-
۱۳۸۷/۰۹/۰۵, ۰۸:۳۶ #1
چند سوال...
سلام
حقيقتش مدتهاست كه سوالات متعددي ذهنم رو درگير كرده و هيچ پاسخي براشون پيدا نكردم.
خيلي دوست دارم يكي راهنماييم كنه چون واقعا ذهنمو مشغول كردن:
1- چرا خدا در قران اكثر مواقع روي سخنش با اقايون هست؟
مثلا همش از حور بهشتي و زن گرفتن و مهريه دادن و اين موارد صحبت كرده؟
2- چرا انقدر لحن قران تهديد كننده است وقتي ميخونمش خيلي احساس ترس و بدبيني ميكنم به جاي اينكه اميدوار بشم و خوشحال
3- چرا خداوند بهشت و جهنم رو طبق قران به اين صورت تعريف كرده كه خيلي بديهاي جهنمش بيشتر از خوبيهاي بهشتشه و به نظر من اين همه عذاب اون هم از خدايي به اين قادري براي يه بنده ناچيز عجيبه
4- چرا خداوند ديگه پيامبري رو نفرستاده درست موقعي كه خيلي افكار به هم ريخته است و شك همه جا رو فرا گرفته و بيشترين نياز به حضور يه پيامبر ديگه احساس ميشه؟
5- چرا يك دوره زندگي بايد همه چيز رو در مورد يه فرد نشون بده يه ادمي كه تو شرايط سخت زندگي ميكنه اگه موقعيت زندگيش ده برابر بهتر ميبود شايد بيست برابر انسان بهتري ميشد اما ظاهرا اين چيزا خيلي در نظر گرفته نخواهد شد
ممنون ميشم كه به اين سوالاتم اگه سختتون نيست جواب بدين خيلي سوال دارم اما خواستم فعلا اين مسائل برام حل بشه
متشكرم
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۹/۲۰, ۲۱:۲۲ #2
- تاریخ عضویت
تير ۱۳۸۷
- نوشته
- 455
- مورد تشکر
- 1,000 پست
- حضور
- 16 ساعت 38 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
1
نخیر، در زبان عربی وقتی میخواهند جماعت مرد و زن را خطاب قرار دهند از افعال مذکر استفاده میکنند، به همین خاطر افراد کم دقت خیال میکنند روی سخن همیشه با مردان بوده است.
همیشه؟؟؟ چطور ثابت میکنی همیشه؟؟؟؟ در کل قرآن مگه چند بار حرف از مهریه اومده؟ مگه چند بار حرف از زن گرفتن اومده؟؟؟ البته خب وقتی زنها مینشینند تا مردها به خواستگاریشان بروند باید هم حرف از زن گرفتن باشد و نه از شوهر گرفتن.
اما در مورد حور، حور صرفا مذکر است و اگر میخواست مؤنث باشد میشد حوریة ،پس باز هم چیزی که مرد و زن در اون عمومیت داره رو با صفت مذکر ازش سخن گفته.
باز هم برداشت شماست. کی چنین ادعایی کرده؟؟؟ اینها برداشتهای شماست. خب جواب ادعا رو باید با چی داد؟ شما اگر میتوانی این ادعا را ثابت کنی ثابت کن تا در موردش حرف بزنیم.
پیامبر نفرستاده، ولی زمین از حجت خدا که خالی نشده است. اینکه دیگه پیامبری مبعوث نتمیشه بخاطر اینه که دین خدا کامل شده ولی برای حوادث زمان امام و حجت خدا حضور داره. البته در زمان حاضر بخاطر بی لیاقتی خود ما حاضرنیستند.
چونکه امتحان خدا جامع و کامله، مطمئنا اگر فرد انسان صالحی باشههدایت میشه و اگر انسان ناصالحی باشه ده بار هم آزمون بده مردود میشه.
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۶, ۲۳:۴۲ #3
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[QUOTE=razaghi.s;77953]سلام
حقيقتش مدتهاست كه سوالات متعددي ذهنم رو درگير كرده و هيچ پاسخي براشون پيدا نكردم.
خيلي دوست دارم يكي راهنماييم كنه چون واقعا ذهنمو مشغول كردن:
1- چرا خدا در قران اكثر مواقع روي سخنش با اقايون هست؟
مثلا همش از حور بهشتي و زن گرفتن و مهريه دادن و اين موارد صحبت كرده؟
پاسخ:
با عرض سلام وادب خدمت شما دوست بزرگوار،در پاسخ به سوالات شما مطالبی خدمت شما عرض می کنم،به این امید که مفید واقع گردد.و از آنجایی که ارائه پاسخ به تمام سوالات در یک پست،باعث طولانی شدن مطلب می گردد لذا به هر یک از سوالات شما جداگانه پاسخ خواهم داد:
خطابهاي قرآن كريم در مواجهه با زنان و مردان، به سه صورت انجام يافته است: صورت اول: خطاب به مردان و زنان به طور جداگانه و هر كدام با صيغه مخصوص خود; مانند: « قل لِلمؤمنين يَغُضّوا من ابصارهم و.... وَ قُل للمؤمناتِ يَغْضُضنَ من اَبصارهنَّ و...(نور آیه 30و31)و «اِنَّ المُسلِمينَ وَ المُسلِماتِ وَ الْمؤمِنيِن وَ الْمؤمِناَتِ وَ الْقَانتينَ وَ الْقَانِتاَتِ...(احزاب،آی 35).»
صورت دوم: با الفاظي چون «الانسان» يا «الناس» جمع مردان و زنان منظور شدهاند; مانند: «ياَ اَيهّا النّاسُ اِنّا خَلَقناكُم مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنثَي....»(حجرات،آیه13) و «يَا اَيُّهاالانْسانُ ما غَرَّك بِرّبكَ الكرَيمِ»(انفطار،آیه 6) «و يَا اَيُّهاَ الاِنْساَنُ اِنّكَ كاَدِحٌ اِليَ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقيِهِ»(انشقاق،آیه 6) و بسياري آيات ديگر. پيداست كه در زبان عربي همچون زبان فارسي واژه انسان و ناس و مانند آنها، مشترك بين زن و مرد است و به كار بردن آنها در هر دو صنف صحيح است. در اين موارد استفاده از ضماير مذكر مانند «كُم» در خلقناكم و «كَ» در غرَّك و يا صيغههاي مذكر مانند «غَرَّ» و اسم فاعل مذكر مانند «كاَدِحٌ» به تناسب دو كلمه انسان و ناس است كه مذكر ميباشند.
صورت سوم: در خطاب به جامعه اسلامي كه متشكل از زنان و مردان است از ضماير و افعال مذكر استفاده شده است. مانند: « يَا اَيُّهاالّذينَ اَمَنوا لَا تَتَّخِذوُا عَدوّي وَ عَدوّكم اَوليَأَ...(ممتحنه،آیه1) حال در اينكه چرا قرآن كريم به جاي اكتفا به ياايهاالذين امنوا، خطاب به زنان را نيز به آن نيفزوده است دو نكته قابل ذكر است:
الف) شيوة متداول عرب در گذشته و حال، همان است كه قرآن كريم اتخاذ فرموده است. قرآن، با زبان مردم و آنچه عرف ادبي آنان اقتضا ميكند سخن گفته، زيرا مخاطب آن مردم هستند و سخن گفتن به روش غير معمول و غير مفهوم، شيوه قرآن كريم نبوده و حتّي بخشي از اعجاز آن در ساده گويي و بيان قابل فهم براي همه ميباشد.
ب) در پارهاي از خطابهائي كه متوجه جامعه اسلامي است، همچون آية «يا ايّها الَّذين اَمَنوا اِن جائَكُم فاَسِقٌ بُنَبأٍ فَتَبَيَّنوُا....» (حجرات،آیه6) و آية «اَلزّانِيةُ و الزّاني فَاجلدوا كل واحدٍ مِنْهُما مِائةَ جَلدة....»(نور،آیه2) گر چه خطاب به جامعة متشكل از مردان و زنان است، لكن تكليف خواسته شده، بيشتر متوّجه مردان ميباشد زيرا در اكثر جوامع و اغلب موارد، قوام و ادارة امور مهم جامعه بر دوش مردان بوده و امروز هم حتي در پيشرفتهترين جوامع، نقش عمدة آنان در كارهاي حساس غير قابل انكار بوده و اصولاً سياستگزاري و اجراي سيستمهاي مختلف سياسي و اقتصادي و فرهنگي جهان با انديشه و دست مردان سامان ميگيرد. به همين لحاظ بخشي از اينگونه خطابها به لحاظ جنبة اجرائي و اجتماعي آن، لازم است با صيغة مذكر عنوان شود. هر چند زنان نيز ميتوانند در آن داخل باشند، لكن در استفاده از صيغة مذكر، جنبة غالب مورد عنايت بوده است.
علاوه بر این نعمتهاي بهشت اختصاص به مردها ندارد، بلكه قرآن ميفرمايد:« وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَابٍ:هر کس کار شايستهاي انجام دهد -خواه مرد يا زن- در حالي که مؤمن باشد آنها وارد بهشت ميشوند و در آن روزي بيحسابي به آنها داده خواهد شد» (غافر/40)
زن مؤمن در بهشت با شوهرش در بهترين شرايط و حالات زندگي ميكند، اگر هر دو بهشتي باشند و اگر شوهرش بهشتي نباشد، همسر يكي از مردان بهشتي كه همشأن او باشد، ميشود. مرد و زن بهشتي، همه جوان، زيبا، مهربان و چهرهاي جذّاب و اخلاقي نيكو دارند.(تفسير الميزان، علامه طباطبايي، زخرف/70; تفسير نمونه، مكارم شيرازي، الرحمن/70; تفسير نورالثقلين، رعد/23، حديث 109 و 110. )
امّا عدم ذكر همسران زنان بهشتي ممكن است از باب عنايت ويژه به حفظ حياي زن باشد كه در احكام اسلامي از قبيل خواستگاري و ازدواج و غيره متبلور شده است.
زبان قرآن كريم، زبان فرهنگ محاورهاي و همان روشي است كه همة عقلا با آن سخن ميگويند. عقلا در خطابهايي كه به عموم مردم (زنان و مردان) دارند، ميگويند: "هان اي كساني كه چنين و چنان كردهايد" نه نامي از مرد ميبرند و نه از زن; قرآن كريم نيز در اين گونه خطابهايش ميفرمايد: "يا ايها الذين آمنوا; اي كساني كه ايمان آوردهايد".
از طرف ديگر، عقلا در مواردي كه بخواهند همين شمول و عموميت را به صراحت بفهمانند، ميگويند: "اي مردم متوجه باشيد شما چه مرد و چه زن، بايد چنين و چنان رفتار كنيد". قرآن كريم نيز در بعضي موارد اين تصريح و تأكيد را بيان كرده، ميفرمايد: "مَنْ عَمِلَ صَـَـلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَيَ...; (نحل، 97) هر يك از شما كه عمل صالحي انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن"; اما وقتي ميخواهد خطاب را متوجه مردان كند، ميفرمايد: "الرِّجَالُ قَوَّ َمُونَ عَلَي النِّسَآءِ; (نسأ، 34) مردان، قيّم زنان هستند" و يا هنگامي كه ميخواهد خطاب را متوجه زنان كند، ميفرمايد: "وَالَّـَتِي يَأْتِينَ الْفَـَحِشَةَ مِن نِّسَآئكُمْ; (نسأ، 15) كساني از زنان شما كه مرتكب گناه فاحش شوند".
بله، از آنجا كه قسمت عمدهاي از خطابهاي قرآن درباره مسائل اجتماعي از قبيل: جهاد، قضا و امثال اينهاست، قهراً آن خطابها متوجه قشري است كه مسئول وظايف اجتماعي است و آن مردان هستند; همچنين (علاوه بر آن) براي خودداري از تكرار نيز، فقط خطاب مذكر ميآيد; چون خطاب اگر به صورت مؤنث نيز آورده شود، لازم ميآيد دوبار در همة آيات، خطاب مذكر و مؤنث ذكر شود; لذا تنها "يا ايها الذين آمنوا" و ... بيان شده است و "يا أيّتها اللاتي..." و ... نيامده است; وانگهي از "باب غلبه" نيز خطابات بيشتر به صورت مذكر آمده است; چون غالباً خطابات قرآن كريم از طرف رسول اكرم(ص)متوجه مردان بود.(ر.ك: زن در آينة جلال و جمال، آية الله جوادي آملي، ص 91، مركز نشر اسرأ / پاسخ به پرسشهاي ديني، موسوي همداني، ص 15، نشر اسلامي.)
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۰۰:۰۵ #4
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[QUOTE=razaghi.s;77953]سلام
حقيقتش مدتهاست كه سوالات متعددي ذهنم رو درگير كرده و هيچ پاسخي براشون پيدا نكردم.
خيلي دوست دارم يكي راهنماييم كنه چون واقعا ذهنمو مشغول كردن:
2- چرا انقدر لحن قران تهديد كننده است وقتي ميخونمش خيلي احساس ترس و بدبيني ميكنم به جاي اينكه اميدوار بشم و خوشحال.
پاسخ:
در پاسخ به این سوال شما باید عرض کنم:
يكي از اصولي كه براي تربيت انسان لازم است، به كارگيري دو عامل ترس و ترغيب ميباشد كه از آن دو به بيم و اميد، وعده و وعيد، انذار و تبشير و... تعبير ميشود. در قوانين دنيا، براي كنترل جوامع بشري نيز همواره از اين دو اصل استفاده شده است، يعني بخشي از قوانين با زبان تهديد، نقش بازدارندگي از جرم را بر عهده دارند و بخش ديگر نقش ايجاد صلاح را با زبان وعده و بشارت به عهده ميگيرند. اين اصل از طرف خداوند متعال براي تربيت بشر، بسيار هم با اهميّت در نظر گرفته شده، چنان كه ميفرمايد: "وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلآ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ... ;(انعام،48) ما پيامبران را، جز به عنوان بشارت دهنده، و بيم دهنده نميفرستيم." به جهت همين اصل است كه كتابهاي آسماني نيز ـ كه پيام الهي به وسيلة پيامبران است ـ بر همين اساس استوار شده است: "فَإِنَّمَا يَسَّرْنَـَهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِي قَوْمًا لُّدًّا ;(مريم،97) و ما تنها آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را به وسيلة آن، بشارت دهي، و دشمنان سرسخت را با آن انذار كني."
آيات قرآن بر دو دستهاند: يك دسته آياتي كه به مؤمنان و صالحان، بشارت بهشت و پاداشهاي الهي را ميدهند كه بسيار اميدبخش ونشاط آور هستند و دستهاي از آيات نيز به توصيف جهنم و وعدة آن به گناهكاران اختصاص دارد كه سبب وحشت انسان ميشوند. با توجه به واقعيتي كه گفته شد، ما همواره به هر دو عامل "بشارت" و "انذار" نيازمنديم و نبايد توقع داشته باشيم كه تنها با آيات نويدبخش روبهرو باشيم; به همين جهت به شما سفارش ميشود كه در كنار آيات عذاب و وعيدهاي الهي، آيات پاداش ووعدههاي الهي را نيز بخوانيد تا حالتي مطلوب و متعادل در شما به وجود آيد; البته از طرف امامان معصوم: دربارة برخورد با "آيات رحمت" و "آيات عذاب و نقمت" سفارش هايي شده است; به همين جهت، فقهاي گرانقدر، فرمودهاند: "مستحب است انسان هنگام قرائت "آيات رحمت" ـ در نماز يا غير نماز ـ از خداوند متعال طلب رحمت نمايد"; براي مثال، وقتي آية " وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ... ;(اسرأ،82) و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان نازل ميكنيم." را تلاوت ميكند، پس از عبارت "و رحمة للمؤمنين" بگويد: "اللهم ارحمني واجعلني من المؤمنين"، يعني خدايا! به من رحم نما و مرا از مؤمنان قرار ده".(جواهر الكلام، شيخ محمد حسن نجفي، ج 9، ص 419، نشر وفأ، بيروت / كشف الغطأ، سيدجعفر كاشف الغطأ، ج 3، ص 462، دفتر تبليغات اسلامي.)
و هم چنين مستحب است كه انسان، هنگام قرائت آيات عذاب ـ آياتي كه بيان كنندة عذاب الهي هستند ـ خواه در نماز يا غير نماز، به خداوند متعال پناه ببرد و از مبتلا شدن به آنها، از خداوند متعال، عافيت طلب كند; براي نمونه، وقتي آية "وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ يَزِيدُ الظَّـَـلِمِينَ إِلآ خَسَارًا "(اسرأ،82) را تلاوت كرد، پس از كلمة "إلاّ خساراً" بگويد: "اللهم لاتجعلني من الظالمين ولامن الخاسرين; يعني خدايا! مرا از ظالمان و خاسران قرار مده."(همان.)
علاوه بر این در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که به انسانهای گنهکار هم بشارت می دهد که اگر توبه کنند ودست از کارهای خلاف خود بردارند،مورد لطف ورحمت خداوند قرار خواهند گرفت و خداوند گناهان آنها را خواهد بخشید.در اینجا به برخی از این ایات نوید بخش اشاره می کنم:
1- قُلْ يا عِبَادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(الزمر/53)
بگو: «اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را ميآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
در روایات و در بیانات علمای اخلاق از این آیه به امید بخشترین آیه قرآن تعبیر شده است.
2- ا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيئَاتِكُمْ وَيغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(الأنفال/29)
اي کساني که ايمان آوردهايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براي شما وسيلهاي جهت جدا ساختن حق از باطل قرارميدهد؛ (روشنبيني خاصي که در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت؛) و گناهانتان را ميپوشاند؛ و شما را ميزمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است!
3- قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ ينْتَهُوا يغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ(الأنفال/38)
به آنها که کافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ايستند، (و ايمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد؛ و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جاري ميشود (؛و حکم نابودي آنان صادر ميگردد).
4- يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيئَاتِكُمْ وَيدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يوْمَ لَا يخْزِي اللَّهُ النَّبِي وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يسْعَى بَينَ أَيدِيهِمْ وَبِأَيمَانِهِمْ يقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ(التحريم/8)
اي کساني که ايمان آوردهايد بسوي خدا توبه کنيد، توبهاي خالص؛ اميد است (با اين کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است وارد کند، در آن روزي که خداوند پيامبر و کساني را که با او ايمان آوردند خوار نميکند؛ اين در حالي است که نورشان پيشاپيش آنان و از سوي راستشان در حرکت است، و ميگويند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چيز توانائي!»
بنابراین اینگونه نیست که در قرآن فقط آیات تهدید و ترساندن آمده باشد،بلکه آیات فراوانی وجود دارد که بشارت و امیدواری به بندگان حتی بندگان گنهکار می دهد که اگر دست از مخالفت بردارند خداوند آنان را خواهد بخشید
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۱۴:۱۸ #5
5- چرا يك دوره زندگي بايد همه چيز رو در مورد يه فرد نشون بده يه ادمي كه تو شرايط سخت زندگي ميكنه اگه موقعيت زندگيش ده برابر بهتر ميبود شايد بيست برابر انسان بهتري ميشد اما ظاهرا اين چيزا خيلي در نظر گرفته نخواهد شد<متشكرم[/QUOTE]
من فکر می کنم و معتقد هستم که اگه یه نفر تو شرایط سختی زندگی مکنه خواست خودش بوده نه خواست خدا ، خدا همیشه بهترین ها را برای بندگانش می خواد و اگه کسی زندگی سختی دارد فید بک رفتارهای خودش را دریافت کرده و همیشه خواستن ، توانستن است تنها کاری که در زنگی باید بکنی اینه از اعماق وجودت بخواه .
لحظات شگفت انگیز را به خاطر بیاور و به خاطر تک تکشان خدا را شکر کن
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۱۴:۴۹ #6
لذت و درد با توجه به نوع هدف معنی پیدا میکنه
کسی که هدفش از زندگی دنیاخواهی است لذتش در بهره مندی از دنیا و درد و سختی اش در دوری از این هدف است
ویرایش توسط فقیر : ۱۳۸۹/۰۳/۰۷ در ساعت ۱۵:۱۵
هیچ مسولیتی در مورد صحت نوشته هایم یا سایر فعالیت هایم بر عهده نمیگیریم
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۲۲:۳۶ #7
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[QUOTE=razaghi.s;77953]سلام
حقيقتش مدتهاست كه سوالات متعددي ذهنم رو درگير كرده و هيچ پاسخي براشون پيدا نكردم.
خيلي دوست دارم يكي راهنماييم كنه چون واقعا ذهنمو مشغول كردن:
3- چرا خداوند بهشت و جهنم رو طبق قران به اين صورت تعريف كرده كه خيلي بديهاي جهنمش بيشتر از خوبيهاي بهشتشه و به نظر من اين همه عذاب اون هم از خدايي به اين قادري براي يه بنده ناچيز عجيبه
پاسخ:
در پاسخ به این بخش از سوال شما باید عرض کنم اینگونه نیست که خداوند در قرآن بدی های جهنم را بیشتر از خوبی های بهشت مطرح کرده باشد. خداوند بهشت و جهنم را در قرآن به طور كامل و روشن بيان كرده، ولي مزايا و خصوصيات نعمت هاي بهشت، هم چنين آلام و شدايد نعمت هاي دوزخ در عالم آخرت براي انسان هايي كه اكنون در قيد حياتند و در اين جهان زندگي مي كنند، درك ناشدني و غير قابل توصيف است، زيرا شناختي كه مردم دنيا از ملايمات و ناملايمات دارند، در حدود نعمت ها و نقمت هايي است كه در ايام عمر خود با آن ها رو برو شده و لمس كرده، يا از زبان ديگران شنيده و تصوّر نموده اند.
اما چگونگي نعمت و عذاب الهي و كيفيت و كميّت لذايذ و آلام آن قابل قياس با ديده ها و شنيده هاي اين جهان نيست. و نمي توان آن ها را معيار شناخت ملايمات و ناملايمات قرار داد.
برای روشن شدن این موضوع که خداوند در قرآن هم درمورد بهشت ونعمتهای آن و اوصاف بهشتیان و هم در مورد جهنم و اوصاف اهل جهنم آیاتی را مطرح کرده است، ابتدا شماري از اوصاف بهشت وجهنم را از آيات قرآن ميآوريم; سپس نگاهي گذرا به اوصاف بهشتيان وجهنّميان در آيات قرآن ميافكنيم.
قرآن كريم، بهشت را چنين وصف ميكند :
ـ عرض بهشت به اندازة فاصلة آسمان وزمين است;"بر يكديگر سبقت گيريد براي رسيدن به مغفرت پروردگارتان وبهشتي كه پهنة آن مانند پهنة آسمان وزمين است وبراي كساني كه به خداورسولانش ايمان آوردهاند، آماده شده."(حديد،21)
ـ "باغها ودرختان بهشتي بسيار عالي است تاآنجاكه زمين زير درختان پوشيده وزير درختان نهرهاجاري است."(نسأ،13)
ـ "سايههاي لذت بخشي دارد." (واقعه،27ـ31)
ـ "غذاهاي خوش طعم از هر نوع كه اشتهاكنند، هميشه آماده و مهيا است."
همچنين قرآن كريم در بارة قصرها،فرشها، ظرفها، شرابهاي طهور، لباسها و زينتها، خادمان و ساقيان و پذيراييكنندگان، وصفهايي آورده، ميفرمايد: "دربهشت آنچه دل ميخواهد و چشم از آن لذت ميبرد، موجود است" (زخرف، 71) نيز ميفرمايد:"براي شما هر چه بخواهيد در بهشت فراهم است و هر چه طلب كنيد به شما ميدهند." (فصلت، 31) خلاصه اين كه بهشت پر از نعمتهاي مادي و معنوي مانند لطف و رحمت و عنايت خداو برخوردهاي مالامال از عشق و محبت است كه بهشتيان از آنها برخوردارند; ولي جهنم در آيات بسياري از قرآن تصويرهاي وحشتناكي دارد. قرآن مي فرمايد: "جهنم هفت در دارد و براي هر درش گروه معيني از آنها تقسيم شدهاند." (حجر، 43 و 44)
قرآن دربارة عذاب هاي جسماني دوزخيان مي فرمايد:
ـ "گنه كار دوست دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند، و همسر و برادرش را،و قبيلهاش را كه هميشه از او حمايت مي كردند و تمام مردم روي زمين را، تا ماية نجاتش شود." (معارج، 11 ـ 14)
ـ "درخت زقّوم، غذاي گنه كاراناست كه همانند فلز گداخته در شكمها ميجوشد ـ جوششي همچون آب سوزان." (دخان، 43 ـ 46)
ـ "و در آتش سوزان وارد مي شوند از چشمهاي فوقالعاده داغ به آنها مي نوشانند طعامي جز از ضريع خار خشك تلخ و بدبو ندارند ـ غذايي كه نه آنها را فربه ميكند و نه گرسنگي را فرو مينشاند." (غاشيه، 4 ـ 7)
ـ "ما براي ستمگران آتش آماده كرديم كه سراپردهاش، آنها را از هر سو احاطه كرده و اگر تقاضاي آب كنند، آبي براي آنها مي آورند، همچون فلز گداخته كه صورت ها را بريان مي كند; چه بد نوشيدني و چه بد محل اجتماعي است."(كهف،29)
ـ "كساني كه كافر شدند، لباس هايي از آتش براي آنها بريده مي شود و مايع سوزان وجوشان بر سر آنها فرو مي ريزند; آن چنان كه هم درونشان را ذوب مي كند و هم برونشان را وبر آنها گرزهايي از آهن است. هر گاه بخواهند از غم و اندوههاي دوزخ خارج شوند ،آنها را به آن باز مي گردانند و به آنها گفته مي شود عذاب سوزان را بچشيد."(حج،19ـ22)
ـ "شعلههاي آتش همچون شمشير به صورت هايشان مي خورد." (مؤمنون، 104)
ـ "در آن هنگام كه غل و زنجير ها بر گردنشان قرار گرفته، آنها را مي كشند آنان را در آبي سوزان وارد مي كنند ; سپس در آتش دوزخ افروخته ميشوند." (مؤمن، 71 ـ 72)
اينها نمونه هايي از عذاب هاي جسماني دوزخيان بود; آيات متعددي نيز خبر از عذاب هاي روحاني جهنميان ميدهد:
آيات ياد شده، نمونهاي از اوصاف بهشت و جهنم بود. براي اطلاع بيشتر در اين زمينه، ميتوانيد به كتاب پيام قرآن،( تأليف آيتالله مكارم شيرازي، ج 2. ) مراجعه فرماييد. در اين زمينه كتاب "حقاليقين"( تأليف علامه مجلسي;. ) نيز كه به فارسي نگارش يافته، مفيد است.
بنابراین مشخص شده است که در قرآن کریم هم در وصف بهشت ایات فراوانی داریم وهم در وصف جهنم،و علت بیان هر دو مورد در قرآن،همانگونه که در پاسخ به سوال دوم عرض کرده بودم این است که از اصول تربیتی استفاده از دو روش تشویق و تهدید است.
اما در مورد بخش پایانی سوالتون که فرمودید: «به نظر من اين همه عذاب اون هم از خدايي به اين قادري براي يه بنده ناچيز عجيبه»باید عرض کنم با توجه به آیات امید بخشی که در پاسخ به سوال دومتون در پست قبلی بیان کردم،خداوند تا جایی که ممکن هست به دنبال اینه که بنده هاش از عذاب آخرت نجات پیدا کنند ولی چه کند که برخی از بنده ها خودشون نمی خواهند که نجات پیدا کنند،والّا رحمت خدا خیلی وسیعتر وبیشتر از غضبش می باشد.
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۲۲:۵۲ #8
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
[QUOTE=razaghi.s;77953]سلام
حقيقتش مدتهاست كه سوالات متعددي ذهنم رو درگير كرده و هيچ پاسخي براشون پيدا نكردم.
4- چرا خداوند ديگه پيامبري رو نفرستاده درست موقعي كه خيلي افكار به هم ريخته است و شك همه جا رو فرا گرفته و بيشترين نياز به حضور يه پيامبر ديگه احساس ميشه؟
پاسخ:
در پاسخ به این سوالتون باید عرض کنم:
ارسال تمامي پيامبران الهي طبق حكمت بالغه الهي است و خدا بر اساس معيارهاي مشخص و معلوم و بر طبق نيازهاي انسانها پيامبران را براي آنها فرستاده است.
در مورد اديان غير از دين اسلام احكام آنها دائمي نبوده و موقت ميباشد، يعني تا زماني كه شريعت جديد نيامده، اعتبار دارد و با آمدن دين جديد، دين سابق منسوخ ميشود.
اين خصوصيات در دين اسلام نيست، چرا كه اوّلاً احكام اسلامي دائمي است و با توجه به سعادت ابدي و جلوگيري از شقاوت انسان وضع شده و حكمي ابدي هستند.
دوم اين كه تمامي مسائل لازم براي سعادت بشر از سوي خداوند به پيامبر وحي شده و پيامبر آنچه را طبق مصلحت بوده، به مردم ابلاغ نموده است و بقيه به اميرالمؤمنين و ساير ائمه(ع) انتقال داده شده تا بر اساس مصحلت، به تدريج احكام، به مردم ابلاغ شود. خلاصه اين كه هر آنچه بايد گفته شود، گفته شده است. در حديثي پيامبر فرمود: "قسم به خدا! سراغ ندارم عملي كه شما را به بهشت نزديك كند مگر اين كه شما را به آن امر نمودم و سراغ ندارم عملي كه شما را به جهنّم نزديك گرداند، مگر آن كه شما را از آن نهي نمودم".(1)
خدا در روز غدير فرمود: "اليوم أكملتُ لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيتُ لكم الاسلام ديناً؛ امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم".(2) وقتي به تصريح خدا و تأييد رسول او، دين كامل شد و هيچ نقصي در آن نيست، اين مطلب مبيّن آن مطلب است كه همين دين جاودانه، توانايی پاسخ گويي به نيازهاي نو به نو و گوناگون بشر را دارد. نيازها و مسائلي را كه مطرح ميشود، ميتوان با رجوع به احكام كليه دين حلّ نمود. طبق انديشه مترقي شيعه، باب اجتهاد در احكام و مسائل نو همواره گشوده ميباشد كه با تكيه بر منابع متقن كتاب و سنت و اجماع و عقل ميتوان نيازها را بر طرف نمود.
نتيجه اين كه هر نياز اساسي و هر مشكلي كه در فرا راه سعادت بشر قرار داشته باشد، در دين راه حل آن مذكور گرديده است و هيچ گونه بن بستي در فرا راه سعادت بشر نيست. هر چه است، در دين نسخه حلّ آن پيچيده شده است كه فقيهان دين شناس آگاه به زمان و مكان ميتوانند آن را حل نمايند.
رسول خدا(ص) فرمود: "من آن خشت آخرينم و من خاتم پيامبرانم".(3)
چون انسانها آخرين نقشه را دريافت نمودهاند، با كمال عقلي كه به آن دست يافتهاند، به وسيله آن ميتوانند زندگي و خوشبختي را ترسيم كنند. به اين دليل نقشه كامل به انسان داده شده كه چون به مرحلهاي از بلوغ فكري دست يافت كه ميتواند سعادت و رستگاري را بفهمد و در زندگي خود اجرا كند، نيز وجود امامان معصوم(ع) بعد از پيامبر، انسانها را از دريافتهاي اشتباه و فهم غلط آيات الهي يا اين نقشه زندگي و از تفسيرهاي متفاوت كه ميتواند انسانها را به بيراهه بكشاند، تضمين ميكند، بنابراين با وجود نقشه كامل زندگي خوشبخت و مفسران معصوم كه ما را از خطا و اشتباه باز ميدارند، نيازي به پيغمبر جديد نخواهد بود.
بنابراين، اگر چه امروز از نعمت وجود پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) محروم مي باشيم، اما پيام و سيره و سنت آن ها و آيات خداوند كه براي هدايت انسان ها فرستاده شده و محفظوظ مانده است، ميان ما وجوددارد و مي توانيم با به كارگيري آن ها زندگي سعادتمند و خير دنيا و آخرت را براي خود رقم زنيم.
دوست عزيز، براي مطالعه در اين خصوص ميتوانيد به كتاب ختم نبوت (از آثار شهيد مطهري) مراجعه فرماييد.
پي نوشتها:
1. عوالي اللئالي، ج 3، ص 203.
2. مائده آيه 3.
3. ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 8، ص 412
-
۱۳۸۹/۰۳/۰۷, ۲۳:۱۴ #9
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 2,245
- مورد تشکر
- 5,583 پست
- حضور
- 19 روز 19 دقیقه
- دریافت
- 12
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
پاسخ:
در پاسخ به این سوال باید عرض کنم:
بيگمان خداوند به هيچ وجه ظلم نميكند و براساس ادّله و براهين قطعي ذات مقدّس او كامل است و هيچ گونه كاستي و محدوديّت و ناتواني و صفاتي چون جاهطلبي و انتقامجويي بدو راه ندارد و از دانشي بيكران برخوردار است. خداوند بدون وجود شرايط لازم تكليف، كسي را مكلّف نميداند. يكي از شرايط تكليف، قدرت و اختيار است. تكاليف انسانها، بسته به شرايط آنان اختلاف مييابد و اين اختلاف، در كيفر و پاداش موثر است. خداوند عادل و حكيم و رحيم است و انسانها را براساس تلاش و فداكاري و سختيهايشان در انجام تكاليف پاداش ميدهد و چنين نيست كه كيفر همه گناهكاران و همچنين پاداش نيكوكاران با يكديگر همسان باشد. از آنجا كه خداوند آگاه به قدر و اندازه هاست و حدود و توان و معذوريت را مى داند، تخفيف(براى معذورين) وتشديدهايى براى مسئولين خواهد داشت كه از فضل و كرم او مورد انتظار است.در قرآن مى خوانيم: «لايكلف الله نفساً الا ما اتها; هر كس به اندازه اى كه دارايى دارد مسؤول است.»{سوره طلاق،آیه7}و همچنین خداوند درقرآن کریم می فرماید:«لا یکلّف اللهُ نفساً الّا وسعها: خداوند هیچ کس را جز به اندازۀ تواناییش تکلیف نمی کند»{بقره،آیه 286}.بنابراین خداوند هر شخصی را با توجه به شرایط و امکانات و توانایهایی که داشته است مواخذه خواهد کرد.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری