نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: آيا موضوع بررسي را هاي مقابله با شك در اثبات خدا مهم اس

رأی دهندگان
6. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • بله وقت كافي براي گذارده شود

    6 100.00%
  • خير موضوع مهمي نيست

    0 0%
  • موضوع تكراري است

    0 0%
نظرسنجی با انتخاب چندگانه
صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: شك

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    168
    مورد تشکر
    413 پست
    حضور
    8 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    شاد شك




    با سلام
    روش هاي اثبات وجود خداوند در مواجهه تاريخي علما و نقادي آنان بعضا نقاط ضعفي را در بعضي جنبه ها مشخص مي سازد كه درب هاي از شك و تزلزل در لايه هاي پنهان نفس آدمي ايجاد مي سازد كه در بعضي مواقع در صورت عدم ترميم ممكن حتي در مواقع حساس عنان را به دست نفس حيله گر و شيطان لئيم رها سازد و عاقبت را تباه سازد .
    از دوستان عزيز علاقمند مي خواهم اين موضوع مهم را در صورت تمايل به بحث گذارده تا راه و روش هاي مناسب برخورد و چاره انديشي درستي براي آن مهيا سازيم.
    ویرایش توسط hamid reza : ۱۳۸۷/۰۸/۲۸ در ساعت ۱۳:۵۰


  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت ارديبهشت ۱۳۸۷
    نوشته
    1,245
    مورد تشکر
    1,620 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    اساساً شك به عنوان معبري براي رسيدن به يقين خوب است، ولي توقف در شك خطرناك است و حتي مي تواند به كفر و الحاد بيانجامد. پس براي مقابله با خناسان و وسوسه گران كه بذر شك و ترديد را با اميد به منتهي شدن به كفر، در ميان جامعه و به ويژه جوانان و نوجوانان مي پاشند، اقدامي حياتي و مهم است كه نخبگان حوزه ي فرهنگ اسلامي و شيعي بايد بيش از گذشته در آن غور كنند.

    علم و عمل اي دوست به مايي و مني نيست

    هر كس به بَرَش خرقه، اويس قرني نيست

    هر شيشه ي گلرنگ عقيق يمني نيست

    خوبي به خوش اندامي و سيمين زَقَني نيست

    حُسن آيت روح است، به نازك بدني نيست


  3. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    168
    مورد تشکر
    413 پست
    حضور
    8 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ضمن تشكر از شهودي عزيز و ضمن تاييد پيامتان آنچه كه مهم است عبور از مرحله شك با روش مناسب است مي خواهيم در مورد چگونگي انتخاب روش و صحت آن صحبت كنيم



  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    125
    مورد تشکر
    268 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    به نظر من شک اینقدر ها هم ترسناک نیست.
    اصلا تلاش برای از بین بردن شک بیهود ست ،شکهای ما محترمند ما باید یاد بگیریم که چه طور با شک هامون زندگی کنیم.
    من خودم یه عالمه شک سوال تو ذهنمه که همشون برام محترم و عزیزن.
    شک ادمو پویا میکنه،شک ما رو وادار به رفتن میکنه رفتن و رفتن ...

    ویرایش توسط mostasqi : ۱۳۸۷/۰۸/۲۹ در ساعت ۱۸:۳۱


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    7
    مورد تشکر
    5 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    من هم با جناب شهودی موافقم .به نظر من اولا نیاز به افراد خبره وباسوادی هست که دلسوزانه بخوان سوالات رو جواب بدن دوما باید شرایطی تو جامعه فراهم بشه که جوونا از سوال کردن نترسن. نترسن از اینکه مسخره بشن یا انگ بی ایمانی بخورن.

  6. تشکر


  7. #6
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    168
    مورد تشکر
    413 پست
    حضور
    8 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    نقل قول نوشته اصلی توسط شهودي نمایش پست
    اساساً شك به عنوان معبري براي رسيدن به يقين خوب است، ولي توقف در شك خطرناك است و حتي مي تواند به كفر و الحاد بيانجامد. پس براي مقابله با خناسان و وسوسه گران كه بذر شك و ترديد را با اميد به منتهي شدن به كفر، در ميان جامعه و به ويژه جوانان و نوجوانان مي پاشند، اقدامي حياتي و مهم است كه نخبگان حوزه ي فرهنگ اسلامي و شيعي بايد بيش از گذشته در آن غور كنند.
    به قول عزیزمان آقای شهودی شک اساسا به عنوان معبری برای یقین خوب است وآنچه که مهم است عدم توقف در شک است. حال این سوال مطرح می شود اگر انسان خوبی ومومنی در معبر رشد و حرکت بسوی یقین دچار شک شد و درهمین حال فوت نمود چه سرنوشتی خواهد داشت او هنوز فرصت به یقین رسیدن را نداشته است پس طبعا کافر مرده است. این موضوع جسارت حرکت را از انسان سلب می کند . مهلکه بسیار خطرناک است.پس چه باید کرد؟ بحثی که مطرح می شود قصد روشن ساختن موضوع رادر قالب آیات قرآنی دارد .
    ویرایش توسط hamid reza : ۱۳۸۷/۰۹/۱۵ در ساعت ۰۷:۴۸
    قال الله تعالی

    اليس الله بكاف عبده

    آيا خداوند براي بنده كافي نيست

    تلاش کن چیزی را که دوست داری بدست آوری
    وگرنه مجبور می شوی
    چیزی را که بدست آوردی دوست داشته باشی


  8. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    641
    مورد تشکر
    3,862 پست
    حضور
    14 ساعت 4 دقیقه
    دریافت
    84
    آپلود
    9
    گالری
    66

    مطلب شك




    بسم الله الر حمن الر حيم
    سلام عليكم و رحمة الله و انواره

    شك در يك تقسيم بندي به دو نوع تقسيم مي شود:
    1. شك قبل از استدلال و حجّت 2. شكّ بعد از استدلال و حجّت
    دسته ي اوّل مطلوب است و به نوعي عامل محركي است براي دقدقه مند شدن و توجّه به خداوند و آيات الهي و مقدمه اي براي تحقيق و مطالعه و جست و جو و همان است كه در كلام دوستان اشاره شده بود.
    دسته ي دوم همان وسوسه و عامل مخرّب اعتقادات و مايه ي انحراف از حق پذيري است و قطعا نا مطلوب است.
    تمام نظام فكري و فقهي و آيات ما هم چنين نظاره اي دارند. براي مثال كسي كه ديني ندارد و با شك به مكتب اسلام مي آيد اسلام او را مي پذيرد و برهان و حجّت عقلاني ارائه مي كند تا او را به يقين رساند. همين كه او به يقين رسيد و مسلمان شد و پس از يقين دوباره به شك افتاد و از دين برگشت ديگر قابل قبول نخواهد بود.
    البته ذكر اين نكته هم لازم است كه شك اول در صورتي مطلوب است كه فرد پس از شك به دنبال دليل و حجت برود و با روحيه اي حق پذير پس از دريافت حجت و برهان معتقد گردد . و الا اگر به شك افتد و به دنبال حقيقت نرود و در شكش همانطور بماند باز قطعا نا مطلوب و باطل است.
    بنده در نظرم بود كه اين بحث بيش تر به شكل بحث عقلي/كلامي پيش رود ولي وقتي ديدم نظر موسّس اين موضوع يعني جناب حميد رضا بر بحث در اين باب با آيات قرآني است همين رويه را پيش گرفتم:

    كلمه ي شك كلّا در 15 آيه ي قرآن كريم آمده است. بنده اين آيات را با ترجمه در ذيل مي آورم دوستان لطف بفرماييد با توجه به نكته ي فوق و تقسيم بندي بالا براي شك آيات را مطالعه كنيد و با كمي دقت متوجه خواهيد شد كه هر جا شك مطلوبي بوده سپس حجتي ظهور يافته و هر جا شكش پس از حجت و كتاب و دليل و معجزه بوده مورد خشم و بطلان قرار گرفته است.(سوره/آيه)

    سوره : 4/آيه ي : 157

    وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿157﴾

    و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شده‏اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مى‏كنند و يقينا او را نكشتند (157)
    **********************************************
    10/94 ، 104
    فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿94﴾


    و اگر از آنچه به سوى تو نازل كرده‏ايم در ترديدى از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى] مى‏خواندند بپرس قطعا حق از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است پس زنهار از ترديدكنندگان مباش (94)
    -----------------
    قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿104﴾

    بگو اى مردم اگر در دين من ترديد داريد پس [بدانيد كه من] كسانى را كه به جاى خدا مى‏پرستيد نمى‏پرستم بلكه خدايى را مى‏پرستم كه جان شما را مى‏ستاند و دستور يافته‏ام كه از مؤمنان باشم (104)
    **********************************************
    11/62 ، 110

    قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿62﴾
    قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ ﴿63﴾

    گفتند اى صالح به راستى تو پيش از اين ميان ما مايه اميد بودى آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند باز مى‏دارى و بى‏گمان ما از آنچه تو ما را بدان مى‏خوانى سخت دچار شكيم (62)
    گفت اى قوم من چه بينيد اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‏كند در نتيجه شما جز بر زيان من نمى‏افزاييد (63)
    ---------------------------
    وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿110﴾

    به حقيقت ما به موسى كتاب [آسمانى] داديم پس در مورد آن اختلاف شد و اگر از جانب پروردگارت وعده‏اى پيشى نگرفته بود قطعا ميان آنها داورى شده بود و بى گمان آنان در باره آن در شكى بهتان‏آميزند (110)
    **********************************************
    14/9 ، 10

    أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿9﴾
    قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿10﴾

    آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد به شما نرسيده است فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند ولى آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند ما به آنچه شما بدان ماموريت داريد كافريم و از آنچه ما را بدان مى‏خوانيد سخت در شكيم (9)
    پيامبرانشان گفتند مگر در باره خدا پديد آورنده آسمانها و زمين ترديدى هست او شما را دعوت مى‏كند تا پاره‏اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معينى شما را مهلت دهد گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد مى‏خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند باز داريد پس براى ما حجتى آشكار بياوريد (10)
    **********************************************
    27/66

    أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿64﴾
    قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿65﴾
    بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ ﴿66﴾

    يا آن كس كه خلق را آغاز مى‏كند و سپس آن را بازمى‏آورد و آن كس كه از آسمان و زمين به شما روزى مى‏دهد آيا معبودى با خداست بگو اگر راست مى‏گوييد برهان خويش را بياوريد (64)
    بگو هر كه در آسمانها و زمين است جز خدا غيب را نمى‏شناسند و نمى‏دانند كى برانگيخته خواهند شد (65)
    [نه] بلكه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلكه ايشان در باره آن ترديد دارند [نه] بلكه آنان در مورد آن كوردلند (66)
    **********************************************
    34/21 ، 54

    وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ﴿21﴾
    قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ ﴿22﴾

    [شيطان] را بر آنان تسلطى نبود جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است (21)
    بگو كسانى را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته‏ايد بخوانيد هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند و در آن دو شركتى ندارند و براى وى از ميان آنان هيچ پشتيبانى نيست (22)
    --------------------------------
    وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ ﴿51﴾
    وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ ﴿52﴾
    وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ﴿53﴾
    وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ ﴿54﴾
    و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه [كافران] وحشت‏زده‏اند [آنجا كه راه] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‏اند (51)
    و مى‏گويند به او ايمان آورديم و چگونه از جايى [چنين] دور دست‏يافتن [به ايمان] براى آنان ميسر است (52)
    و حال آنكه پيش از اين منكر او شدند و از جايى دور به ناديده [تير تهمت] مى‏افكندند (53)
    ميان آنان و ميان آنچه [به آرزو] مى‏خواستند حايلى قرار مى‏گيرد همان گونه كه از ديرباز با امثال ايشان چنين رفت زيرا آنها [نيز] در دودلى سختى بودند (54)
    **********************************************
    38/8


    ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ ﴿1﴾
    أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ ﴿8﴾

    صاد سوگند به قرآن پراندرز (1)
    آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است [نه] بلكه آنان در باره قرآن من دودلند [نه] بلكه هنوز عذاب [مرا] نچشيده‏اند (8)
    **********************************************
    40/34
    وَلَقَدْ جَاءكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿34﴾

    و به يقين يوسف پيش از اين دلايل آشكار براى شما آورد و از آنچه براى شما آورد همواره در ترديد بوديد تا وقتى كه از دنيا رفت
    گفتيد خدا بعد از او هرگز فرستاده‏اى را برنخواهد انگيخت اين گونه خدا هر كه را افراطگر شكاك است بى راه مى‏گذارد (34)
    **********************************************
    41/45

    وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿45﴾

    به راستى موسى را كتاب [تورات] داديم پس در آن اختلاف واقع شد و اگر از جانب پروردگارت فرمان [مهلت] سبقت
    نگرفته بود قطعا ميانشان داورى شده بود و در حقيقت آنان در باره آن به شكى سخت دچارند (45)
    **********************************************
    42/14

    وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿14﴾

    فقط پس از آنكه علم برايشان آمد راه تفرقه پيمودند [آن هم] به صرف حسد [و برترى جويى] ميان همديگر
    و اگر سخنى [داير بر تاخير عذاب] از جانب پروردگارت تا زمانى معين پيشى نگرفته بود
    قطعا ميانشان داورى شده بود و كسانى كه بعد از آنان كتاب [تورات] را ميراث يافتند واقعا در باره او در ترديدى سخت [دچار]اند (14)
    **********************************************
    44/9

    لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿8﴾
    بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿9﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿10﴾
    يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿11﴾


    خدايى جز او نيست او زندگى مى‏بخشد و مى‏ميراند پروردگار شما و پروردگار پدران شماست (8)
    ولى نه آنها به شك و شبهه خويش سرگرمند (9)
    پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان برمى‏آورد (10)
    كه مردم را فرو مى‏گيرد اين است عذاب پر درد (11)


    اين هم از تمام آيات

    بله مشخص است كه مخاطب آيات يا كساني است كه سوال دارند و شك مطلوب و پاسخ است و عده اي شك كرده اند و اصلا به دنبال جواب نيستند و وقتي رسول مي رود پاسخ شكشان را بدهد نمي پذيرند و عده اي هم پس از علم يافتن باز شك كرده اند.
    البته توجه و تفكر به اين نكته هم لازم است كه شك در چه موضوعي است . عده اي معتقدند وجود خداوند بر انسان بديهي است(با استدلال) و شك در امور بديهي خلاف عقل است . شايد با پذيرفتن نظر اين عده چنين خطاب آيات به مشركين واضح تر گردد.


    الحمد لله الذي جعلنا من المتمسّكين بولاية اميرالمومنين
    زياده عرضي نيست.
    التماس دعا
    طارق




    ویرایش توسط طارق : ۱۳۸۷/۰۹/۱۸ در ساعت ۰۲:۱۲ دلیل: تغييرات و اصلاحات
    اي حيوان ناطق بدان:
    برباد فنا تا ندهي گرد خودي را
    هرگز نتوان ديد جمال احدي را
    و بدان فرودگاه شيطان خودبيني و تكبر است براي همين است كه شيطان به عزّت خدا قسم خورد همه را اغوا كند جز مخلَصين را و ويژگي انسان با اخلاص آن است كه آنقدر محو جمال و جلال خداست كه نه در فكر و نه در عمل هيچ توجهي به خويش ندارد.
    رابطه ي عكس ميان توجّه به خدا و تكبر بسيار مهم است در مسير سعادت انسان.

    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۶
    نوشته
    1,183
    مورد تشکر
    1,666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    تقسیم بندی ای که جناب طارق انجام دادند ، در خور اعتنا و صحیح است ، نکاتی هم که دوستان فرمودند هم بجا و درست اما یه مطلب در اینجا مورد غفلت واقع شده که خیلی هم مهمه و اون اینه که وقتی شکی برای یک نفر حاصل می شه برای رسیدن به علم و یقین در اون زمینه باید حتما اون سوال رو از اهلش یعنی از متخصص فن بپرسه تا مطمئن بشه پاسخ صحیح و کامل به او داده شده تا در حقیقت بشه گفت مطلب به طور کامل و صحیح در اختیار اون قرار داده شده و حالا از این به بعد باید دید که اهل تسلیم در برابر حق هست یا نه ؟ در واقع می شه گفت باید به این آیه از قرآن عمل کرد :
    فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون
    در خیلی از مواقع دیده می شه کسی در مساله ای شک می کنه و می ره از فردی که تصور می کنه متخصص هست می پرسه ، اما متاسفانه به جواب صحیح و کامل نمی رسه بنابراین بدون توجه به این قضیه خودش رو محق می دونه و تصور می کنه شکی که مثلا در فلان مساله اعتقادی برای او پیش اومده به جا و درست بوده و پاسخی برای اون وجود نداره ، بنابراین لازمه به این مساله هم در مورد شک و ارائه استدلال و حجت توجه کرد اما اون چیزی که بنظر بسیار مهم می آد اینه که یه تحقیق و بررسی از جهت آیات به عمل بیاد تا ببینیم از دیدگاه قرآن کریم چه عواملی موجب می شه بعد از ارائه حجت و برهان قاطع کسانی که در شک واقع بودند اون برهان رو نپذیرند ؟
    بنظر من پرداختن به این مورد هم در مساله شک و عوامل منفی اصرار بر شک مهم است
    مهدیا کعبه شد از تاب تو بی تاب بتاب


  10. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    32
    مورد تشکر
    41 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    سلام خدمت شما به نظر من شک خوبه انسان داشته باشه به شرط این که اگه به جواب منطقی و خوبی رسید اون موضوع رو بفهمه ولی با ز بضی ههستن که نخ میکنن گوشه سوزن و هر جوری هست باز هم سوال از تو جواب در میارن من نمی دونم با اون عده به نظر شخص شما چه کار باید کرد برام شده یه سوال خوشحال میشم اگه بزرگان جوابم رو بدن
    خانه مان سوز بود اتش اهی گاهی

  11. تشکر


  12. #10
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    168
    مورد تشکر
    413 پست
    حضور
    8 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0



    بسيار خرسندم از بذل توجه دوستان خوب آقاي طارق (آيات قراني بسيار خوب انتخاب شده اند)، خانم سارا ( ارائه اهل ذكر و لطف ايشان به اينجانب)و خانم سپيده از سوالي كه مطرح نمودند.
    براي اينكه بتونيم بحث را با جهت بندي خوبي كه شروع شده ادامه بدهيم كليات را اينگونه دسته بندي مي نماييم:
    (مباحث هم مي توانند از ديدگاه عقلي و هم قرآني و روايي بررسي شوند اما بهتر اينست كه براي محكم سازي استدلال از آيات قرآني و روايات نيز شاهد گرفته شود)
    1-اساسا شك چيست؟
    2-طبيعتا بايد بتوانيم يقين را نيز به درستي تعريف كنيم.
    3-مراتب شك و مراتب يقين چيست و نحوه عبور از اين سلسله مراتب به صورت اصولي چگونه است؟
    4-در قرآن هر جاي از شك صحبت ميكند اشاره اي به براهين آشكاري كه توسط انبيا يا حضرت حق مطرح گرديده مي نمايد. مصاديق اين براهين چيست؟(به عنوان مثال و به يقين يوسف پيش از اين دلايل آشكار براى شما آورد 40/34) كه احتمالا مصاديق آن تعبير خواب يا غيره بوده است)
    5-شك مطلوب چيست؟ به عنوان مثال در مورد پرسش حضرت ابراهيم در مورد زنده كردن موجودات و سوال خداوند كه مگر ايمان يا يقين نداري و پاسخ كه ميخواهم يقينم افزايش يابد و غيره كه منظور اين مثال نيست و كليات آن مطرح است) انسان به چه چيز هاي مطلوبست كه شك كند ؟
    6- شك نامطلوب همانطور كه جناب طارق فرمودند عذاب الهي را در بر دارد تعريف دقيق آن چيست ،همانطور كه خانم سارا فرمودند چگونه مي توان از آن رها شد.
    7-اگر كسي دنبال رفع شك خود رفت و از اهلش نيز سوال نمود اما پاسخ قانع كننده اي دريافت نكرد حال به سراغ بعدي رفت و قبل از اقناع فوت نمود تكليفش در محضر حق چگونه خواهد بود ودر قيامت چه سر انجامي خواهد داشت؟ بسياري از براهين عقلي در اثبات خداوند توسط بعضي از فلاسفه اسلامي مورد نقد قرار مي گيرد و منجر به تولد يك برهان كاملتر و كم نقص تر توسط علما اسلامي در سالها بعد يا حتي قرن هاي بعد مي شود. تكليف مسلمين در فاصله زماني اين دو نظريه براي رسيدن به مطلوب يقين عقلي چيست؟
    8-اينكه اساسا هر شكي مقدمه رشد بوده و در صورتي كه پاسخ مناسب پيدا شود منشا تحول مي گردد هيچ بحثي نيست.آيا نتايج ديده شده و ترس از عاقبت بد ،مانع ورود انسان به ميدان كمال نميگردد. آيا اين احتياط مطلوب است؟
    با عنايت به اينكه هر كدام از مباحث فوق مي تواند به تنهايي مورد توجه قرار گيرد نظر دوستان باعث غناي مطالب و درك بهتري از موضوع شك به ما خواهد داد.البته نبايد هميشه نقش آدم هاي كه وسواس الخناس بوده و دايم در دل بندگان خدا بذر شك مي كارند يا مفاهيم عاليه ديني كه احتياج به طي سلسله مراتب دروس عقلي و نقلي دارد را در اخيار عامه ميگذارند نيز غافل شد.

    با آرزوي عاقبت به خيري براي شما عزيزان برادر و خواهر ديني
    ویرایش توسط hamid reza : ۱۳۸۷/۱۰/۰۵ در ساعت ۱۳:۳۷
    قال الله تعالی

    اليس الله بكاف عبده

    آيا خداوند براي بنده كافي نيست

    تلاش کن چیزی را که دوست داری بدست آوری
    وگرنه مجبور می شوی
    چیزی را که بدست آوردی دوست داشته باشی


صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود