بررسي فرقه هاي ضالّه ( حتما بخوانيد )

[unas120]

بسم الله الرحمن الرحيم
عمدا متن را كوتاه مي نويسم كه حوصله خوندنش را داشته باشيد ( اين بحث ادامه خواهد داشت حتما دنبال كنيد. )
بررسي فرقه هاي ضاله
بهائيت گام به گام به نفع اسرائيل
ريشه بهائي گري ( معرفي سيد علي محمد باب )
بهايي گري از بابيت و بابيت خود از شيخي گري سرچشه گرفته است . بابيه را شخصي بنام سيد علي محمد شيرازي بنيان نهاد. وي در سال 1235قمري در شيراز به نيا آمد در دوران كو دكي پدرش را از دست داد . به همين دليل تحت تكفل دائيش قرار گرفت و در كنار او به كسب و كار در كمپاني ( ساسون ) كمپاني كه انگليسيها از طزق اين كمپاني به تجارت ترياك مشغول بودند مشغول شد وظيفه وي در آغاز اين همكاري انجام كار بسيار دشوار ترياك مالي بود . او وظيفه داشت تا هر روز ده ساعت زير آفتاب سوزان بندر بوشهر و اغلب بر روي بام كاروانسراها به اين كار بپردازد بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه حداقل روزي ده ساعت كار در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر به مشاعر وي آسيب رسانده و از او موجودي ماليخوليايي ساخته بود كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت . سيد علي محمد شيرازي شش مرتبه ادعاي خود را تغيير داد . در مرتبه اول ادعاي ذكريت كرد در مرتبه بعد ادعاي بابيت كرد و خود را باب امام زمان ( ع ) و واسطه خير و فيض بين او و مردم ناميد در مرتبه سوم خود را مهدي موعود ناميد در مرتبه چهارم ادعاي نبوت كرد در مرتبه پنجم ادعاي ربوبيت كرد و در مرتبه ششم ادعاي الوهيت كرد ادعاهاي پي در پي اوادامه داشت تا اينكه در شورش بابي ها در زمان سلطنت ناصرالدين شاه موجب شد تا او را به جوخه اعدام بسپارند سزبازان براي اجراي حكم او را به طناب بستند و شليك كردند . تفنگهاي آن زمان بعد از شليك دود فراوان مي كرد بعد از تمام شدن دود تفنگها از جسد سيد علي محمد باب خبري نبود اين امر موجب هراس مأموران شد كه مبادا واقعا امام زمان بوده و به آسمان عروج كرده است كه اين وهم و هراس زياد دوام نياورد مشخص شد كه توسط شليك گلوله ها طناب پاره شده و ايشان خود را در مستراح پنهان نموده است و در نهايت باب به اعدام محكوم شد و جسد او را براي عبرت همگان به خندق انداختند .( منتظر ادامه مطالب باشيد )

[unas120]

قسمت دوم
پس از سيد علي محمد شيرازي اختلاف بر سر جانشيني اش بالا گرفت و دو فرقه بوجود آمد شاخه صبح ازل به سركردگي ميرزا يحيي نوري و شاخه ديگر طرفدار و پيروان بهاءالله كه در نهايت بنيانگذاران فرقه بهائيت شدند . اختلاف شديدي كه ميان دو برادر بروز كرد به گونه اي كه ميرزا حسينعلي برادرخود را حرامزاده خواند و مدعي شد كه با همسر دوم باب رابطه نامشروع داشته و به همين سبب به همسر باب لقب « ام الفواهش » داد .ميرزا يحيي همچنين از طرف بهائيان به القابي چون خر ، گاو نر ، گوساله ، مار ، مگس ، سوسك ، و ... مفتخر گرديد .
در اين ميان ازليان هم بيكار ننشستند و با دادن القاب زشت و غير اخلاقي به بهاءالله را مفتخر به دريافت اين القاب كردند. پس از اين اختلاف دولت عثماني تصميم به جدايي آنان گرفت. ميرزا يحيي صبح ازل به جزيره قبرس و ميرزا حسينعلي بهاء الله و هوادارانش به قلعه عكا در فلسطين اشغالي تبعيد كردند . ميرزا حسينعلي پس از رسيدن به عكا دست از نائب امام زمان ( عج ) بودن برداشت و بطور رسمي خود را پيامبر ناميد و فرقه بهائيت را بنيان نهاد . اولين دولت ، دولت روسيه آن را به رسميت شناخت سپس دولت انگلستان و دول ديگر راه براي تبليغ دين تازه تاسيس بهائيت گشوده شد . ميرزا حسينعلي ادعاهاي بسياري كرد و خود را خداي خدايان ناميد و پيروانش نيز پس از مرگش ادعاهاي او را دنبال كردند و قبرش را قبله خود قرار دادند.

ادامه دارد .

[کلات]

بعد از آن كه علي محمد ادعاهاي خويش را اعلان نمود، ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاء و برادرش يحيي معروف به صبح ازل به او پيوستند. پس از اعدام باب، يحيي ادعا كرد كه من جانشين او هستم؛ برخي به او پيوستند. ميرزا حسينعلي بهاء در آغاز تسليم او شد، اما پس از مدتي رقابت با او را آغاز كرد و او هم مانند باب ادعاهايي داشت از جمله ادعاي رسالت، شارعيت و حلوليت خدا در خود را مدعي شد. نيز مدعي شد كه ميرزا علي محمد باب زمينه ساز و مبشر ظهور او بود. دعواي اين دو برادر و پيروان آنان (بهائيان و ازليان) سبب شد تا حكومت وقت ايران آنان را به بغداد تبعيد نمايد. در آن جا نيز كشمكش ادامه
يافت و كارشان به دادگاه كشيد و هر دو گروه محكوم شدند، دولت عثماني يحيي صبح ازل و پيروانش (ازليان) را به قبرس و حسينعلي بهاء و پيروانش (بهائيان) را به عكا در سرزمين فلسطين تبعيد كرد .
پس از مرگ ميرزا حسينعلي اين حركت انحرافي بابيت و بهائيت به فراموشي سپرده شد، تا اين كه پسر ارشد ميرزا حسينعلي به نام عباس افندي كه عبدالبهاء لقب گرفت، به تجديد آن پرداخت، او در سال 1911 ميلادي به انگلستان و سپس آمريكا سفر كرد و با دولتهاي انگليس و آمريكا رابطه برقرار كرد و دولت انگليس طي مراسمي به او نشان نايت هود (Knight Hood) و لقب سر (sir) عنايت كرد. بدين وسيله بهائيگري به عنوان ستون پنجم و يكي از ابزار سياسيت استعماري انگليس ـ و نيز آمريكا ـ مبدل شد.
مركز بهائيگري اكنون در حيفاي اسرائيل و در ايالت شيكاگوي آمريكا قرار دارد.
اين گروه از نظر اسلام، فرقه ضالّه محسوب مي شوند كه حتي حكم اهل كتاب (يهود و نصاري) را نيز ندارند.

[mahla]

سلام خدمت دوستان

یه سوال دارم .

نام گروه انحرافی که خودشون رو از منتظران میدونند و معتقدند نباید جلوی ظلم و فساد را گرفت تا امام زمان ظهور کنند چیه؟

[راهیان عشق]

سلام خدمت دوستان

یه سوال دارم .

نام گروه انحرافی که خودشون رو از منتظران میدونند و معتقدند نباید جلوی ظلم و فساد را گرفت تا امام زمان ظهور کنند چیه؟

سلام

ی حزبی بوده به نام انجمن حجتی

[moaqfe]

بسم الله الرحمن الرحيم
عمدا متن را كوتاه مي نويسم كه حوصله خوندنش را داشته باشيد ( اين بحث ادامه خواهد داشت حتما دنبال كنيد. )
بررسي فرقه هاي ضاله
بهائيت گام به گام به نفع اسرائيل
ريشه بهائي گري ( معرفي سيد علي محمد باب )
بهايي گري از بابيت و بابيت خود از شيخي گري سرچشه گرفته است . بابيه را شخصي بنام سيد علي محمد شيرازي بنيان نهاد. وي در سال 1235قمري در شيراز به نيا آمد در دوران كو دكي پدرش را از دست داد . به همين دليل تحت تكفل دائيش قرار گرفت و در كنار او به كسب و كار در كمپاني ( ساسون ) كمپاني كه انگليسيها از طزق اين كمپاني به تجارت ترياك مشغول بودند مشغول شد وظيفه وي در آغاز اين همكاري انجام كار بسيار دشوار ترياك مالي بود . او وظيفه داشت تا هر روز ده ساعت زير آفتاب سوزان بندر بوشهر و اغلب بر روي بام كاروانسراها به اين كار بپردازد بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه حداقل روزي ده ساعت كار در زير آفتاب سوزان بندر بوشهر به مشاعر وي آسيب رسانده و از او موجودي ماليخوليايي ساخته بود كه ادعاي تصرف در ماه و ستارگان را داشت . سيد علي محمد شيرازي شش مرتبه ادعاي خود را تغيير داد . در مرتبه اول ادعاي ذكريت كرد در مرتبه بعد ادعاي بابيت كرد و خود را باب امام زمان ( ع ) و واسطه خير و فيض بين او و مردم ناميد در مرتبه سوم خود را مهدي موعود ناميد در مرتبه چهارم ادعاي نبوت كرد در مرتبه پنجم ادعاي ربوبيت كرد و در مرتبه ششم ادعاي الوهيت كرد ادعاهاي پي در پي اوادامه داشت تا اينكه در شورش بابي ها در زمان سلطنت ناصرالدين شاه موجب شد تا او را به جوخه اعدام بسپارند سزبازان براي اجراي حكم او را به طناب بستند و شليك كردند . تفنگهاي آن زمان بعد از شليك دود فراوان مي كرد بعد از تمام شدن دود تفنگها از جسد سيد علي محمد باب خبري نبود اين امر موجب هراس مأموران شد كه مبادا واقعا امام زمان بوده و به آسمان عروج كرده است كه اين وهم و هراس زياد دوام نياورد مشخص شد كه توسط شليك گلوله ها طناب پاره شده و ايشان خود را در مستراح پنهان نموده است و در نهايت باب به اعدام محكوم شد و جسد او را براي عبرت همگان به خندق انداختند .( منتظر ادامه مطالب باشيد )

يه مقدار ژورناليستي و غيرمنصفانه نوشتيد و جانبدارانه هست
درسته كه از نظر مسلمانان فرقه اي انحرافي محسوب ميشن ، اما دليل نميشه كه واقعيت رو پنهان كنيم