جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: برسی شبهات اهل سنت(اتحاد و برادری)
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۲, ۰۹:۰۳ #1
- تاریخ عضویت
آبان ۱۳۸۷
- نوشته
- 5
- مورد تشکر
- 9 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
برسی شبهات اهل سنت(اتحاد و برادری)
شيعه و سني ، اتحاد سياسي يا اعتقادي
اصل اعتقاد به امامت و ولايت علي عليهالسلام و ديگر ائمه معصومين عليهمالسلام پشتوانه و ارزش بخش به تمام اصول و فروع دين از عقايد و اخلاق و اعمال ميباشد و بدون آن ، تمام عناوين ديني چنانكه در ذيل از روايات استفاده خواهد شد ، از ارزش و اعتبار الهي ساقط است و هچون «صفر» است كه اگر صد هزار از آن، كنار هم چيده شوند، تا دنبال عددي قرار نگيرد اصلا به حساب نميآيند! پس نظامات اعتقادي و عملي دين تا به دنبال «اصل امامت» قرار نگيرد و با سلك ولايت اهل بيت عليهالسلام تنظيم نگردد در پيشگاه حضرت معبود –عزوعلا- اصلاً به حساب نميآيند و ازرش و اعتبار پيدا نميكنند. در تأیید اين مطلب به اين حديث عنايت فرماييد:
ضمن نامهاي كه امام صادق عليهالسلام به مفضل بن عمر مرقوم فرمودهاند آمده است:
« حقيقت آنكه، كسي كه نماز بخواند و زكات بدهد و حج و عمره به جا بياورد ، و تمام اين كارها را بدون معرفت و شناخت آن كسي كه خدا طاعت او را بر وي واجب كرده است انجام بدهد، (در واقع) هيچكدام از اين كارها را انجام نداده است! نماز نخوانده و روزه نگرفته و زكات نداده و حج و عمره به جاي نياورده و غسل جنابت نكرده و پاك نشده و هيچ حرامي را براي خدا حرام ندانسته و هيچ حلالي را براي خدا حلال ندانسته است. نه براي او نمازي حساب ميشود –در عين حالي كه ركوع كرده و سجده انجام داده است- و نه زكاتي و نه حجي- تمام اين اعمال آنگاه حساب ميشود كه براساس معرفت و شناخت مردي باشد كه خداوند –عزوجل- منت بر خلق خود نهاده و اطاعت او را بر آنان واجب كرده و امر به گرفتن دستور از او فرموده است[1].»
محدث عاليمقام،مرحوم شيخ ابراهيم نعماني اعلي الله مقام درباب چهارم «كتاب الغيبه» حديث زير را به سندش نقل ميكند كه قسمتي از آن چنين است:
«رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:خداوند عزوجل شبي كه مرا به معراج برد به من وحي نمود: اي محمد، بتحقيق كه علي و فاطمه و حسن و حسين و ساير امامان را از يك نور آفريدم، سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان ارائه نمودم، هر كه پذيرفت از نزديكان شد و هر كس آن را انكار كرد، از كافران گرديد.
اي محمد، اگر بندهاي از بندگان من، آنقدر مرا عبادت كند كه خرد شود و اعضايش قطعه قطعه شود، آنگاه بميرد در حالي كه منكر ولايت آنان باشد، او را در آتش دوزخ افكنم [2] .»
تولي بايد توأم با تبري باشد
مطلب مهمي كه توجه دادن به آن بسيار لازم است، اين است كه مسئله تولي يعني اعتقاد به امامت و ولايت اهل بيت رسول عليهمالسلام كه ركن اصيل ديانت است، تحقق آن، بر حسب استفاده از روايات فراوان،مشروط به يك امر بسيار عظيم و خطير ميباشد و آن مسئله «تبري» است. تبري يعني اعتقاد به ضلالت و گمراهي مخالفين اهل بيت داشتن و در دل با آنها دشمن و مبغض بودن و در گفتار، اظهار تنفر و انزجار از آنها نمودن و در عمل از راه و رسم و آئين و مذهبشان دوري و بيزاري جستن. بدون تبري، تولي محقق نخواهد شد و
بدون تولي همچنان كه مبين و واضح گرديد، تديني به وجود نخواهد آمد. روايت شده كه:
« كسي به امام صادق عليهالسلام گفت: فلان آدم، معترف به ولايت شما هست ولي از جهت برائت از دشمنان سستي ميورزد و كسري دارد. فرمود: هيهات! دروغ گفته كسي كه ادعاي محبت ما دارد در حالي كه از دشمن ما بيزاري نميجويد.[3]»
از امام باقر عليهالسلان ضمن روايتي رسيده است:
« هر كس ميخواهد از محبت ما آگاه شود قلب خود را بيازمايد اگر ديد در دل دوستي دشمن ما را با دوستي ما شريك قرار داده است او از ما نيست و ما هم از او نيستيم.[4] »
مرحوم شيخ صفواني كه از اجله علماء و از شاگردان مرحوم «شيخ كليني» است در اين باب ميگويد:
« بدانكه كه ولايت آل محمد در حد تمام و كمال حاصل نميشود و محبتشان خالص نميگردد و مودتشان ثبات و استقرار پيدا نميكند مگر اينكه برائت از دشمنان تحقق يابد؛ اعم از دور و نزديك. ( از خويشاوندان و غير خويشاوندان ). بنابراين مبادا رأفت و محبتي از آنان در دلت به وجود آيد كه خداوند عزوجل ميفرمايد: « هيچ گروهي را نمييابي كه ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشند و در عين حال با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند هرچند پدران يا فرزندان يا خويشاوندانشان باشند.( سوره مجادله آيه 22 ) ».[5]»
و بر اساس همين معيار قرآني است كه طايفه شيعه اماميه براي هيچ عنواني از عناوين حسبي و نسبي كه قرين ايمان و تقوا نباشد، ارزش و اعتبار الهي قائل نميباشد. هر چند آن عنوان از طريق ارتباط با پيامبركرم صلياللهعليهوآله بدست آمده باشند از قبيل عنوان صحابي پيغمبر و همسر پيغمبر و عموي پيغمبر و شبیه اينها. كه متأسفانه همين عناوين به ظاهر گيرا دستاويزي براي اهل تسنن گرديده و آفتي براي اسلام و مسلمين شده و ميليونها جمعيت را به وادي ضلالت كشيده است. آري؛ اين پندار بي اساس در دل و مغز اهل تسنن جا گرفته كه هر كس صحابي پيغمبر بوده و چند صباحي درك مصاحبت آن حضرت نموده، محترم است و قديس است و كسي حق انتقاد از او ندارد!! و معتقدند كه انتقاد از اصحاب پيامبر، از گناهان بزرگ و معصيت كبيره و بلكه هم مرز با كفر و شرك است! و بر پايه اين اعتقاد موهوم است كه مطلق كارهاي اصحاب را هر چند تصدي جائرانه مقام خلافت، دخل و تصرف در احكام شريعت و هتك حريم خاندان وحي و نبوت باشد، توجيه نيكو نموده و حمل بر صحت مينمايند!! و لذا ما هرگز با دشمنان خدا و ستيزه كنندگان با رسول خدا صلياللهعليهوآله و اهل بيت آن حضرت عليهمالسلام دوست نخواهيم بود هر چند از اصحاب پيامبر باشند و پدر زن پيامبر و برادر زن پيامبر و همسر پيامبر و داماد پيامبر باشند! و نه تنها دوستشان نميداريم بلكه برائت از آنها و اظهار بغض و عداوت و نفرت نسبت به آنها را كمال مرتبه ايمان و شرط مسلم تقرب به خداي سبحان ميدانيم و صبح و شام از صميم دل، لعنت دائم و عذاب ابدي را براي ارواح خبيثه آنها از خداوند قهار شديد العقاب ميخواهيم.
الحذر كه مشمول اين حديث شريف نباشيم.
ابن ابي يعفور از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند كه فرمود:
« سه كس و يا سه گروه است كه كه خدا در روز جزا با آنها سخن نميگويد و (از آلودگيهاي عذاب انگيز) پاكشان نميسازد و براي آنها دردناك ميباشد:
كسي كه مدعي مقام امامت از جانب خدا باشد در حالي كه چنان نيست؛ و كسي كه امامت امام منصوب از سوي خدا را انكار نمايد؛ و كسي كه معتقد به اين باشد كه آن دو نفر (مدعي امامت باطل و منكر امام حق) از اسلام بهرهاي دارند و مسلمان ميباشند.»
مقصود از اينكه خدا با كسي سخن نميگويد و يا به او نگاه نميكند اين است كه نظر لطف و عنايت خود را از او برميدارد و او را با نفرت تمام از در خانه خود طرد كرده، از رحمات و بركات بي پايان خويش محرومش ميگرداند. حال، شديدا بايد مراقب و هوشيار بود كه عناويني فريبنده از قبيل: ايجاد وحدت و اتحاد و احترام به اخوت اسلامي و اخذ مشتركات و چشم پوشي از متفردات و امثال اين امور بظاهر زيبا، خدشه در گوهرايمان ما، وارد نسازد و مخصوصاً پايه اعتقادات نسل جوان را متزلزل و احياناً منهدم نگرداند و مسئله «اتحاد سياسي» را مبدل به وحدت اعتقادي ننمايد، به گونهاي كه اسلام راستين را در اذهان ساده دلان نا آگاه، منشعب به دو شعبه شيعه و سني ارائه كرده، هر دو گروه را پويندگان راه حق و صراط مستقيم معرفي نمايد و سرانجام مسئله تولي و تبري كه دو ركن اصيل و اساسي اسلام ناب محمدي است از فضاي اعتقادي شيعه، خارج گشته و با آمال، اسلام عزيز، از پايه فرو ريزد و حيات ابدي عالم انسان، به بهاي بسيار ناچيز «فتح سياسي» و گسترش دامنه حكومت اسلامي – آن هم در عالم خيال! – مبادله گردد!! و ذلك هو الخسران المبين. نعوذ بالله من همزات الشياطين.
«اتحاد سياسي غير از صلح و سازش اعتقادي است.»
البته ميدانيم چون امت منتحل به اسلام و قرآن در مقابل دشمن مشتركي قرار گرفته كه طمع به هدم اساس دين بسته است طبعاً به حكم عقل، لازم است تمام امت – اعم از شيعه و سني- بصفٍ واحد در مقام دفاع از موجوديت خود برآيند و متحداً به مبارزه با آن دشمن مشترك بپردازند. ولي اين مستلزم اين نيست كه شيعه در مسئله تولي و تبري كه دو ركن اصيل مذهب وي ميباشد و او دقيقا مرگ و حيات اسلام و قرآن را بسته و به وجود و عدم آن دو اصل مسلم ميداند، تسالمي با فرقه مخالف از خود نشان داده و انعطافي پذيرد، و در مرحله بحث و تحقيق استدلالي يا در مقام ارشاد و تبليغ در محافل عمومي و رسانههاي همگاني يا در روند فعاليت آموزشي در مراكز تعليم و تربيت اعتقادي كودكان و جوانان به عذر لزوم احترام به عقيده طرف مخالف و خوف از حصول شكاف در صف اتحاد، از اظهار عقايد حقه خويش استنكاف ورزد و از صراحت در بيان، خودداري نمايد و بالمآل، نسل آينده را در هالهاي از ابهام نسبت به عيدهاش باقي گذارد!! لا ولله! كه اين خيانتي به اولاد و احفاد اين ملت خواهد بود و گناهي غير قابل غفران در پيشگاه حضرت خالق سبحان به حساب خواهد آمد.
به اين بيان بيدار كننده از امام اميرالمؤمنين عليهالسلام توجه فرماييد كه چگونه شناخت حق را جز از طريق شناخت ناقضين حق ، ممكن نميداند:
«بدانيد كه شما هرگز صواب و صلاح را نخواهيد شناخت تا كسي را كه آن را
رهاكرده بشناسيد. و هرگز به عهد و پيمان قرآن وفادار نخواهيد شد تا كسي را كه
نقض عهد كرده و پيمان شكسته، بشناسد.»
و لذا بايد گفت: همانگونه كه در اصل «توحيد» و اعتقاد به وحدانيت «الله» - جل جلاله- ابتدا نفي معبودهاي باطل مينماييم و سپس اثبات معبود حق و ميگوييم «لا اله الا لله» همچنين در اصل «امامت» و اعتقاد به ولايت ائمه معصومين عليهم السلام نيز ابتدا بايد تبري كنيم و نفي صلاحيت امامت از تمام مخالفين علي و آل علي عليهالسلام بنماييم و سپس اثبات امامت آن پاكان نموده و اعتقاد به ولايت آن برگزيدگان حضرت حق – عزوجل- داشته باشيم.
به اين حديث نيز توجه داشته باشيد:
مرحوم علامه مجلسي رضوان الله عليه ضمن حديثي از امام صادق عليهالسلام آورده است كه آن حضرت به نقل از آباء گراميش ميفرمايد كه حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: رسول خدا صلياللهعليهوآله به من فرمود:
«اي علي تو پس از من مولاي مؤمنان و حجت بر تمام مردم مي باشي. هر كس تن به ولايت تو در دهد، استحقاق بهشت مييابد و هر كس با تو دشمني ورزد، مستوجب رفتن به آتش ميشود. اي علي! قسم به كسي كه مرا به پيامبري برانگيخته و از ميان جميع خلقم برگزيده است، اگر بندهاي خدا را هزار سال بندگي كند، از او پذيرفته نميشود مگر آنكه ( آن عبادتش ) بر اساس ولايت تو و ولايت امامان از فرزندان تو انجام پذيرد. و حقيقت آنكه ولايت تو هم مقبول واقع نميشود منگر آنكه با «برائت» از دشمنان تو همراه و قرين گردد! اين مطلبي است كه جبرئيل به من خبر داده است. حال هر كه ميخواهد آن را بپذيرد و ايمان بياورد. و هر كه ميخواهد آن را نپذيرد و كافر گردد.»
و در پايان به حديث زير نيز توجه فرماييد:
« رسول خدا صلياللهعليهوآله خطاب به اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند:
يا علي! هر گاه كسي از بندگان خدا به اندازه عمر نوح كه در ميان قومش قيام كرد ( نهصد و پنجاه سال ) به عبادت خدا بپردازد و به مقدار كوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق كند، و بر فرض عمرش آن قدر طولاني گردد كه بتواند هزار بار بيت خدا را با پاي پياده زيارت كند، سپس در بهترين مكان بين صفا و مروه بناحق كشته شود، چنانچه ولايت تو را قبول نداشته باشد بوي بهشت به مشام او نرسيده و داخل آن نميگردد!!!» .
مقاله بالا برگرفته از كتاب « در جستجوي علم دين » نوشته سيد محمد ضياء آبادي و كتاب « پيام امام زمان » نوشته سيد جمالالدين حجازي است.
[1] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 176 ، ضمن حديث 21
[2] - غيبت نعماني، ص 93
[3] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 58 ، حديث 18
[4] - بحارالانوار، ج 27 ، ص 51 ، حديث 1
[5] - بحارالانوار ، ج 27 ، ص 58
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۷/۱۸, ۱۹:۴۴ #2
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
یکی از شبهاتی که در بسياري از محافل مطرح مي شود،بحث وحدت اسلامی است و مشکل در نفهمیدن اصل معنای وحدت است .مقام معظم رهبری در سخنان عید غدیر سال1388 معنای وحدت را بیان کردند :دعوت ما از همهى مسلمانان عالم این است که این حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هیچ اصرارى نداریم که یک فرقه عقائد یک فرقهى دیگر را حتماً قبول کنند؛ نه، وحدت به معناى این نیست. وحدت به معناى این است که با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشترکات را بگیرند، موارد محل اختلاف را وسیلهى برادرکشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئلهى وحدت این است.اما به عنوان بیان حقیقت و طلب حقیقت، این یک درخواست منطقى است از همهى مسلمانان: بروند تحقیق کنند، ملاحظه کنند، آنچه را که محققین شیعه نوشتند، علماى بزرگ شیعه در زمان خود ما جمع کردند، نوشتند، تحقیق کردند، در دنیاى اسلام آنها را عرضه کردند، نوشتهى آنها مورد تقدیر علماى اسلام، روشنفکران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اینها را ملاحظه کنند؛ خودشان را محصور نکنند، محروم نکنند. کتابهاى مرحوم سید شرفالدین عاملى (رضوان اللَّه علیه)، کتاب شریف الغدیر تألیف علامهى امینى، اینها حقایقى است که جمع شده است. مسئلهى غدیر یک مسئلهى مسلّم تاریخى است. در دهها کتاب، مرحوم امینى دهها طریق از طرق اهل سنت را نقل میکند که ماجراى غدیر را به همین شکل که ما نقل میکنیم، نقل کردهاند. این چیزى نیست که فقط در کتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممکن است خدشه کنند، بعضى خدشه هم نمیکنند. ماجرا یک ماجراى حقیقى، واقعى و بیان معیار است؛ مشخص است که امیرالمؤمنین على بن ابىطالب (علیه آلاف التّحیة و السّلام) یک قلهى مرتفع است؛ هم براى حاکم اسلامى و حکومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان….حادثهى غدیر به نگاه مرحوم علامهى امینى (رضوان اللَّه تعالى علیه) صاحب کتاب الغدیر و بعد در نگاه مرحوم شهید مطهرى (رضوان اللَّه علیه) وسیلهى وحدت امت اسلامى است. گمان نکنند بعضى که حادثهى غدیر مایهى اختلاف است؛ نه. امروز ببینید که بیش از همیشه – در گذشته هم بوده است – شیعه را متهم میکنند. ببینند مسئلهى تشیع برآمدهى از یک اعتقاد صحیحِ سالمِ خالصِ نسبت به وحى الهى است – این است معناى تشیع – اعتقاد به ارزشهاست، اعتقاد به معیارهاست، ملاک قرار دادن معیارهائى است که قرآن آنها را ملاک قرار داده است. حالا یک مشت یاوهگوى هرزهگو در گوشه و کنار دنیاى اسلام شیعه را متهم کنند به آن چیزى که شیعه فرسنگها از آنها دور است؛ مسئلهى ساختگى بودن و جعلى بودن و بعداً به وجود آمدن و سیاسى بودن و این حرفها را پیش بیاورند! نه، مسئلهى غدیر خط بطلان میکشد بر همهى اینها.چه سودى میبرند آن کسانى که سعى میکنند این جمعیت و این جریان عظیم اسلامى را از محدودهى اسلام بیرون نشان بدهند، که سیاستها امروز دنبال آنهایند. امروز سیاستها همین را ترویج میکنند؛ چرا؟ چون شیعه به برکت روح ولایت توانسته است کارى را بکند که همهى مسلمانان آرزوى آن را داشتهاند. همهى مسلمانان خیرخواه و دلسوز و علاقهمند آرزو میکردند که یک روزى اسلام با همان تمامیت و حقانیت بر کرسى قدرت بنشیند. روشنفکران مسلمان در این یکى دو قرن اخیر در حسرت چنین روزى زندگى کردند و در حسرت او از دنیا رفتند. امروز این را شیعه به وجود آورده است؛ این حاکمیت اسلامى را، این عظمت اسلامى را، این عزت اسلامى را. این، به برکت روح ولایت است. دشمن این را مىبیند، میخواهد دوْر شیعه را، دوْر اهل ولایت را خالى کند. لذا امروز اتهامات علیه تشیع از همیشه بیشتر است. در طول تاریخ بودهاند افراد کج فهم و کج تابى که علیه شیعه حرف زدند، اتهامات وارد کردند، دروغهائى ساختند؛ اما امروز از همهى آن اتهامات، حجمِ اتهامات بیشتر است و اینها دست سیاستهاست؛ چرا این را نمیفهمند؟ما هم باید بفهمیم؛ ما شیعیان هم باید بفهمیم؛ بدانیم سیاست استکبار امروز، جدا کردن شیعه از غیر شیعه است، جدا کردن گروههاى مسلمان از یکدیگر و به جان هم انداختن گروههاى مسلمان است. ما باید کمک نکنیم به این هدف؛ ما بایستى نگذاریم دشمن به این هدف برسد؛ هم ما موظفیم، هم غیر شیعه؛ آن کسانى که شیعه نیستند؛ جمعیتها و مذاهب غیر شیعه در اسلام. همه این را بدانند: امروز شیعه است که در ایران اسلامى، این پرچم اقتدار اسلامى و عزت اسلامى را بلند کرده است و بر روى دست گرفته و استکبار احساس عجز میکند؛ این یک واقعیت است؛ این یک واقعیت است. این توطئههائى که در این سى سال علیه نظام جمهورى اسلامى از سوى دشمنان گوناگون – البته در رأس آنها آمریکا و خبیثترین آنها انگلیس – انجام دادند، به خاطر این است که اینها مرعوبند؛ از حرکت اسلامى، از بیدارى اسلامى، از به خود آمدن دنیاى اسلام میترسند؛ میدانند که اگر دنیاى اسلام به خود بیاید، توجه کند، احساس استقلال کند، احساس هویت کند، احساس عزت بکند، این منطقهى حساس دنیا که در اختیار مسلمانان است – که حساسترین مناطق دنیا، همین منطقهى مسلماننشین است – از تحت سیطرهى استکبار بیرون خواهد رفت؛ از این میترسند. چون میترسند، توطئه میکنند؛ ابزارهاى گوناگون را به کار میگیرند. امروز سردمداران سیاستهاى استکبارى – آمریکا و صهیونیستها و بقیهى مستکبرین – همهى توان خودشان را به کار گرفتهاند، بلکه بتوانند ملت ایران را، نظام جمهورى اسلامى را منزوى کنند، بىاثر کنند؛ نتوانستهاند و به توفیق الهى، به فضل الهى، به حول و قوهى الهى باز هم نخواهند توانست.
ویرایش توسط مقداد : ۱۳۹۰/۰۷/۱۸ در ساعت ۱۹:۴۵
-
۱۳۹۰/۰۷/۱۹, ۰۷:۰۷ #3
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۹۰
- نوشته
- 153
- مورد تشکر
- 255 پست
- حضور
- 21 ساعت 4 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
46
خیلی وقت پیش خبردار شدم که شیعه شدن در مردم فلسطین رواج بیشتری پیدا کرده که همه ی اینها از برکات امام وانقلاب است
امضای انقلاب امام خمینی بود که هنوزم که هنوزه این امضا خشک نشده
هنر تنها سنگر فتح نشده انقلاب است
مقام معظم رهبری
-
۱۳۹۰/۰۷/۱۹, ۱۳:۰۶ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۹۰
- نوشته
- 107
- مورد تشکر
- 117 پست
- حضور
- 14 ساعت 43 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿۱۶۵﴾
سوره نسا
پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد و خدا توانا و حكيم است.
http://www.youtube.com/watch?v=_gp6YLA-tRU
محمد صلی الله علیه و اله پیامبر خاتم بود و بعد از وی حجتی نیست.
این فرموده قران است. و هر روایتی که با قران سازگاری ندارد باطل است.
ویرایش توسط saman.jamaly : ۱۳۹۰/۰۷/۱۹ در ساعت ۱۶:۳۲ دلیل: اضافه کردن
برو ای گدای مسکین در خانه خدا زن
.که علی همیشه میزد در خانه خدا را
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۲, ۲۰:۴۲ #5
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با عرض سلام و ادب
جناب saman.jamaly
اگر شما مقداري بيشتر به معنا و منظور آيه اي كه اشاره كرده ايد،توجه مي كرديد،قطعاً خوتان هم متوجه مي شديد كه نتيجه اي كه شما از آيه گرفته ايد،به هيچوجه درست نمي باشد،بعبارتي بهتر بايد گفت: شما بدون توجه به معناي آيه، خواسته خود را از آن برداشت كرده ايد.
اولاً:اگر به آیات قبل نظر كنیم متوجه خواهیم شد كه "رسلا مبشرین و منذرین" به پیامبران قبل از حضرت رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله اطلاق میشود. و اگر بخواهیم اینطور به كلمه حجت نگاه كنیم پس نعود بالله حضرت رسول صلی الله علیه و آله داخل این حجت نمیشود!
ثانياً:دوست عزيز،خداوند در اين آيه،به اين واقعيت و سنت الهي اشاره مي كند كه خداوند هيچگاه براى انسانها مسئوليت و تکليف قائل نمي شود مگر اينكه براي آنها راهنما و رهبري فرستاده باشد،تا اينكه مردم بعد از اين عذر و بهانه اي نداشته باشند.
خداوند متعال در آيه مورد اشاره،به اين اصل مهم اشاره كرده و مي فرمايد:
«رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)
پيامبراني که بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکيم است».
خداوند در اين آيه به اين نكته اشاره مي كند كه فلسفهى بعثت پيامبران، اتمام حجّت خدا بر مردم است، تا نگويند اگر براى ما پيمبرانى ميفرستادى كه شريعتى براى ما بياورند و راه را از چاه بما نشان دهند و آنچه نميدانستيم بما بياموزند ما خير خود را از دست نمي داديم [نگويند ما نمی دانستيم زيرا رهبر دينى نداشتيم]) .
در آيات ديگري از قرآن كريم هم به اين فلسفه و حكمت اشاره شده است،آنجا كه خداى سبحان در سوره مباركه «طه»آيه 134 مى فرمايد: «ولو انا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلنا الينا رسولا فنتبع اياتك من قبل ان نزل ونخزى : يعنى اگر ما پيش از فرستادن پيامبر، كافران را به نزول عذاب هلاك مى كرديم، بى شك آنان مى گفتند: چرا بر ما رسولى نفرستادى تا پيش از آنكه گرفتار اين خوارى و ذلت شويم، از او پيروى كنيم.
بنابراين اين آيه به هيچوجه دلالت بر اين ندارد كه بعد از پيامبر خاتم(صلي الله عليه و آله)،امام و حجتي نخواهد بود.
براي اينكه بيشتر به برداشت اشتباه خود از آيه پي ببيريد،مطالبي خدمت شما عرض مي كنم:
حجت در لغت
(حجت) در لغت به معنى دليل، برهان و راهنما است. به عبارت ديگر (آن چه به آن دعوى يا مطلبى را ثابت كنند) حجت گويند.
مرحوم راغب اصفهانى نيز حجت را اينگونه معنا كرده است:
الدلالة المبينة للمحجة اى المقصد المستقيم والذى يقتضى صحة احد النقيضين : راهنمايى آشكار به راه مستقيم وآن چه كه به وسيله آن ميتوان به درستى يكى از دو مخالف پى برد.
حجت در قرآن
در آيات متعددى از قرآن كريم كلمه (حجت) به كار رفته كه آيه مورد بحث يكي از آن موارد است:
«رسلا مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس على الله حجة بعد الرسل وكان الله عزيزا حكيما».
در اين آيه خداوند هدف از فرستادن پيامبران را اتمام حجت به مردم و سد كردن راه استدلال وبهانه جويى بر آنها، دانسته است، بنابراين مى توان گفت كه انبيا (حجت) خدا بر مردم اند و با آمدن آنها ديگر كسى نمى تواند در درگاه خدا مدعى شود كه چرا راه مستقيم را به ما نشان ندادى.
نكته قابل توجه و مهمي كه از اين آيه استفاده مي شود اين است كه:
براي اينكه اين عذر و بهانه جويي از بين برود،لازم است بعد از ختم نبوت، كساني باشند كه همان وظيفه پيامبر را انجام دهند و راه درست و مستقيم را به مردم نشان دهند،تا مردم عذر وبهانه اي نداشته باشند.
بر خلاف برداشت شما از آيه مورد بحث بايد عرض كنم: حجت خدا وقتی بر ما تمام شده است که امامت معصوم و منصوص استمرار داشته باشد و در این صورت است که بشارت وانذار رسول خدا(صلي الله عليه و آله) توسط ائمه بما رسیده و حجت خدا بر ما تمام شده است.
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۲, ۲۱:۳۳ #6
- تاریخ عضویت
بهمن ۱۳۸۹
- نوشته
- 1,826
- مورد تشکر
- 4,340 پست
- حضور
- 15 روز 18 ساعت 40 دقیقه
- دریافت
- 22
- آپلود
- 15
- گالری
- 0
سلام و درود خدا بر دوستانش و دوستان محمد و ال محمد
حضرت امیر المونین علی علیه السلام برای حضرت محمد (ص) مانند هارون بود برای موسی . همانطور که در ایات 31 و 32 سوره ی طه میخوانیم.
و همانطور که در ایه ی ((الیوم اکملت لکم دینکم ... ) میخوانیم
و همانطور که در اوایل رسالت حضرت محمد فرمودند و جانشین خود را انتخاب کردند و به عشیره ی مقربین معروف است.
و همانطور که در سوره ی مائده میخوانیم که ((انما ولیکم الله و رسوله والذینء امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون))
اگر حضرت محمد رحمت العالمین است پس در دوجهان است و نه فقط در هنگام حیات و در زمان پس از وفاتشان و در اخرت.حال این رحمت العالمینی نباید ادامه یابد؟
و همانطور که در سوره ی شوری امده ((قُل لاَّآ أَسْـءَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ بگو من هیچ پاداشی از شما نمی خواهم جز دوست داشتن نزدیکانم و هر کس عمل نیکی انجام دهد به نیکی اش می افزاییم چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است.))
و ...
وقتی هرکسی هر قسمتی را از قران که به نفعش بود برداشت و باقی را رها کرد , هیچ نتیجه ای جز گمراهی از دین برایش ندارد.
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
ویرایش توسط محمد : ۱۳۹۰/۰۷/۲۲ در ساعت ۲۱:۳۳
-
تشکر
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۲, ۲۲:۰۱ #7
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 3,708
- مورد تشکر
- 5,614 پست
- حضور
- 15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
- دریافت
- 8
- آپلود
- 0
- گالری
-
2
شورای افتاء اهل سنت در بعثه مقام معظم رهبری تشکیل شد
شورای افتاء اهل سنت از امروز جمعه 22 مهر ماه در بعثه مقام معظم رهبری در مدینه منوره مستقر میشود.
ما آمریکا را زیر پا له میکنیم
» مدافعان حرم ،حضرت زینب سلام الله علیها
◕غریبه شام◕✿◕ دل نوشته های شما با حضرت زینب(س)◕
قرآن در یک دقیقه ▐★♥★▐
قرائتی اینگونه حقانیت شیعه را ثابت کرد
آمریکا حامی دیکتاتور هاست
من یک ضد امریکایی هستم
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۴, ۱۲:۰۰ #8
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۹۰
- نوشته
- 107
- مورد تشکر
- 117 پست
- حضور
- 14 ساعت 43 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
جناب پاسخگوی محترم
(( خداوند متعال در آيه مورد اشاره،به اين اصل مهم اشاره كرده و مي فرمايد:
«رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)
پيامبراني که بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکيم است». ))
ایا محمد بن عبدالله صلی الله علیه واله از رسل نیست؟!!!
حضرت علی (رضی الله عنه) در خطبه 91 نهج البلاغه فرموده است: «تمت بنبینا محمد حجته». یعنی حجت خدا به آمدن محمد تمام شد. و نیز در نهج البلاغه حضرت امیر فرمود: «ختم به الوحی» یعنی وحی به حضرت محمد ختم شد. و نیز آن حضرت درباره قرآن و حجت كافی بودن قرآن فرموده: «أرسله بحجة كافیة».
پس
حضرت علی می فرمایند که حجت خدا به امدن محمد تمام شد و به وی ختم شد
و
شما می فرمایید که حجت خدا به امدن محمد تمام نشد و به وی ختم نشد
الله یارتان
برو ای گدای مسکین در خانه خدا زن
.که علی همیشه میزد در خانه خدا را
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۴, ۲۲:۰۵ #9
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با عرض سلام و ادب
در مورد آيه 165 سوره نساء ، همانگونه كه در پست قبلي عرض كردم :
این آیه اشاره به اثبات نیاز به ارسال رسول و بعثت انبیاء دارد.
در این آیه حكايت از يك امر طبيعى است و آن اين كه علم، شرط تكليف است. لازم بود خدا اول دستورهاى خود را ابلاغ كند سپس مسئوليت بخواهد.
اگر ارسال رسل نبود هر آينه براى انسانها حق اقامه حجت و دلیل بود كه نمي دانستيم و راهنما نداشتيم؛ خداوند ارسال رسل فرمود كه حجت بر آن ها باقى نباشد و حجت او بر خلق تمام شود.كه خداوند در آيا ديگري هم به اين اصل مهم اشاره كرده است كه خدمت شما عرض كرده بودم.
با این آیه عدم نیاز به ولی و وصی پس از رسول، ثابت نمی شود.
اگر خداوند پیامبری بفرستد و پس از گذشت سالیانی بعد از فوت آن پیامبر، آیین و دینی که او آورده دچار تحریف و دگرگونی شده و یا اصلا از بین برود، اگر در محکمه عدل الهی انسانهای بعدی مورد سؤال قرار گیرند که چرا به آیین آن پیامبر عمل نکردید؟ آیا این خلاف عدالت نیست؟
آیا آن انسانها نمی توانند احتجاج کنند که آن دین به ما نرسیده که بخواهیم بر اساس آن عمل کرده یا نکرده باشیم؟
قطعا حق آوردن چنین دلیل و احتجاجی را دارند.
لذا این که گفته شود پس از آمدن رسول، دیگر برای مردم حجتی باقی نمیماند و نمیتوانند اعتراض کنند و بگویند چرا پس از رسول حجت دیگری برای ما تعیین نکردی،صحیح نیست.
خلاصه اينكه:
منظور و مراد اين ايه اين است كه : انسان بر علیه خدا و در برابر بازخواست او، دلیل و برهانی نداشته باشد؛ به عبارت دیگر این که برای انسانها اتمام حجت شده و همه چیز برای آنها بیان شده باشد تا کسی نگوید من نمی دانستم و تو که خدا هستی باید به من می گفتی؛ و چرا به من نگفته بودی که از من چه می خواهی.
در رابطه با سخن امام علي(عليه السلام) كه فرموده باشند:«تمت بنبينا حجته»بايد عرض كنم:
اولاً نه در اين خطبه اي كه شما آدرس داده ايد چنين عبارتي آمده است،نه در خطبه هاي قبل و بعدش كه اتفاقاً پيرامون پيامبر اسلام هم مي باشد،چني عبارتي آمده است.
ثانياً بر فرض كه چنين سخني را اميرالمومنين علي بن ابيطالب(عليه السلام)فرموده باشد؛بايد عرض كنم:
حجت ظاهری فقط به معنای رسول نیست، بلکه شامل وصی و نبی و ... هم می شود.
رسول، اصل شریعت و دین را می آورد، ولی مسلم و واضح است که این دین نیاز به تفسیر و تأویل و حفظ و ترویج دارد که این کار بر عهده وصی و ولی است.
مراد از "تمت بنبینا محمد (ص) حجته"،- بر فرض اينكه بيان آن حضرت باشد - یعنی پیامبر الهی است که صاحب شریعت بوده و به او وحی نازل می شود، و الا معلوم است که منظور امام علیه السلام این نیست که پس از پیامبر اسلام دیگر نیازی به حجت نیست.
كما این كه در روایتی از امام علی(عليه السلام) نقل شده است:
" اللَّهُمَّ بَلَی لَنْ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ " یعنی خدایا! آری خالی نماند زمین از كسی كه قائم باشد از برای خدا به حجت، یا ظاهر و آشكار، یا بیمناك و پنهان، تا حجت های خدا و بینات او از میان نرود. (نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتی، حکمت 139)
این مضمون به صورت های متعددی در بیانات معصومین علیهم السلام نقل شده است.
روایاتی که جانشینان و خلفای پیامبر اسلام (ص) را دوازده نفر، و آنها را از بنی هاشم دانسته، در منابع شیعه و سنی نیز نقل شده است
اما در رابطه با اينكه امام علي(عليه السلام) فرموده اند:«ختم به الوحي» بايد عرض كنم:
موضوع ختم نبوت و خاتمیت پیامبر یکی از اصول ضروری دین اسلام به شمار میرود که بر اساس آن هر مسلمانی اعتقاد دارد که ماجرای پیامبری و نبوت با آمدن حضرت محمد پایان میگیرد و سلسله ای که از حضرت آدم آغاز شده بود به پایان میرسد و هیچ پیامبری از سوی خداوند به رسالت برانگیخته نگشته و نخواهد شد.
دلیل قرانی خاتمیت سوره احزاب آیه 40 است آنجا كه خداوند متعال با صراحت مي فرمايد:
مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمًا:
محمد (ص) پدر هيچ يک از مردان شما نبوده و نيست؛ ولي رسول خدا و ختمکننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است!
دلایل خاتمیت در احادیث
الف : موقعی که پیامبر این حدیث را به علی علیه السلام گفت : آیا نمیخواهی جانشین من باشی همان گونه که هارون نسبت به موسی چنین نقشی داشت؟البته با این تفاوت که پس از من هرگز پیامبری نخواهد آمد(شرف الدین عاملی،المراجعات ص 210 -212)
ب:ای مردم بدانید که پس از من پیامبر دیگری و آیین و سنت دیگری نخواهد آمد(بحار النوار ج37،باب 53،ص 254-289)
بنابر اين در ختم نبوت و قطع شدن وحي،بحثي وجود ندارد.
-
۱۳۹۰/۰۷/۲۵, ۱۴:۱۸ #10
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۹۰
- نوشته
- 107
- مورد تشکر
- 117 پست
- حضور
- 14 ساعت 43 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
«رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(النساء/165)
پيامبراني که بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکيم است»
جمله «تمت بنبینا محمد حجته» در خطبه 90 نهج البلاغه است که من سهوا ان را 91 نوشته بودم.
و باز این برداشت شما است که بعد از رسل حجت تمام نشده است اما (( لِئَلَّا يكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ )) عکس سخن شماست و کلام علی رضی الله عنه هم عکس سخن شماست.
فرمودید نه در خطبه قبل و نه در خطبه بعدش این کلام وجود دارد. عرض می کنم یکبار دیگر خطبه قبل ان را مطالعه بفرمایید حتما خواهید یافت.
(( ...وَدَائِعِ رِسَالاَتِهِ قَرْنا فَقَرْنا حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه حُجَّتُهُ، وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ...)) آدرس: http://www.ghadeer.org/nahj/khotbe/n1000011.htm
موفق باشید.
برو ای گدای مسکین در خانه خدا زن
.که علی همیشه میزد در خانه خدا را
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری