتن جوابهایی مستدل برای آنها هستم با دقت فراوان کتب ایشان را بررسی نموده و سپس در مقام پاسخگویی به آنها بر آییم . استاد شهید مطهری از معدود کسانی بود که هیچگاه صفات منفی کسانی حتی چون یزید باعث نمی شد که بعضی از جنبه های مثبت آنها نادیده گرفته شود مثلا در کتاب عرفان حافظ از بلاغت و فصاحت اشعار یزید تعریف کرده !
پس بیاییم ما هم اینگونه آزاداندیش باشیم به هر حال شجاع الدین شفا هم شخص بی سوادی نیست از نویسندگان قدیمی است و مترجم کتاب کمدی الهی دانته و...
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۸:۳۵ #3
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پاسخ بنده
بنده هم در جواب جناب صدرالدین نوشتم:
به نام خدا
جناب صدرالدين سلام
ابتدا بايد عذر خواهي كنم از اينكه اينهمه تأخير كردم. خوب فكر ميكنم مشغله هاي متعدد عذر موجهي باشه.
بنده هنوز فرصت يك بررسي جامع در روايات مورد بحث پيدا نكردم. اما پاسخ هايي از همين اينترنت پيدا كردم كه تا حدودي مطلبو روشن ميكنه.
مثلاً در باره "جابلقا و جابلسا يا جابرسا يا جابرصا" اين مقدار رو فهميدم كه احتمالا اين دو نام شهر هاي افسانه اي بوده كه در بين بعضي اقوام مانند يهود رايج بوده و رفته رفته مثل شده به اين معنا كه "بين جابلقا و جابلسا" كنايه از تمام دنيا است.
بر اين اساس مي توان گفت كه اگر روايت منقول از امام حسين (ع) در روز عاشورا -كه فرمود بين جابلقا و جابلسا پسر پيامبري غير از من نيست- يا روايت امام حسن مجتبي(ع)، در برابر معاويه، صحيح باشد از باب تمثيل است نه دو شهر واقعي.
مطلب ديگه در باره ي اين دو نام مطالب بعضي از عرفا است كه مي گويند اين دو شهر در عالم "هور قليا" است كه بندن عنصري و مادي به آن راه ندارد...
مي گويند: جابُلْقا عالم مثال در مشرق ارواح ، و جابُلْسا عالم مثال در مغرب است
http://www.maarefislam.com/doreholom...1/allah1.9.htm
سيّد محمّد حسين حسينيّ طهرانيّ
کتاب اللهشناسي / جلد اول / قسمت نهم: مراتب نامتناهی ظهورات خداوند، عوالم لاهوت و جبروت و ملکوت و ملک و ناسوت، علت جمع آور...
http://mouood.org/index.php?option=c...=1984&Itemid=3
(يكي از مهمترين انديشههاي شيخ احمد احسايي «بدن هور قليايي» است )
ظاهرا اولين كسي كه اصطلاح " عالم هور قليايي " را در جهان اسلام مطرح كرد ، سهرودي است .
نقد و بررسى خوبي را در اين باره در آدرس زير مي خوانيد:
http://www.balagh.net/persian/kalam/imam/05/m10.htm
در آدرس زير هم كه يك انجمن به زبان عربي است مطالبي در باره ي اين دونام به رواياتي از برخي منابع اهل سنت استناد كرده است:
http://www.yahosein.org/vb/showthread.php?t=23958
اما در پايان مي نويسد: "فهذه الأحاديث إن صحت تذكر ثلاث مدن أو ثلاث حضارات في ثلاثة أمكنة" يعني اگر اين احاديث صحيح باشد سه شهر يا سه تمدن را در سه مكان ذكر ميكند البته مي نويسد در غير از زمين.
بنا براين صحت اين احاديث مورد ترديد نويسنده است.
---------------------------------------------
به هرحال نسبت به اينگونه شبهات يك مطلب كلي را بايد در نظر گرفت و آن اينكه: شبهه چه حقيقتي را هدف قرار داده است؟
گاهي ممكن است اصلاً موضوع شبه حقيقت نداشته باشد.
يا حقيقت آن چيزي غير از آنچه در شبهه مطرح شده باشد.
يا اشكال در فهم افراد از اصل مطلب و اشتباهات ايشان باشد. (اعم از ناقلان و طرح كنندگان مطلب يا شبهه كنندگان)
يا مطلب مورد اشكال از جعليات و انحرافات باشد.
و...
هريك از اين موارد نمونه هاي فراوان در تاريخ داشته و دارد.
بد نيست اينجا به شبهه ي فرشته ي هزار دست مورد نظر نيز اشاره كنم كه اين به نظر من از همان مواردي است كه از فهم و درك مادي بشر نيز خارج است چون فرشته موجودي مجرد است و نمي توان براي وجود او ابعادي متري و سانتيمتري در نظر گرفت.
اگر به صحت روايت نقل شده اشكالي وارد نباشد بايد برداشت خود از آن را اصلاح كنيم.
مثلاً اگر در گذشته هاي دور گفته مي شد زماني خواهد آمد كه مردم بر مركبي سوار ميشوند كه مثل مار در بيابان ها و كوه ها حركت ميكند، آيا تصوري كه ما امروز از قطار داريم براي شنونده حاصل مي شد؟ صدها نمونه از اين قبيل هست.
مطلب اساسي ديگر اين است كه خداوند بشر را در دين دچار مشكل نمي كند و در حد توان روحي و جسمي و فهم او با او معامله مي كند (لا يكلف الله نفساً الا وسعها).
بنابر اين اصل، احكام و قوانين شرع براي انسان بما هو انسان اعم از اينكه متمكن و بهرمند از ابزار باشد يا نباشد پايه ريزي شده است. به خاطر همين است كه اسلام دين همه زمان ها و مكان ها است. چون فهم و درك اصول آن و عمل به احكام آن نياز به تجهيزات ندارد.
مثلا در همين مسأله ي رؤيت هلال يا تشخيص زمان به چشم غير مسلح اكتفا كرده است.
و اما اكنون كه تجهيزات موجود است استفاده ي از آن ها براي تشخيص درست ايرادي ندارد اما قانون شرع را به خاطر آن نمي توان تغيير داد. زيرا اين تجهيزات در اختيار همه و همه جا و هميشگي نيست.
و اما مسأله ي اختلاف در حكم يا موضوع چيز تازه اي نيست و اين اختلافات خواهي نخواهي وجود دارد. چون افراد بشر در شرايط مساوي نيستند. قرآن نيز در موارد متعدد به وجود اختلافات اشاره كرده است.
آنچه مهم است راه حل اختلاف است.
مثلاً مسأله ي رؤيت هلال تشخيص موضوع است و تشخيص موضوع بر عهده ي خود مكلف است نه شارع و مجتهد. اما اين مسأله كه بازتاب اجتماعي دارد تشخيص و تعيين آن برعهده ي والي و حاكم است. يعني وقتي حاكم حكم به حلول ماه نو كرد همه بايد تبعيت كنند و لو ظاهراً.
بد نيست اين رو هم اضافه كنم كه گفته اند در زمان حضرت علي هم اتفاقا ماه رمضان 28 روزه شد و معلوم شد كه مردم يك روز با تأخير روزه گرفته اند چون ماه بايد حد اقل 29 روز باشد. بعداً حضرت حكم كردند كه مردم يك روزه قضا بگيرند. البته اينو من از حاج آقاي فلاح زاده شنيدم و دنبال مدركش نگشتم.
در پايان بازهم از جناب صدرالدين تشكر ميكنم و عرض مي كنم كه درست ميگيد بايد شبهه رو جواب داد چه شفا طرحش كرده باشه چه معاويه چه يزيد و ...
اسلام به ذات خود ندارد عيبي *** هر عيب كه هست از مسلماني ماست
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۸:۳۸ #4
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جواب صدرالدین به بنده
سلام سرور گرامی
آرزوی قلبی بنده موفقیت و سلامت حضرتعالی در کلیه مراحل زندگی است.
ولی راستش کمی از شما نا امید شدم !!! دوست عزیز بنده همواره از دوستان محترم و اعضاء این سایت تمنا داشتم که قبل از هر گونه نقد و بررسی شبهات این کتب ( یعنی تولدی دیگر و توضیح المسائل) حتما با دقت به متن آنها مراجعه فرمایند چون بدون این کار پاسخگویی به شبهات مذکور اساسا امکانپذیر نمی باشد و اگر هم پاسخی داده شود چیزی مثل پاسخهای آقای چهل تنی از کار در خواهد آمد . اگر آقای شفا از هر جهتی مورد سوال باشد لااقل در ارائه آدرس دقیق منابعی که ذکر می کند بهیچوجه نمی توان در مورد ایشان تردیدی نمود .اگر به کتب فوق الذکر مراجعه نمایید حرف بنده را تایید خواهد کرد.
ولی حضرتعالی علاوه بر اینکه به تمنای شاگرد کوچک خود عنایت نفرموده اید به احتمال نزدیک بیقین حتی از خواندن دقیق متن بالا هم دریغ نموده اید.
دوست عزیز بعنوان نمونه در رابطه با جابلقا و جابلسا همانطور که در متن بالا هم عرض نمودم در زبان علما و فقها (چه قدما و چه معاصرین) این دو شهر بهیچوجه دو شهر افسانه ای و سمبلیک نیستند بلکه از نوع بیانات ایشان واضح است که آنها دو شهر عینی و ملموس هستند که یا روی زمین قرار دارند یا در یکی از سیارات منظومه های خورشیدی دیگر. (رجوع نمایید به کتاب کشف الاسرار امام(ره) ص 320و همینطور کتاب توضیح المسائل آقای شفا)
یا در مورد استهلال ! فرض کنید بدلیلی مثل ابری بودن اکثر مناطق کشور هلال ماه قابل رویت نبود و راه منحصر بفرد هم از طریق همین لوازم نجومی و وسایل پیش رفته ارتباط جمعی عصر حاضر بود باز هم عاقلانه است که ما برای تشخیص هلال به همان قانون فقهی که علی رغم گذشت زمان بحالت خود باقی مانده اکتفا نماییم یعنی رویت با چشم غیر مسلح ؟!
حتی در صورت صافی هوا ولی مشکل بودن رویت ماه هم اقتضای عقل سلیم این است که از طریقی که منجر به یقین کامل ما به ورود در ماه جدید می گردد یعنی لوازم نجومی پیشرفته عصر حاضر اقدام نماییم نه رو یت با چشم .
یا در مورد آن ملکی که آیه الله دستغیب می فرمایند . ملکی با میلیونها دست . فرض کنیم که خصوصیاتی که در باره این ملک گفته شده حالتی مجازی و سمبلیک داشته باشد نه عینی و ملموس (در صورتی که از متن کتاب بهیچوجه چنین برداشتی نمی شود داشت ) اساسا موجودی با مشخصات فوق با هر نوع نگرشی چه جایگاه منطقی می تواند در فکر یک مسلمان روشنفکر عصر حاضر داشته باشد ( با هر توجیه و بهانه ای)؟!
یا وجود احکام عجیبی مثل سن یائسگی زنان سیده و فرق آنها با زنان معمولی و... ( با توضیحاتی که در متن کتاب آقای شفا آمده است) که تعداد آنها هم کم نیست و بنده به دو سه مورد آن اشاره نمودم . آیا برای یک جوان تحصیل کرده نسل حاضر با هر نوع نگرش و توجیهی منطقی بنظر می آید؟!
والله نمی دانم چه عرض نمایم؟!
یا علی
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۸:۴۷ #5
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جواب آقا جواد
آقا جوادم بحث مفصلی رو شروع کردن که مجبورم خلاصش کنم:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام خدمت همه دوستان و به خصوص صدرالدين عزيز
در نوشته هاي قبلي به نکاتي اشاره کردم. که در ادامه بحث ها به ما کمک خواهد کرد. بايد حدود عقل را و درک آن ها در مسائل بشناسيم. همان طور که حضرتعالي پذيرفتيد عقل فلسفه خيلي از احکام و مسائل فقهي را درک نمي کند.
در مباحث اعتقادي و معرفتي نيز وضع به همين صورت است. برهان عقلي همه جا به ياري ما نخواهد بود.
در بحثي هم که مطرح کرديد برخي از مثال هاي شما مربوط به مسائل فقهي بود و برخي مربوط به مسائل معرفتي و اعتقادي. پاسخ مسائلي که در خصوص رؤيت هلال ، تفاوت زن سيده از غير از سيد ، حکم حليت يا حرمت آن نوزاد و از اين دست جاش واقعا اينجا نيست. برخي از اين مسائل به اين خاطر که روش تحصيل مسائل فقهي را نمي دونيم. جايگاه عقل و عقلا را در فهم مسائل فقهي نمي دونيم. مطرح مي شه . خيلي از کساني که راحت حرف مي زنند اطلاع ندارند يک فقيه چقدر بايد زحمت بکشه که يک حکم فقهي صادر کنه.
حکمت خيلي از مسائل فقهي براي خود فقيه هم روشن نيست. واقعا اگه پزشکي امروز به تفاوت بين زن سيد از غير سيد نرسه ، شما به علم حق شک مي کنيد. به رواياتي که در اين زمينه آمده و شرايط صحتي که در اشاره سوم ذکر کردم داره شما قبول نمي کنيد؟
...
کجا علم روز مي تونه ثابت کنه که اگه سر سوزن خون در يه آبي که کمتر از کر هست بيفتد اين آب قابل خوردن نيست.
اما در مورد رؤيت هلال خدمت شما عرض کنم :
اولا که نظر مراجع تقليد اينه که اگه از قول منجم يقين حاصل شود بايد به آن اعتماد کرد. منتهي سخن بر اين است که از قول منجم در برخي موارد يقين حاصل نمي شود. لذا ملاک در روايات شرعي بر رؤيت است. (صم للرؤية و افطر للرؤية) . شايد در همين نگاه کردن برکاتي نهفته باشه. شما از کجا مي گيد نيست.
ثانيا خدمت شما عرض کنم که هيئت حتي بر طبق هيئت بطليموسي از لحاظ دقت براي محاسبه حرکت ماه و زمين کمتر از هيئت جديد نيست. و اين علم در زمان هاي قديم هم بوده ولي با اين حال تاکيد بر رؤيت بوده است.
ثالثا ماه در اول ماه براي چند دقيقه اي ديده مي شود در ابتداي مغرب ، و يک حالت تقريبا غير عادي است. منظورم اين که به خاطر حالتي که آن ساعات در آسمان وجود دارد يک نوع شکسته گي در مسير ديد ما نسبت به ماه به وجود مي آيد. شما هنگام غروب وقتي به خورشيد نگاه مي کنيد خورشيد را در مکان واقعي خود نمي بيند. بلکه در مکاني بالاتر از مکان واقعي خود مشاهده مي کنيد. و اين به خاطر شکسته گي نور خورشيد است. لذا گاهي ممکنه به لحاظ هيئت ماه قابل رؤيت نباشه ولي به لحاظ مشاهده قابل رؤيت باشه .
رابعا: خودمونيم اگه شما بدوني فردا عيد هست بيشتر از عيد لذت مي بري يا وقتي توي يه حالت خوف و رجا باشي؟ فکر کنم توي حالت دوم، بخصوص وقتي يه دفعه به شما بگند عيده ، حالت وجد بهتري پيدا مي کني. باور کنيد ما از حکمت خيلي مسائل بي خبريم. همين تبعيت از دستور شرع ، همين که چون امام به من گفته اين کار را بکن من هم مي کنم ، همش سوده و همش لذته و همش عشق کردن با مولاست.
خامسا: بين فقها در فهم روايات مختلف است. برخي از روايات اين گونه مي فهمند که در کل عالم يک افق واحد وجود دارد و اگه در يه بخشي ماه رويت شد همه بايد روز بعد را عيد بگيرند. ولي فهم برخي ديگر از فقها از روايات اين است که هر منطقه حکم مجزايي دارد ...
سادسا: در قضيه علم بين اصوليين بحثي وجود دارد: که گاهي علم طريقيت دارد و گاهي موضوعيت. (متأسفانه اين جا جاي اين بحث ها نيست والا مفصل وارد مي شدم و بحث مي کردم ). طريقيت داشتن علم يا موضوعيت داشتن آن بستگي به بيان روايات داره. و در نوع حکم تاثير بسزايي داره . اگه علم و در اينجا رؤيت موضوعيت داشته باشه تا اين رؤيت حاصل نشه افطار و روزه جايز نيست. اين که از کجا بفهميم علم و رؤيت در جايي به نحو طريقي است يا موضوعي در علم اصول فقه مورد بحث قرار مي گيره .
اما در مورد اختلاط سگ و گوسفند: راستش نمي دونم پزشکي امروز چي ميگه؟ اختلاط الاغ با اسب را که داريم که نتيجه آن مي شه قاطر ...
آخرش اصل بحث را گم کردم. بحث سر چي بود؟ آهان راجع به آن فرشته و دو شهر جابلقا و جابرصا. باشه براي بعد. خسته شدم. از ساعت هفت شب تا الان که حدود دو و نيم صبح است پاي اين از خدا بي خبر (کامپيوتر) هستم.
:d
تا اينجا خلاصه اي از صحبت هاي دوستان عرض کنم تا دوستاني که مطالعه مي کنند رشته کلام از دستشون در نره و همچنين برداشت خودم را از از صحبت هاي دوستان بيان کرده باشم تا اگه خللي در برداشت من وجود دارد تذکر بدند.
دوست عزيزمون جناب صدر الدين ابتدا دو شبهه از کتابي نقل کردند ، يکي وجود فرشته عظيم جثه اي که ظاهرا با حساب هاي سرانگشتي کل محوطه زمين را فرا مي گيرد ، و بحث بر سر اين بود که آيا چنين موجودي توجيه عقلاني دارد و اصولا چرا خداوند نياز به خلق چنين موجودي براي محاسبه اعمال بندگان دارد. و دوم دو شهر جابلقا و جابرسا (جابرصا) بود که من با جستجويي که انجام دادم حدود بيست و نه مورد در روايات با موارد تکراري وجود دارد و خصوصياتي براي اين شهرها ذکر شده که براي عقل قابل قبول نيست.
در ادامه بحث به اين جا رسيدندکه اولا روايات مجعول زياد داريم که به خصوص در دوران صفويه در کتب حديثي وارد شد (نمونه حليه المتقين علامه مجلسي و بحار الانوار ايشون) (البته اين حرف اصلا صحيح نيست بعدا راجع به بحار الانوار صحبت خواهم کرد) و ثانيا ما بايد با محک عقل به سراغ روايات برويم و رواياتي که با عقل سازگاري ندارد از منابر و مجالس وعظ نقل نکنيم تا موجب انزجار و نفرت جوانان از دين نشود. عقل فرشته اي با آن حالت عظيم را برنمي تابد .
بعد از ذکر اين نکته بحث به برخي از احکام فقهي هم کشيده شد که برخي از احکام فقهي نيز مطابق با عقل نيست. به تعبير ديگر فقه اسلامي هنوز مطابق با شرايط زمان و مکان نشده و بايد اصلاحاتي در آن صورت گيرد. و براي نمونه مواردي ذکر شد که بايد اصلاح شود يکي بحث رويت هلال ماه ، حذف برخي از مباحث فقهي مثل زن يائسه و احکام نوازد ...
تا اينجا خلاصه اي بود از کلام دوست عزيزمون جناب صدر الدين (جناب صدرالدين اگه جايي فهم من مشکل داشت بگيد تا اصلاح کنم ).
اما خلاصه اي نيز از صحبت هاي خودم ذکر کنم
بنده عرض کردم اولا بايد معيار عقل و عقلا را در احکام بشناسيم. اين طور نيست که ما هر چيزي را که همون ابتدا به عقل ناقصمون جور در نيامد بگيم اين حرف باطل است. هر علمي روش خاص خودش را براي تحقيق دارد. کليات احکام عقلي يعني بديهيات عقلي عموما در جميع علوم حاکم است ولي اين طور نيست که جميع علوم مثل علم فلسفه برهاني و براساس بديهيات عقلي باشد.
شناخت روايت صحيح و فاسد ملاک هاي خاص خود را دارد و بر فرض صحت سند يک حديث طبق قواعد شناخت حديث ، به راحتي و به صرف اين که عقل من اين محتوا را نمي پذيرد نمي شود دست از آن روايت برداشت و بايد آن را به اهلش واگذار کرد.
مساله مطابقت بين حکم عقل و شرع در لسان فقها و اصوليين مطرح شده و اصلا در آنجا پايه اصلي اين بحث گذاشته شده ، چطور ما فقيه را متهم مي کنيم به اين که در مسائلي خلاف آن قاعده رفتار کرده است. پس مشخص است که ما به جايگاه اين مطابقت در لسان فقها و اصوليين آشنا نيستيم. و توضيحات مفصل را در اشاره دوم دادم.
...
در مورد مسائل پزشکي يا نجومي که در برخي از موارد منافات با احکام فقهي دارد گفتم که اين علوم هيچ گاه علوم يقيني نيستند. بلکه همه اين ها مبتني بر مشاهده و تجربه هستند. اصولي را به عنوان اصل موضوع پذيرفتند و بقيه معارف خود را بر پايه ان استوار کردند. اين علوم يقين آور نيست کما اين که خود پزشکان هم معترف به اين قضيه هستند. در بحث رويت هلال هم توضيحاتي عرض شد.
عقل عرفي در توجيه معجزات پيامبران عليهم السلام مشکل داره ، در صورتي که نبي خود مظهري از عقل و علم حق است. خود ،عقل کل است . چون اصولا برخي از امور از سنخ امور مادي نيست . از حيطه درک عقل عرفي خارج است . فعلا نمي خوام وارد بحث آن فرشته و آن دو شهر بشم . اصل حرف من اين است که بايد حدود درک عقل عرفي مشخص شود. حدود درک عقل فلسفي هم مشخص هم شود. اين ها چه مقدار کشش دارند و تا کجا مي توانند هدايت گر انسان باشند.
.....
منتهي کار اولي ما اين که ابتدا بايد ببنيم آن مساله اي که در روايت مطرح شده آيا واقعا توجيه اي که منطبق با معارف فلسفي و عرفاني باشد دارد يا خير؟ آيا اصلا مخالف اصول بديهي و صريح فلسفه هست يا خير؟ شايد عدم اطلاع ما از معارف فلسفي و عرفاني ما را به اين جا کشانده که اين حرف قابل پذيريش نيست.
انشاءالله در آينده توجيهات اين بزرگان را در خصوص آن فرشته و دو شهر جابلقا و جابرصا نقل خواهم کرد. به حول و قوه الهي.
غلط املايي هم زياده ولي حوصله اصلاح نبود. به خصوص در نوشته هاي قبلي. به بزرگي خودتون ببخشيد
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
يا زهرا سلام الله عليها .
ویرایش توسط khoshnazar : ۱۳۸۵/۰۹/۰۷ در ساعت ۱۸:۵۹ دلیل: اضافه
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۹:۰۷ #6
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
و اما جواب این حقیر
به نام خدا
سلام و تشکر خصوصاً از استادم جواد آقا یا آقا جواد که بحث رو ریشه ای بهش پرداختن منم در حد حوصله خودم سعی می کنم جوابایی برای مشغله های ذهنی جناب صدر الدین بدم فقط امیدوارم هم خدا از حرفای ما راضی باشه و هم ایشون از رک بودن من نرنجن.
اگر درست فهمیده باشم خلاصه ی مطلب دوستم جناب صدر الدین اینه که:
1- چرا علما و فقها (چه قدما و چه معاصرین) حتی امام خمینی از جابلقا و جابلسا مثل دو شهر عینی و ملموس یاد کرده اند که یا روی زمین قرار دارند یا در یکی از سیارات منظومه های خورشیدی دیگر در حالیکه چنین جاهایی وجود نداره.
2- اثبات اول ماه باید از طریق ابزار پیشرفته امروزی انجام شود نه رؤیت هلال با چشم.
3- موجودی با مشخصات عجیب مثل ملیون ها دست و غیره در فکر یک مسلمان روشنفکر عصر حاضر منطقی به نظر نمی رسد.
4- احکامی مثل سن یائسگی زنان سیده برای یک جوان تحصیل کرده ی نسل حاضر منطقی نیست.
از آخرین مسآله (منطقی بودن یا نبودن بعضی از احکام) شروع می کنم.
آیا برای یک جوان تحصیل کرده نسل حاضر منطقی است که هرگاه سایه ی زمین روی ماه می افتد یا سایه ی ماه روی زمین می افتد یا زلزله ای رخ می دهد، واجب باشد که نمازی به شکل خاص خود ادا کند؟
آیا برای او منطقی است که دختر از 9 سالگی و پسر از 15 سالگی بالغ محسوب شوند و احکام شرع بر آنان واجب باشد؟
آیا برای او منطقی است که در روابط زناشویی اگر صیغه ی طرفین به شکل خاص خود باشد روابطشان حلال و فرزندشان حلال زاده باشد و الا حرام و حرامزاده؟
آیا برای او منطقی است که هر روز کار عادی خود را رها کند و با وضو رو به مکه اعمالی را انجام دهد و چیزهایی را بگوید حتی اگر معنای ظاهری یا باطنی آن را نمی فهمد؟
آیا برای او منطقی است که امام او سیبی را دونیمه کند و نیمی از آن را حلال و نیمی را حرام بداند؟
اصلاً آیا برای چنین جوانی منطقی است که هرچه خداوند فرموده بی چون و چرا قبول کند و اطاعت نماید؟
باید عرض کنم که مشکل اساسی برخی از جوانان تحصیل کرده مثل عزیزی چون شما این است که می خواهند احکام و مسایل را با عقل و منطق و اطلاعات خود تطبیق دهند به همین خاطر گاهی برایشان قابل هضم نیست و منطقی به نظر نمی رسد.هر مسلمان باید بداند که بعد از یقین و باور کردن خدا و پیغمبر و امام اساسی ترین مطلب تسلیم و تعبد در برابر آنان است. زیرا اسلام یعنی تسلیم. بله به فتوای حضرت امام راحل زن های سیده بعد از تمام شدن 60 سال یائسه می شوند و زن هایی که سیده نیستند بعد از تمام شدن 50 سال. (مسأله ی 435)
به فتوای امام آب لوله های حمام که از شیرها و دوش ها می ریزد اگر متصل به کر باشد مثل آب جاری است و آب لوله های عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است. (مسأله ی 35)
این مسأله نشانگر تعبد امام نسبت به احکام و مأخذ آن است و الا چه تفاوتی بین لوله های حمام و لوله های ساختمان است با آن که همه به یک منبع متصل است؟
البته در مسأله ی سن یائسگی یکی از فقها فتوا به تساوی داده اند ولی با این حال در صورت شک زن در یائسه شدن یا نشدن خود حکم سیده با غیر سیده را با همان تفاوت دانسته اند.
آیا شما جوان کنجکاو فکر می کنی اگر به اجتهاد در فقه برسی نظری غیر از فقهای دیگر خواهی داشت؟ باید دانست که قبل از پذیرش هر روایت و تعبد به آن در صحت و اعتبار سند و متن آن بر اساس علوم مختلفی مانند رجال و بدایه و درایه و فقه الحدیث و اصول فقه و علوم عقلی و نقلی و غیره حتی یافته های روز بررسی می شود. آنگاه مجتهد به آنچه از امام و پیامبر و خدا می یابد متعبد می شود. مجتهد حق ندارد از خود حرفی بزند یا طوری حکم بدهد که به مزاق دیگران خوش بیاید. حکم چنین مجتهدی اعتبار پیروی ندارد.
جسارتاً عرض می کنم که قضاوت برخی از جوانان در باره ی احکام فقهی از روی نا آگاهی آن ها است. شاید اطلاع ندارند که مجتهد برای استنباط یک یک احکام چه میزان کنکاش و تحقیق می کند و در کلاس های درس بین اساتید و شاگردان چقدر بحث می شود تا به نتیجه می رسند. نمی خواهم بگویم همه ی مجتهدین همیشه به نتیجه ی صحیح می رسند، بلکه می خواهم این را بگویم که کسی که یک هزارم تلاش یک مجتهد را نکرده حق ندارد در باره ی احکام و مسائل فقهی اظهار نظر کند. مگر در اموری که نیاز به اجتهاد ندارد یا در تخصص مجتهد نیست و کارشناسی خاص خود را نیاز دارد مثل شبهات موضوعیه یعنی تشخیص اشیاء و مصادیق.
آیا جوانان تحصیل کرده و به تعبیر شما "روشنفکر" در همه چیز تخصص دارند؟
و اما اینکه موجودی با مشخصات عجیب مثل ملیون ها دست و غیره در فکر یک مسلمان روشنفکر عصر حاضر منطقی به نظر نمی رسد.
بنده نمی خواهم وجود چنین موجوداتی را اثبات کنم اما آیا شما می توانی رد کنی؟ آیا یک مسلمان روشنفکر عصر حاضر می تواند وجود جن، روح، فرشته های دارای دو بال، سه بال، چهار بال و غیره را رد کند؟ آیا در نظر او وجود این ها منطقی به نظر می رسد؟ وجود بهشت و جهنم با خصوصیات کذایی که در قرآن و روایات آمده چطور؟
اشکال اساسی دیگر برخی از جوانان تحصیل کرده این است که می خواهند به اطلاعاتی که از طریق علوم تجربی و بشری به دست می آید اکتفا کنند و آنچه را از غیر این راه مطرح شود انکار می کنند.
و اما مسأله ی اثبات اول ماه از طریق ابزار پیشرفته امروزی یا رؤیت هلال با چشم.
همانطور که خودتان اشاره کرده بودید هدف ما چیزی غیر از یقین به ورود ماه نو نیست و ملاک ورود ماه نو قابل رؤیت بودن هلال ماه یا گذشتن 30 روز از ماه قبل است نه مقارنه و نه چیز دیگر.
و می دانیم که ساده ترین و مطمئن ترین راه برای همه مشاهده با چشم است. اما اگر مشاهده با چشم میسر نبود و علم و یقین به قابل رؤیت بودن ماه نو از هر طریق دیگری از جمله محاسبات نجومی حاصل شد باز هم اول ماه اثبات می شود.
به هرحال علم به اول ماه باید از روی حس یا امور یقین آور باشد نه از روی حدس. محاسبات نجومی غالباً حدس است نه کشف واقع. رؤیت هلال یا ابزار نجومی و غیره همه در تشخیص اول ماه، طریقیت دارند نه موضوعیت. یعنی هر کدام می تواند راهی برای تشخیص یقینی موضوع باشد.
و اگرهم به هیچ طریقی در غروب روز 29 ماه قابل رؤیت بودن هلال ماه اثبات نشد، با اتمام 30 روز از ماه قبل ماه نو اثبات می شود.
و همانطور که گفتم اين مسأله كه بازتاب اجتماعي دارد تشخيص و تعيين آن برعهده ي والي و حاكم است. يعني وقتي حاكم حكم به حلول ماه نو كرد همه بايد تبعيت كنند، تا اختلاف پیش نیاید.
حال تعجب می کنم که این مسأله چه ارتباطی به گذشت زمان دارد که شما خواهان تغییر آن هستید؟! با این حال شما فتوای مورد نظر خود را بدهید تا اشکالات آن را برایتان بیان کنم.
-
۱۳۸۵/۰۹/۰۷, ۱۹:۱۴ #7
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ادامه ی جواب بنده
و اما مسأله ی موضع علما و فقها نسبت به جابلقا و جابلسا
به نظر می رسد که جناب عالی در همین یکی دو صفحه از کتاب کشف الاسرار که آدرس داده اید دقت لازم را به خرج ندادید. در این صفحات امام راحل (رض) تقریباً همان مطلب را فرموده اند و آن اینکه احادیث مربوط به جابلسا و جابلقا و امثال آن را نه می توان اثبات کرد و نه میتوان رد کرد. زیرا :
1- علم بشری به تمام جهان خلقت راه ندارد و شاید چنین شهرهایی در عالم موجود باشد.
2- منظور و مراد این احادیث کاملاً معلوم نیست.
به علاوه امام نه تنها وجود آن شهرها را در کرات دیگر تأیید نکرده اند بلکه هرگز نفرموده اند که این دوشهر در زمین وجود دارند. تنها فرموده اند "ما نمیدانیم در مشرق و مغرب دنیا (نه زمین) چنین شهرهایی هست یا نیست شاید در کرات دیگر یا منظومات شمسی دیگر چنین شهرهایی باشد".
ملاحظه می فرمایید که امام وجود آن ها را اثبات نفرمودند حال اگر کسی می تواند نبود آن ها را اثبات کند بسم الله.
گذشته از این فرض کنیم که بعضی از علما جابلقا و جابلسا را به عنوان دو شهر عینی و ملموس روی همین کره زمین، مطرح کرده باشد و خواننده در فهم مطلب ایشان اشتباه نکرده باشد. آیا غیر از اینکه اشتباهی از ناحیه ی ایشان باشد چیز دیگری هست؟ مگر همه ی علما معصومند؟ البته بنده چنین عالمی که اینگونه مطرح کرده باشد سراغ ندارم.
به علاوه این هنر نیست که انسان جستجو کند تا در زوایای آثار و افکار و اعمال دیگران عیبی و ایرادی پیدا کند و آن را توی بوق کند. چنین افرادی حتی از قرآن هم ایراد می گیرند چه رسد به غیر معصوم. این ها مصداق آیه ی 7 سوره ی آل عمران هستند که می فرماید: کسانی که انحرافی در دل دارند برای فتنه و تأویل دلخواه خود آیاتی را پیگیری می کنند که متشابه است و وجوه مختلف دارد و به اصطلاح دو پهلو است.
قرآن در سوره ی بقره آیه 26 می فرماید: خداوند شرمنده نمی شود که به پشه ای یا بالاتر از آن مثل بزند. پس کسانی که ایمان آورده اند میدانند که آن مثل از جانب پروردگارشان به جاست ولی کسانی که کفر ورزیدند می گویند خداوند از این مثل چه منظوری دارد که بسیاری را با آن گمراه می کند و بسیاری را هدایت، در حالیکه کسی را گمراه نمی کند جز قانونشکنان.
می دانیم مثل های عجیب در قرآن که جای هیچ شک و تردید ندارد فراوان است آن ها را چه کسی درک می کند و کدام -به اصطلاح- روشنفکر می فهمد؟ اینکه ذوالقرنین خورشید را یافت که در چشمه ای جوشان غروب می کند، اینکه ستاره و درخت سجده می کنند، اینکه خداوند بر عرش قرار گرفت، آسمان های هفتگانه و ده ها مورد دیگر از این ها یعنی چه؟ آیا این ها را دیگر نباید باور داشت؟
البته اگر کسی بخواهد این موارد را دستاویزی برای استهزاء و تمسخر دین و آیات خدا قرار دهد می تواند کتاب ها مثل "تولدی دیگر" و امثال آن بنویسد. اما خداوند خطاب به مؤمنین می فرماید: "... وقتی شنیدید که آیات خدا مورد انکار و استهزاء قرار می گیرد با آنان منشینید تا در سخنی دیگر درآیند، و الا شما هم مانند آنان خواهید بود ..." (نساء/140)
و اما اینکه به فرمایش شما "از بالای منابر احادیثی را بدون پاکسازی فرهنگی نقل می کنند که حتی گاهی برای یک پیرمرد عامی هم پذیرفتنشان مشکل است چه برسد به یک جوان تحصیل کرده؟!"
اگر چنین موردی اتفاق بیفتد حق با شما است و حتی احادیث صحیح هم هرجایی و در هر شرایطی نباید مطرح شود. و خود اهل بیت علیهم السلام بر این مطلب تأکید داشتند.
اما صرف نظر از صحت یا عدم صحت حدیث و معجزه ای که ذکر کردید و صرف نظر از به جا یا بیجا بودن بیان منبری مورد نظر شما، از شما سؤال می کنم آیا محال است از سینه ی مردی مانند سینه ی زن شیر بیاید؟ آیا محال است مردی پیرزن یا مادر خود را شیر بدهد؟
اگر این ها محال است، تولد شتر از سنگ را چگونه قبول می کنید؟ سرد بودن آتش بر بدن ابراهیم را چگونه می پذیرید؟ نرم بودن آهن در دستان داوود را، به دنیا آمدن عیسی (ع) بدون پدر و سخن گفتن کودک در گهواره و دو نیمه شدن ماه و و و وو یک جوان تحصیل کرده چگونه می پذیرد؟
مشکل اساسی بسیاری از جوانان ما در این بخش این است که فکر می کنند منطقی و عقلانی بودن این است که فقط حوادث و وقایع قابل درک خود را بپذیرند و بقیه را انکار کنند و خرافه و دروغ بپندارند.
غافل از اینکه این عین جمود و تحجر و غیر عقلانی بودن و خود رأیی است. چرا که عقل سلیم حکم نمیکند که هرچه را نفهمیدی انکار کن بلکه حکم به توقف می کند یعنی نه انکار و نه تأیید تا زمانی که حجت و دلیلی بر رد یا اثبات آن پیدا کنی.
یک مطلب هم در باره شیوه ی نگارش آقای شفا و امثال او عرض کنم و آن اینکه اینگونه افراد که بغض و کینه ای نسبت به نظام و مسؤلین آن دارند سعی می کنند این بغض و کینه را پشت عبارات ادبی و بیان نقطه ضعف ها و مثلاً مستند، پنهان کنند و حتی مسایل درست و برحق را به صورتی نادرست و ناحق نشان دهند و خواننده ی ساده دل را با خود موافق کنند.
در حقیقت، عقده ها و غده های چرکین یک سیلی خورده از اسلام و ملت مسلمان است که از شدت بغض و کینه به این صورت یعنی وارونه نشان دادن حقایق و گاه بی ادبی و هتاکی سر باز کرده و بر اثر سوزش این غده ها نه تنها با ولایت فقیه و نظام اسلامی بلکه با تمام ملت ها و بالاتر از آن با خدا سر جنگ دارد، منتها شخصیت هرزه و عقده ای خود را در قالب یک عقل کل از نسل ارشد و تافته ی جدا بافته نشان می دهد که واقعیاتی را درک می کند و احدی جز او توان درک آن ها را ندارد!! برای همین در انتهای سرآغاز کتاب خود خطاب به جوانان بی ادبانه می گوید: "شمارا به خدا گوسفند نباشید"!!
جناب صدرالدین عزیز، یقیناً نوشته ها و حرف های چنین کسی مورد تأیید کسانی قرار خواهد گرفت که مثل وی دنباله رو هوی و هوس های خویش باشند و بخواهند راهی برای توجیه بی بندوباری خود پیدا کنند و ادای روشنفکری درآورند.
یریدون لیطفؤو نور الله بأفواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون (صف/8)
بازهم از جناب عالی تشکر می کنم و از صراحت ها و جسارتم پوزش می خواهم.
از خداوند می خواهم که این مکاتبه ی اینترنتی را برای بنده و شما سبب خیر و صلاح قرار دهد.
-
۱۳۸۵/۰۹/۱۴, ۱۱:۵۱ #8
- تاریخ عضویت
اسفند ۱۳۸۵
- نوشته
- 919
- مورد تشکر
- 2,035 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
خدا حافظي
به نام خدا
بعد از آخرین جواب بنده برای جناب صدرالدین گویا به ایشون برخورد و ایشونم غزل خدا حافظی رو اینطوری خوندن:
دوستان گرامی
از لطف و عنایات شما عزیزان ممنونم.
وقتی در محیطی فرهنگی مثل این سایت اظهار عقیده می کنی ( آن هم با نهایت ادب و تواضع و با کلامی مستدل و منطقی ) نباید انتظار داشته باشی که بعضی اعضاء و مدیران این سایت با برخوردی خشن و توام با نیش و کنایه با تو برخورد نمایند افرادی که مدعی عشق حضرت مهدی (ع) هستند ولی از این آیه قرآنی و آیات مشابه غافلند که می فرماید: (ویل لکل همزه لمزه) . یا ( اجتنبوا کثیرا من الظن ) و...
در اصول کافی آمده که مادیون زمان امام صادق(ع) با کمال گستاخی و غرور در مسجدالحرام (یعنی مقدس ترین مکان مسلمین) دور هم گرد می آمدند وسخنان کفر آمیز می گفتند با این وجود یکی از مادیون آن زمان که طبعا منکر خدا و پیامبر و... هم بوده در مقام اعتراض به مفضل می گوید : تو چرا چنین هستی! جعفر صادق (امام جعفر صادق(ع) ) وقتی ما صحبت می کنیم چنان با محبت و التفات به حرفهای کفر امیز ما گوش می دهد که گمان می کنیم حرفهای ما را پذیرفته ! آن وقت با دلایلی منطقی چنان ما را محکوم می کند که نمی توانیم دیگر اظهار نظری کنیم !!! ( رجوع کنید به کتاب توحید کافی) حال شما این برخورد را مقایسه کنید با بر خورد بعضی اعضاء و مدیران محترم این سایت . جای شکرش باقی است که بنده هم مسلک با ایشانم یعنی هم مسلمانم هم شیعه ام و هم دوستدار اهل بیت (ع) فقط در بعضی موارد ممکن است اختلاف سلیقه ای داشته باشیم اگر یک کمونیست بودم با من چگونه برخورد می کردند ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
بنده علیرغم برداشت این دوستان عادت کرده ام که به هر قضیه ای همواره از در یچه خاص خودش نگاه نمایم ( چون قرآن کریم می فرماید" واتو البیوت من ابوابها")در تایید این عرض بنده می توانید به مطلبی تحت عنوان خاصیت آیینگی که در تالار اخلاق و عرفان و همچنین پاسخی که در رابطه با یکی از مطالب دوستان تحت عنوان علت علت اصلی چیست (در تالار دین ومذهب نوشته ام مراجعه فرمایید. ) اگر این دوستان محترم حداکثر چند سالی است که با افرادی امثال آیه الله حسن زاده و مصباح یزدی آشنا شده اند بنده از سنین نوجوانی ( 16 سالگی ) یعنی حدود 24 سال پیش با این بزرگان مکاتبه داشته و کسب فیض می نموده ام ( البته خواهش می کنم دال بر خود ستایی نشود)
خداوند به حضرت موسی (ع) می گوید نزد فرعون برو ( فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی) یعنی با نرمی با او سخن بگو شاید متذکر گردد!!! آن وقت شما که پیروان قرآنید با یک مسلمان باید این گونه سخن بگویید و شمشیر از رو ببندید !!! کسی که خداوند شاهد است هدفی جز روشنگری نسل جوان و رسیدن به حقیقت ندارد . ولی روش رسیدن به حقیقت این نیست که بجای بر خورد منطقی با شبهات صورت مسئله را یا حذف کنیم یا بدلخواه خود تغییر دهیم تا منظور دیگری از آن برداشت گردد .
یا از روی تعصبی نابجا و با سوء ظن و کلامی نیش دار با افرادی که تنها شبهه مورد نظر را مطرح نموده اند بر خورد نماییم .
یکی از مغالطه هایی که در علم منطق عنوان گردیده این است که ما در یک قضیه صغرای آن را از شخصی بگیریم بعد کبری آن را بدلخواه خود تغییر دهیم بنابراین نتیجه ای که از آن حاصل خواهد شد چیزی خواهد شد که ما خواسته ایم نه او !!! مثلا کسی بگوید در باز است. (صغرای قضیه) . بعد ما کبری را این چنین تعیین کنیم باز هم پرنده است ! خوب اینجا حد وسط دو مفهوم مختلف دارد هر چند هر دو مفهوم ممکن است در جای خود صحیح باشند ولی نتیجه ای که از آن بدست می آید بدلیل همان مغالطه ( معانی مختلف باز) صحیح نمی باشد ( در باز است. باز هم پرنده است .در نتیجه در پرنده است!!!!) دوستان عزیزی هم که ذکر آنها در بالا بود چنین بلایی به سر مقوله هایی که بنده بیان نموده ام می آورند.
می گویند ابن سینا یکی از صفات منفیش علی رغم دانش گسترده و عمیقش غرور بود . روزی در حضور ابو سعید ابوالخیر عارف مشهور ایرانی با تکبر گردویی را در مقابل او گذاشت و به ابو سعید گفت: مساحت این را برایم بدست آور! ( دوستان می دانند که سطح گردو چه سطح پیچیده و نا صافی دارد) ابوسعید بلافاصله به ابن سینا گفت: تو به تحصیل اخلاق فاضله و حسنه محتاجتری تا من به محاسبه سطح این گردو!!!
به هر حال سلامتی و موفقیت شما اعضاء محترم این سایت را از ایزد متعال خواستارم.
از توضیح بیشتر معذورم.
------
منم در جواب ایشون تایپیدم که:
به نام خدا
سلام
به نظرم روی سخن جناب صدرالدین با بنده ی سراپا تقصیره.
من که هیچ قصد بی احترامی به کسی خصوصاً به جناب صدرالدین عزیز نداشتم.
البته اعتراف می کنم که ظرفیت طرفمو توی بحث در نظر نگرفتم.
خوب به هر حال اگه توی بحث حرف سردی از کیبوردم پریده معذرت می خوام.
برای ما دعا کنید خدا بهمون شرح صدر و زبان نرم و منطق و چیزای دیگه که کم داریم بده.
راستی منم اینجا فقط یه مهمانم. هیچکدوم از مدیر و مسؤولای اینجارو هم که همشون استاد بنده ان نمی شناسم.
التماس دعا
-
۱۳۸۵/۱۱/۲۹, ۱۵:۵۲ #9
نقل قول : شبهات یک فراری به نام شفا
سلام اگر وقت کردی کمی هم جواب به فعالیتهای ضد قرانی و اسلامی دشمنان قرآن را بدهی خدا را یاری کرده ای
و مما رزقناهم ینفقون(زکاه العلم نشره) ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
گروهم : قرآن تنها دلیل ایمان من به اسلام http://www.mypardis.com/Society/LFORGHAN
ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۳/۰۴ در ساعت ۰۷:۰۱ دلیل: حذف لينك
-
۱۳۸۶/۰۴/۰۳, ۲۲:۲۳ #10
نقل قول : شبهات یک فراری به نام شفا
ایشون
اگه مساله ی خاصی رو در نظر دارن دقیقاً همونو مطرح کنن.
ویرایش توسط tabatabay : ۱۳۸۷/۰۳/۰۴ در ساعت ۰۷:۰۳
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری