جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: مکان زندگی حضرت مهدی (عج)

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت آذر ۱۳۸۷
    نوشته
    67
    مورد تشکر
    76 پست
    حضور
    2 ساعت 23 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    مکان زندگی حضرت مهدی (عج)




    سلام ایا داستان شیخ علی بن فاضل مازندرانی و جزیره خضرا صحت دارد
    باتشکر حسن بدری

  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ز آن جا كه در دو دهه‏ى گذشته با قلم فرسايى برخى افراد بى‏اطلاع از تاريخ، داستان جزيره خضرا منتشر شده و به علاوه، در تكلفى ناشيانه، آن را بر مثلث‏برمودا تطبيق كرده‏اند، لازم شد در اطراف اين واقعه، كنكاش بيشترى صورت گيرد تا اذهان ارادتمندان به حضرت ولى عصر (عج) از اين گونه خطاها پيراسته شود . (1)
    مباحثى كه در اين بررسى بدان پرداخته خواهد شد، عبارتند از:خلاصه‏ى داستان جزيره‏ى خضرا،داستان اول،بررسى داستان اول از نظر سند،بررسى داستان اول از نظر متن،بررسى داستان اول از نظر تاريخى،خلاصه‏ى مباحث،داستان دوم،بررسى داستان از نظر سند،بررسى داستان از نظر متن،بررسى داستان از نظر تاريخى،ارتباط دو داستان ،نتيجه و خلاصه‏ى مباحث. «جزيره‏ى خضراء» از جمله داستان‏هايى است كه تحت تاثير حوادث زمان خود شكل گرفته و پس از مقدارى تحريف و تطبيق بى‏جا در مورد آن ، در برخى مجامع روايى شيعه نفوذ كرده است.

    تاريخ جهان اسلام و عقايد و افكارى كه در بستر آن ظهور و بروز كرده، اقيانوسى متلاطم و بى‏كران و عرصه‏اى بسيار گسترده است . حركت در امواج متلاطم و بعضا ظلمانى اين اقيانوس، نيازمند وسيله‏اى مطمئن و راهنمايى درياديده است . در غير اين صورت، در شب تاريك دريا و امواج سهمگين آن، نمى‏توان راهى به ساحل نجات يافت .
    عقايد، اخبار و احاديثى كه در بستر اين فرهنگ نيازمند بررسى و نقد هستند، كم نيستند . فقهاى اسلام از عصر غيبت تاكنون سعى بر حراست اخبار و احاديث از نفوذ خطاها، تحريف‏ها و انحرافات داشته‏اند . اگر زحمات آن بزرگواران نبود، سرنوشت اسلام و تشيع دستخوش مخاطرات عظيم فكرى مى‏گشت و راه كشف حقيقت‏بر همگان مسدود مى‏شد .
    از آن جا كه در دو دهه‏ى گذشته با قلم فرسايى برخى افراد بى‏اطلاع از تاريخ، داستان جزيره خضرا منتشر شده و به علاوه، در تكلفى ناشيانه، آن را بر مثلث‏برمودا تطبيق كرده‏اند، لازم شد در اطراف اين واقعه، كنكاش بيشترى صورت گيرد تا اذهان ارادتمندان به حضرت ولى عصر (عج) از اين گونه خطاها پيراسته شود . (1)
    مباحثى كه در اين بررسى بدان پرداخته خواهد شد، عبارتند از:خلاصه‏ى داستان جزيره‏ى خضرا،داستان اول،بررسى داستان اول از نظر سند،بررسى داستان اول از نظر متن،بررسى داستان اول از نظر تاريخى،خلاصه‏ى مباحث،داستان دوم،بررسى داستان از نظر سند،بررسى داستان از نظر متن،بررسى داستان از نظر تاريخى،ارتباط دو داستان ،نتيجه و خلاصه‏ى مباحث

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    واما خلاصه‏ى داستان بدين شرح است:

    مرحوم علامه مجلسى‏قدس سره در بحارالانوار (ج 52، ص 159) مى‏نويسند:

    رساله‏اى يافتم مشهور به داستان جزيره‏ى خضراء . . . و چون آن را در كتاب‏هاى روايى نديدم، عين آن را در فصل جداگانه‏اى آوردم .
    يابنده‏ى آن متن مى‏گويد: در آن متن چنين آمده است:
    من (فضل بن يحيى كوفى) در سال 699 ه . ق . در كربلا از دو نفر، داستانى شنيدم . آن ها داستان را، از زين الدين على بن فاضل مازندرانى، نقل مى‏كردند . داستان مربوط به جزيره‏ى خضرا در درياى سفيد بود . مشتاق شدم داستان را از خود على بن فاضل بشنوم . به همين دليل به حله رفتم و در خانه‏ى سيد فخرالدين، با على بن فاضل ملاقات كردم و اصل داستان را جويا شدم .

    او، داستان را در حضور عده‏اى از دانشمندان حله و نواحى آن چنين بازگو كرد: سال‏ها در دمشق نزد شيخ عبدالرحيم حنفى و شيخ زين الدين على مغربى اندلسى تحصيل مى‏كردم . روزى شيخ مغربى عزم سفر به مصر كرد . من و عده‏اى از شاگردان با او همراه شديم . به قاهره رسيديم . استاد مدتى در الازهر به تدريس پرداخت، تا اين‏كه نامه‏اى از اندلس آمد كه خبر از بيمارى پدر استاد مى‏داد . استاد عزم اندلس كرد . من و برخى از شاگردان با او همراه شديم .

    به اولين قريه اندلس كه رسيديم، من بيمار شدم . به ناچار، استاد مرا به خطيب آن قريه سپرد و خود به سفر ادامه داد .

    سه روز بيمار بودم، پس از آن، روزى در اطراف ده قدم مى‏زدم كه كاروانى از طرف كوه‏هاى ساحل درياى غربى وارد شدند و با خود پشم و روغن و كالاهاى ديگر داشتند . پرسيدم: از كجا مى‏آيند؟ گفتند: از دهى از سرزمين بربرها مى‏آيند كه نزديك جزاير رافضيان است .

    هنگامى كه نام رافضيان را شنيدم، مشتاق زيارت آنان شدم . تا محل آنان، 25 روز راه بود كه دو روز بى‏آب و آبادى و بقيه آباد بودند، حركت كردم و به سرزمين آباد رسيدم . به جزيره‏اى رسيدم با ديوارهاى بلند و برج‏هاى مستحكم كه بر ساحل دريا قرار داشت . مردم آن جزيره، شيعه بودند و اذان و نماز آن‏ها بر هيات شيعيان بود .

    آنان از من پذيرايى كردند . پرسيدم: غذاى شما از كجا تامين مى‏شود؟ گفتند: از جزيره‏ى خضراء در درياى سفيد كه جزاير فرزندان امام زمان (عج) است كه سالى دو مرتبه، براى ما غذا مى‏آورند .

    منتظر شدم تا كاروان كشتى‏ها از جزيره‏ى خضراء رسيد . فرمانده‏ى آن، پيرمردى بود كه مرا مى‏شناخت و اسم من و پدرم را نيز مى‏دانست . او مرا با خود به جزيره‏ى خضراء برد .

    شانزده روز كه گذشت، آب سفيدى در اطراف كشتى ديدم و علت آن را پرسيدم . شيخ گفت: اين درياى سفيد است و آن جزيره‏ى خضراء . اين آب‏هاى سفيد، اطراف جزيره را گرفته است و هرگاه كشتى دشمنان ما وارد آن شود، غرق مى‏گردد . وارد جزيره شديم . شهر داراى قلعه‏ها و برج‏هاى زياد و هفت‏حصار بود . خانه‏هاى آن از سنگ مرمر روشن بود . . . .

    در مسجد جزيره با سيد شمس الدين محمد كه عالم آن جزيره بود، ملاقات كردم . او مرا در مسجد جاى داد . آنان نماز جمعه مى‏خواندند (واجب مى‏دانستند .) از سيد شمس الدين پرسيدم: آيا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولى من نايب خاص او هستم . به او گفتم: امام را ديده‏اى؟ گفت: نه، ولى پدرم، صداى او را شنيده و جدم، او را ديده است .

    سيد مرا به اطراف برد . در آن‏جا كوهى مرتفع بود كه قبه‏اى در آن وجود داشت و دو خادم در آن‏جا بودند . سيد گفت: من هر صبح جمعه آن‏جا مى‏روم و امام زمان را زيارت مى‏كنم و در آن‏جا ورقه‏اى مى‏يابم كه مسايل مورد نياز درآن نوشته شده است .

    من نيز به آن كوه رفتم و خادمان قبه از من پذيرايى كردند . . . در مورد ديدن امام زمان (عج) از آنان پرسيدم، گفتند: غير ممكن است .

    درباره‏ى سيد شمس الدين از شيخ محمد (كه با او به خضراء آمدم) پرسيدم . گفت: او از فرزندان فرزندان امام است و بين او و امام، پنج واسطه است .

    با سيد شمس الدين، گفت وگوى بسيار كردم و قرآن را نزد او خواندم . از او درباره‏ى ارتباط آيات و اين‏كه برخى آيات، با قبل بى ارتباط هستند، پرسيدم . پاسخ داد: . . . . مسلمانان پس از رسول خدا و به دستور خلفا، قرآن را جمع‏آورى كردند . از همين رو، آياتى كه در قدح و مذمت‏خلفا بود، از آن ساقط كردند . از همين جهت، آيات را نامربوط مى‏بينى، ولى قرآن على عليه السلام كه نزد صاحب الامر (عج) است، از هر نقصى مبراست و همه چيز در آن آمده است .

    در جمعه‏ى دومى كه در آن جا بودم، پس از نماز، سر و صداى بسيار زيادى از بيرون مسجد شنيده شد . پرسيدم: اين صداها چيست؟ سيد پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هر دو جمعه‏ى ميانى ماه سوار مى‏شوند و منتظر فرج هستند . پس از اين‏كه آنان را در بيرون مسجد ديدم، سيد گفت: آيا آنان را شمارش كردى؟ گفتم: نه . گفت: آنان سيصد نفرند و سيزده نفر باقى مانده‏اند .

    از سيد پرسيدم: علماى ما احاديثى نقل مى‏كنند كه هر كس پس از غيبت ادعا كند مرا ديده است، دروغ مى‏گويد . حال چگونه است كه برخى از شما، او را مى‏بينيد؟

    سيد گفت: درست مى‏گويى، ولى اين حديث مربوط به زمانى است كه دشمنان آن حضرت و فرعون‏هاى بنى العباس فراوان بودند، اما اكنون كه اين چنين نيست و سرزمين ما از آنان دور است، ديدار آن حضرت ممكن است .

    سيد شمس الدين ادعا كرد كه: تو نيز امام زمان (عج) را دو مرتبه ديده‏اى، ولى نشناخته‏اى . هم‏چنين گفت كه آن حضرت، خمس را بر شيعيان خود مباح كرده است و آن حضرت هر سال حج مى‏گذارد و پدرانش را در مدينه، عراق و طوس زيارت مى‏كند .

    اين خلاصه‏اى از داستان بود . البته كسانى كه خواهان اطلاع دقيق‏ترى هستند، مى‏توانند داستان را در بحارالانوار يا منابع ديگر مطالعه كنند .

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ررسى داستان از نظر سند<

    از مهم‏ترين موضوعات در بررسى سند يك خبر، منابعى است كه آن خبر را ذكر كرده‏اند . بديهى است هر قدر، منابع يك خبر به عصر صدور و حدوث آن نزديك‏تر باشد، آن خبر اعتبار بيشترى خواهد داشت . در مورد داستان جزيره‏ى خضراء چنان‏كه در اصل داستان آمده، راوى خبر آن را در سال 699 ه . ق . از على بن فاضل در شهر حله شنيده است .

    در آن زمان، «حله‏» شهرى آباد بين بغداد و كوفه بوده و چون كوفه و نجف در آن زمان، مركز حوزه‏ى علمى شيعه بوده، طبيعتا خبرها، به ويژه خبرهاى مهمى كه به مسايل عقيدتى و كلامى و فقهى شيعه مربوط مى‏شده است، بااهميت تلقى مى‏شده و در آثار و نوشته‏هاى آنان منعكس مى‏گشته است . ولى على رغم اشتمال اين داستان بر مطالب مهم و مطرح شدن آن در سامرا و حله و طبيعتا نجف، در هيچ يك از آثار مكتوب آن زمان (يعنى از سال 699 تا 1019 ه . ق) . كه به دست ما رسيده است، اين خبر انعكاس نيافته است .

    اشتهار اين داستان از آغاز هزاره‏ى دوم به ويژه در زمان علامه مجلسى‏قدس سره و ذكر آن در كتاب بحارالانوار است . قبل از علامه، قاضى نور الله شوشترى (م 1019) اين حكايت را در كتاب مجالس المؤمنين آورده است . البته قاضى نورالله در مجالس المؤمنين ادعا كرده كه شهيد ثانى در برخى از امالى خود، اين داستان را ذكر كرده است، ولى ايشان هيچ مدركى در اين باره به دست نمى‏دهد . علاوه بر اين‏كه علامه مجلسى قدس سره همه‏ى آثار شهيد را در اختيار داشته است . (2) در عين حال، در آغاز نقل داستان جزيره‏ى خضراء مى‏گويد: «اين داستان را در كتاب‏هاى معتبر نديدم‏» . بديهى است اگر علامه مجلسى قدس سره اين خبر را در كتب شهيد ديده بود، آن را در بخش نوادر كتاب ذكر نمى‏كرد و به جاى انتساب آن به شخص مجهول، آن را به شهيد مستند مى‏كرد .

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    مجهول بودن راوى و استنساخ كننده‏ى نسخه‏ى مكتوب داستان<

    علما و فقهاى اسلام در پذيرش يك كتاب يا نوشته و انتساب آن به نويسنده، صرفا به ادعاها توجه نمى‏كنند، بلكه وقتى يك كتاب را از نظر انتساب به نويسنده زمانى معتبر مى‏دانند كه آن كتاب از طريق سلسله‏ى اجازات براى آنان نقل شده باشد . از همين رو، شاگردان يك مؤلف يا راوى با اجازه از شيخ و استاد خود، مطالب را نقل كرده و آنان نيز اين اجازه‏ها را به طبقه‏ى بعد از خود منتقل مى‏كردند .

    در زمان‏هاى گذشته و قبل از عصر رواج چاپ، آن چه موجب اعتماد به نسخه‏هاى مكتوب خطى مى‏شد، اجازه‏اى بود كه مؤلف با واسطه يا بدون آن، به افراد شناخته شده مى‏داد . براى نمونه، مرحوم مجلسى قدس سره در مجلدات آخر كتاب بحارالانوار به ذكر اجازه‏هاى خود براى نقل از كتاب‏ها مى‏پردازد و بدين ترتيب، نقل خود از كتاب‏هاى آنان را مستند مى‏سازد .

    ولى نوشته‏ى جزيره‏ى خضراء اولا; هيچ ارتباط مستندى با نويسنده‏ى آن ندارد . و هيچ مدركى كه صحت انتساب نوشته را به على طيبى نشان دهد، وجود ندارد . ثانيا; يابنده‏ى نسخه و (كسى كه مى‏گويد من جزوه را به خط فضل بن على طيبى كوفى يافتم و آن را استنساخ كردم)، معلوم نيست چه كسى است تا بتوان نسبت‏به وثاقت‏يا عدم وثاقت او ابراز نظر كرد . ثالثا; يابنده‏ى مجهول نوشته‏ى فضل بن على طيبى، معلوم نيست از كجا تشخيص داده است كه نوشته‏ى مزبور خط فضل بن على است . ناچار بايد گفت: چون در خود نوشته، توسط نويسنده به اين مطلب اقرار شده است، يابنده، نسخه آن را به همان اسم نسبت داده است . ولى بايد توجه داشت چنين انتساب‏هايى، ارزش علمى ندارد و چنان‏كه قبلا نيز گفته شد، نوشته‏اى را مى‏توان مستند قرار داد و بدان استدلال كرد كه داراى سلسله سند موثق به نويسنده‏ى كتاب باشد، وگرنه هر كس نوشته‏اى مى‏نوشت (چنان‏كه برخى نوشتند و وارد اخبار كردند) و آن را به شخص مورد وثوقى نسبت مى‏داد، مثلا مى‏گفت اين نوشته‏ى زرارة بن اعين يا محمد بن ابى عمير و . . . مى‏باشد .

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0



    بررسى شخصيت‏هاى داستان<

    نام چند نفر در آغاز داستان آمده است كه به جز يك نفر كه همان فضل بن على باشد، هيچ‏كدام شناخته شده نيستند و به گفته‏هاى آنان نمى‏توان استناد كرد .

    على بن فاضل كه شاهد اصلى ماجرا و مدعى رفتن به جزيره‏ى خضرا و . . . است، جز به همين خبر شناخته شده نيست و رجاليون هيچ ذكرى از او به ميان نياورده‏اند، با آن كه شخصيت‏هايى چون علامه حلى و ابن داود (صاحب كتاب رجال ابن داود كه تاليف كتابش در سال 707 ه . ق به پايان رسيده است) كه معاصر و يا نزديك به زمان نقل داستان بوده‏اند، هيچ نامى از على بن فاضل به ميان نياورده‏اند، حال آن كه خبر جنجالى او كه علاوه بر جنبه‏هاى حساس كلامى، داراى ابعاد فقهى نيز هست، طبيعتا مى‏بايستى انعكاس گسترده‏اى در محافل علمى و دينى آن زمان داشته باشد .

    خلاصه‏ى سخن اين‏كه، اين خبر از نظر سند نه تنها ضعيف است، بلكه بايد گفت فاقد استناد است و به جز اشتهار در كتب متاخرين به ويژه پس از علامه مجلسى قدس سره هيچ مستند ديگرى ندارد . بديهى است كه چنين نقل‏هايى موجب ارزش و اعتبار خبر نمى‏شود .

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  7. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۷
    نوشته
    211
    مورد تشکر
    518 پست
    حضور
    12 ساعت 42 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    0

    خانه مهدی کجاست؟







    مکان زندگی حضرت مهدی (عج)
    خانه مهدی کجاست؟



    پنهان زيستي حضرت مهدي (ع) نه تنها چگونگي زندگي آن حضرت را در هاله‏اي از اسرار فرو برده که بسياري از موضوعات مربوط به حيات آن حضرت را نيز جزو امور پنهان نظام هستي قرار داده است.
    يکي از مهم‏ترين اين امور پنهان، محل زندگي آن حضرت در طول غيبت ايشان است. از اين رو بسياري علاقه‏مندند بدانند که خورشيد پنهان در کدامين بخش از اين کره خاکي به گذران عمر مي‏پردازد و به بيان ديگر کدامين قسمت از زمين اين منزلت را دارد؟
    در اين مقاله تلاش شده که به اين پرسش پاسخ داده شود.
    ميليونها انسان عاشق و شيفته صدها سال است که در هر پگاه آدينه زبان به ندبه مي‏گشايند و اين‏گونه‏مي‏سرايند:
    ليت شعري أين استقرّت بک النّوي بل أيّ أرض تقلّک اوثري: أبرضوي أو غيرها أم ذي طوي؟ عزيز عليّ أن أري الخلق ولاتري..
    اي کاش مي‏دانستم در چه جايي منزل گرفته‏اي و چه سرزمين و مکاني تو را دربر گرفته است! آيا در کوه رضوايي و يا جاي ديگري و يا در ذي‏طوي هستي؟ دشوار است بر من که مردمان را ببينم و تو ديده نشوي.
    حال براي روشن شدن اين موضوع، پاي به گلستان کلام معصومين (ع) مي‏گشاييم و با سيري در کلام نوراني ايشان از آن انفاس قدسي براي حل اين معما استمداد مي‏طلبيم.
    با يک نگاه کلي در اين بوستان پر طراوت به چهار دسته روايت در اين موضوع برمي‏خوريم که هر يک، محل زندگي آن حضرت را در دوره‏اي از حيات پر برکت ايشان به تصوير کشيده است. اگر چه در مورد برخي دوره‏ها صراحت و روشني بيشتري وجود دارد و برخي از دوره‏ها بنا بر عللي به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
    اين دوره‏ها عبارتند از:

    دوران زندگي با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکري
    (260-255ق)
    شکي نيست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکري (ع) ديده به جهان گشود و تا پايان عمر شريف پدر خود در کنار آن حضرت مي‏زيست.
    اين دوران بنا بر قول مشهور از نيمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربيع‏الاول سال 260ق پايان يافت.
    علاوه بر نقل موثق تاريخي، افراد فراواني از اين حادثه بزرگ پرده برداشته‏اند:
    شيخ صدوق (ره) در کتاب شريف کمال الدين و تمام النعمه - که يکي از مهم‏ترين کتابهاي نگاشته شده در موضوع مهدويت است - داستان ولادت حضرت مهدي (ع) را اين‏گونه نقل کرده است:
    حکيمه، دختر امام جواد (ع) گويد: امام حسن عسکري (ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اي عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نيمه شعبان است و خداي متعال امشب حجت خود را که حجت او بر روي زمين است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فداي شما شوم اثري در او نيست. فرمود: همين است که به تو مي‏گويم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: اي بانوي من و بانوي خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و بانوي خاندان من هستي. از کلام من ناخرسند شد و گفت: اي عمه جان! اين چه فرمايشي است؟ بدو گفتم: اي دخترجان! خداي متعال امشب به تو فرزندي عطا فرمايدکه در دنيا و آخرت آقاست...
    آن‏گاه به صورت مفصل داستان را ذکر کرده است. اين روايت از مهم‏ترين روايات درباره ولادت حضرت مهدي (ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدي (ع) در خانه امام عسکري (ع) در سامرا دارد.
    «ضوء ابن علي» از مردي از اهل فارس که نامش را برده نقل مي‏کند که:
    به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکري (ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبيد، من وارد شدم و سلام کردم. فرمود: براي چه آمده‏اي؟ عرض کردم: براي اشتياقي که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهي مي‏رفتم هر چه احتياج داشتند از بازار مي‏خريدم و زماني که در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد مي‏شدم.
    روزي [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت و صدايي شنيدم، پس فرياد زد: بايست. حرکت مکن! من جرأت درآمدن و بيرون رفتن نداشتم، پس کنيزکي که چيز سر پوشيده‏اي همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که درآي، من وارد شدم و کنيز را هم صدا زد. کنيز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه داري روپوش بردار. کنيز از روي کودکي سفيد و نيکوروي پرده برداشت و خود حضرت روي شکم کودک را باز کرد، ديدم موي سبز که به سياهي آميخته بود از زير گلو تا نافش روئيده است. پس فرمود: اين است صاحب شما و به کنيز امر فرمود که او را ببرد.
    پس من آن کودک را نديدم، تا امام حسن عسکري (ع) وفات کرد. .
    نه تنها بستگان نزديک و خدمتگزاران بيت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسکري (ع) ديده‏اند که بسياري از ياران و خواص اصحاب امامت به شرف ديدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده‏اند و همگي حکايت از مدعاي زندگي امام مهدي (ع) در کنار پدر در شهر سامرا دارد.
    «يعقوب بن منقوش» گويد:
    بر امام حسن عسکري (ع) وارد شدم و او بر سکويي در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقي بود که پرده‏هاي آن آويخته بود. گفتم: اي آقاي من صاحب‏الامر کيست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه‏اي به قامت پنج وجب بيرون آمد با پيشاني درخشان و رويي سپيد و چشماني دُرّافشان و دو کف ستبر و دو زانوي برگشته. خالي برگونه راستش و گيسواني بر سرش بود. آمد و بر زانوي پدرش ابو محمد نشست. آن‏گاه به من فرمود: اين صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگريستم. پس به من فرمود: اي يعقوب! به داخل بيت برو و ببين آنجا کيست. من داخل شدم اما کسي را نديدم.
    همچنين «احمد بن اسحاق» گويد:
    بر امام حسن عسکري (ع) وارد شدم و مي‏خواستم از جانشين پس از وي پرسش کنم. او آغاز سخن کرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق خداي متعال از زمان آدم (ع) زمين را خالي از حجت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالي از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمين دفع مي‏کند و به خاطر اوست که باران مي‏فرستد و برکتهاي زمين را بيرون مي‏آورد.
    گفتم: اي فرزند رسول خدا، امام و جانشين پس از شما کيست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالي که بر شانه‏اش کودکي سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده مي‏درخشيد. فرمود: اي احمد بن اسحاق! اگر نزد خداي متعال و حجت‏هاي او گرامي نبودي اين فرزند را به تو نمي‏نمودم. او هم‏نام و هم‏کنيه رسول خدا (ص) است. کسي است که زمين را پر از عدل و داد مي‏کند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
    اي احمد بن اسحاق! مثل او در اين امت، مثل خضر و ذوالقرنين است. او غيبتي طولاني خواهد داشت که هيچ‏کس در آن نجات نمي‏يابد، مگر کسي که خداي متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجيل فرج موفق سازد.
    احمد بن اسحاق گويد: گفتم: اي مولاي من! آيا نشانه‏اي هست که قلبم بدان اطمينان يابد؟ آن کودک به زبان عربي فصيح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقيّةاللَّه في أرضه والمنتقم من أعدائه. اي احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست‏وجوي نشان مکن. احمد بن اسحاق گويد: من شاد و خرم بيرون آمدم.
    بنا بر روايات فوق و دهها روايت ديگر ترديدي نخواهد ماند بر اين‏که حضرت مهدي (ع) در طول حيات امام عسکري (ع) همراه ايشان و در شهر سامرا مسکن و مأواي داشته‏اند و اگر چه در اين دوران نيز مخفيانه زندگي مي‏کرده‏اند ولي عده فراواني از نزديکان و شيعيان ايشان را ديده‏اند.


    دوران غيبت صغري
    (260 تا 329ق.)
    غيبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زيستي کوتاه مدت حضرت مهدي (ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکري (ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمين نايب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پايان رسيده است که مجموعاً 69 سال مي‏شود.
    اگر چه به‏روشني محل زندگي آن حضرت در اين دوران مشخص نيست ولي از روايات و قرائن به دست مي‏آيد که اين مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپري کرده‏اند: يکي منطقه عراق و ديگر مدينه منوره که البته روايات متعددي بر اين مطلب دلالت دارد.
    از امام صادق (ع) در اين زمينه نقل شده است که فرمود:
    للقائم غيبتان إحداهما قصيرة والأخري طويلة. الغيبة الأولي لايعلم بمکانه فيها إلّا خاصّة شيعته والأخري لايعلم بمکانه فيها إلّا خاصّة مواليه.
    براي [حضرت] قائم (ع) دو غيبت است. يکي کوتاه و ديگري طولاني. در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاي آن حضرت خبر ندارند و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاي او خبر ندارند.
    در دوران غيبت صغرا، از سفيران چهارگانه (نواب خاص) کسي نزديک‏تر به آن حضرت ذکر نشده است و ايشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده‏اند و توقيعات فراواني از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور يافته است. بنابراين مي‏توان گفت بخشي از عمر آن حضرت در اين دوران در عراق سپري شده است.
    دسته‏اي ديگر از روايات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غيبت) زندگي حضرت را در دوران غيبت در مدينه منوره ذکر کرده‏اند که با توجه به روايات دسته نخست مي‏توان گفت بخشي از عمر آن حضرت نيز در مدينه سپري شده است.
    امام باقر (ع) در اين‏باره فرمود:
    لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة... و نعم المنزل طيّبة.
    به ناگزير براي صاحب اين امر عزلت و گوشه‏گيري خواهد بود... و طيبه (مدينه) چه منزلگاه خوبي است.
    همين روايت در کتاب شريف اصول کافي با اندک تفاوتي از امام صادق (ع) اين گونه روايت شده است:
    لابدّ لصاحب هذا الأمر من غيبة ولابدّ له في غيبتة من عزلة و نعم المنزل الطيّبة.
    به ناچار صاحب‏الامر غيبت کند و به ناچار در زمان غيبتش گوشه‏گيري کند، چه خوب منزلي است طيبه (مدينه).
    هم‏چنين ابوهاشم جعفري مي‏گويد:
    به امام عسکري (ع) عرض کردم: بزرگواري شما مانع مي‏شود تا از شما پرسش نمايم، پس اجازه بفرماييد سؤالي بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: اي آقاي من! آيا فرزندي داريد؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقي رخ داد کجا او را پيدا کنيم؟ پس فرمود: در مدينه.
    بنابراين جمع بين دو دسته روايات به اين صورت است که آن حضرت در مدينه حضور داشته‏اند؛ ولي به خاطر ارتباطي که آن حضرت با نواب خاص داشته‏اند بخشي از عمر خود را در عراق سپري نموده‏اند.


    دوران غيبت کبري
    اصطلاحاً غيبت کبرا به مدت زمان پنهان زيستي حضرت مهدي (ع) گفته مي‏شود که با وفات آخرين نايب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پايان آن را مي‏داند.
    اين دوران ويژگيهايي دارد که آن را از دوران غيبت صغرا کاملاً متمايز مي‏سازد که از جمله آن ويژگيها کامل شدن غيبت آن حضرت است.
    به همان اندازه که پنهان زيستي حضرت مهدي (ع) در اين دوران به کمال مي‏رسد و نيابت و سفارت همانند دوران غيبت صغرا وجود ندارد، محل زندگي آن حضرت نيز نامشخص‏تر مي‏شود و در اين دوران است که هرگز به‏طور قطع نمي‏توان مشخص نمود آن حضرت در کجا زندگي مي‏کند.
    البته روايات در اين باره به محلهاي مختلفي اشاره کرده‏اند که برخي از آنها از اين قرارند:
    الف) مدينه طيبه
    همان‏طور که قبلاً نيز اشاره شد برخي از روايات به صورت عام و بدون قيد زمان غيبت صغرا، مدينه را به عنوان جايگاه آن حضرت در دوران غيبت مورد اشاره قرار داده‏اند.
    ب) ناحيه ذي‏طوي
    ناحيه ذي‏طوي در يک فرسخي مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه‏هاي مکه ديده مي‏شود. برخي از روايات آن محل را به عنوان جايگاه حضرت مهدي (ع) در دوران غيبت معين کرده‏اند.
    امام باقر (ع) در اين باره فرمود:
    يکون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشّعاب و أومأ بيده إلي ناحية ذي طوي.
    صاحب اين امر را در برخي از اين درّه‏ها غيبتي است و با دست خود به ناحيه ذي‏طوي - که نام کوهي است در اطراف مکه - اشاره نمود.
    در برخي ديگر از روايات نيز ذکر شده که حضرت مهدي (ع) قبل از ظهور در «ذي‏طوي» به سر مي‏برد و آن‏گاه که اراده الهي بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد از آنجا وارد مسجدالحرام مي‏شود.
    امام باقر (ع) در اين باره فرموده‏اند:
    إنّ القائم يهبط من ثنيّة ذي طوي في عدّة أهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلاً حتي يسند ظهره إلي الحجر الأسود و يهتزّ راية الغالبة.
    قائم (ع) در ميان گروهي به شمار اهل بدر - سيصد و سيزده تن - از گردنه ذي‏طوي پايين مي‏آيند تا آن‏که پشت خود را به حجرالاسود تکيه مي‏دهد و پرچم پيروز را به اهتزاز درمي‏آورد.
    ج) دشتها و بيابانها
    از برخي روايات نيز استفاده مي‏شود که آن حضرت در طول غيبت کبرا محل خاصي ندارد و همواره در سفر به سر مي‏برد.
    از امام باقر (ع) نقل شده است که وقتي شباهتهاي حضرت مهدي (ع) به انبيا را بيان نمودند چنين فرمودند:
    و امّا شبهه من عيسي فالسّياحة.
    و اما شباهت حضرت مهدي (ع) به حضرت عيسي (ع) جهانگردي [و نداشتن مکاني خاص] است.
    در توقيعي که از حضرت مهدي (ع) به نام شيخ مفيد صادر شده است، نيز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدي (ع) اشاره شده است.
    در آن نوشته چنين آمده است:
    ... و إن کنّا ثاوين بمکاننا النّائي عن مساکن الظالمين حسب الّذي أراناه اللَّه لنا من الصّلاح شيعتنا المؤمنين في ذلک مادامت دولة الدنيا للفاسقين....
    ... با اين‏که ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعي ما و شيعيان مؤمن‏مان تا زماني که حکومت در دنيا در اختيار ستمگران است در نقطه‏اي دور و پنهان از ديده‏ها به‏سر مي‏بريم....
    همچنين در پاره‏اي از ملاقاتهاي معتبر که در دوران غيبت کبرا نقل شده است، حضرت به اين نکته اشاره فرموده‏اند.
    «علي بن ابراهيم بن مهزيار» پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدي (ع) به نقل از ايشان چنين مي‏گويد: آن حضرت فرمود:
    يابن المازيار أبي أبو محمد عهد إليّ ألّا أجاور قوماً غضب اللَّه عليهم... وأمرني ألّا أسکن من الجبال إلّا وعرها ولا من البلاد إلّا قفرها.
    همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومي که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگيرم... و به من فرمود که در کوهها ساکن نشوم مگر قسمتهاي سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهاي متروکه و بي‏آب و علف.
    اين نامعلوم بودن محل زندگي آن حضرت در دوران غيبت کبرا سبب شده تا عده‏اي به گمانه‏زني‏هايي بعضاً سست و واهي بپردازند و به طرح محلهايي که اثبات آنها کاري بس مشکل است روي آورند.
    افسانه جزيره خضرا يا مثلث برمودا و مانند آن حکايتهايي است که در تاريخ پر فراز و فرود اين اعتقاد رخ نموده است، ولي همواره روشنگرانِ اين مذهبِ حق، مردم را از لغزش در اين بيراهه‏ها برحذر داشته‏اند.


    دوران ظهور و حکومت مهدي
    دوران ظهور که درخشان‏ترين فراز تاريخ و بهترين دوران حيات انساني است، ويژگيهاي فراواني دارد که از جمله مهم‏ترين آنها حاکميت آخرين معصوم و حجت الهي است. درباره محل زندگي حضرت مهدي (ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات فراواني وجود دارد. عمدتاً در اين روايات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پايگاه حکومتي آن حضرت معرفي کرده‏اند.
    مسجد سهله شرافت بسياري دارد؛ از جمله در روايات ذکر شده که در اين مسجد، هزاران پيامبر به نماز ايستاده‏اند.
    «صالح بن ابوالاسود» گويد: امام صادق (ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:
    أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله..
    به‏درستي که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [پس از قيام] با اهل خود در آنجا فرود آيد.
    هم‏چنين آن حضرت به ابابصير فرمود:
    يا أبا محمد کأنّي أري نزول القائم في مسجد السّهلة بأهله و عياله.
    اي ابا محمد، گويا حضرت قائم را در مسجد سهله مي‏بينم که با زن و فرزندانش در آن نازل مي‏شوند.
    ابوبصير پرسيد: آيا مسجد سهله خانه‏اش خواهد بود؟ حضرت فرمود:
    نعم، هو منزل إدريس و ما بعث اللَّه نبيّاً إلّا وقد صلّي فيه والمقيم فيه کالمقيم في فسطاط رسول اللَّه و ما من مؤمن ولا مؤمنة إلّا و قلبه يحنّ إليه و ما من يوم ولا ليلة إلّا والملائکة يأوون إلي هذا المسجد يعبدون اللَّه.
    آري، اين مسجد، منزل ادريس است. خداوند هيچ پيامبري را برنينگيخت، مگر آن‏که در اين مسجد نماز گزارد. هر کس در اين مسجد بماند مانند آن است که در خيمه رسول خدا (ص) اقامت کرده است. هيچ مرد و زن مؤمني نيست، مگر آن‏که دلش به سوي آن مسجد پرمي‏کشد. روز و شبي نيست مگر آن‏که فرشتگان به اين مسجد پناه مي‏برند و در آن به عبادت خدا مي‏پردازند.
    همان‏طور که اشاره شد، کوفه نيز مرکز حکومت مهدي (ع) قلمداد شده است.
    چگونگي زندگي در عصر ظهور به روشني مشخص نشده ولي به نظر مي‏رسد تفاوت بسياري با نحوه زندگي امروزي داشته باشد. تکامل علوم بشري، کمال عقلاني بشر، توسعه خارق‏العاده امکانات و رفاه عمومي، امنيت فراگير بر کل کره زمين و... به‏طور قطع، ويژگيهايي را براي زندگي در آن زمان ايجاد خواهد نمود که امروز درک دقيق آن براي ماکاري بس مشکل است.
    از امام باقر (ع) نقل شده که در بخشي از يک روايت طولاني فرمود:
    ثمّ يتوجّه إلي الکوفة فينزلها و تکون داره.
    آن‏گاه [حضرت مهدي (ع)] به سوي کوفه مي‏رود پس آنجا را براي منزل برمي‏گزيند و کوفه خانه او خواهد بود.






    مکان زندگی حضرت مهدی (عج)

    ویرایش توسط نسيم وصل : ۱۳۸۸/۰۲/۲۵ در ساعت ۲۳:۵۱

    چه انتظار عجيبي!
    تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي!
    عجيب تر که چه آسان نبودنت شده عادت!
    چه کودکانه سپرديم دل به بازي قسمت!
    چه بي خيال نشستيم، چه کوششي چه وفايي؟
    فقط نشستم و گفتم: خدا کند که بيايي!!!


  8. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۸
    نوشته
    139
    مورد تشکر
    470 پست
    حضور
    2 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    1

    مکان زندگی امام زمان (عج)




    سلام
    دوستی سوالی پرسیده بودند فکر کردم بد نیست سوالشون رو همراه پاسخش خدمتتون ارائه کنم

    سوال : الان امام زمان (عج) کجا تشریف دارند ؟
    پاسخ: از مسائلي كه درباره امام زمان(ع) مورد بحث و گفت و گو است، مكان و محل سكونت آن حضرت است، كه آيا آن حضرت در مكان خاصي سكونت دارد يا نه؟ و اگر در مكانی هستند آن مكان كجا است؟
    رواياتي كه درباره مكان امام زمان(ع) وجود دارند چند دسته‏اند:
    1 - برخي از روايات محل خاصي را تعيين نكرده و جايگاه آن حضرت را در بيابان‏ها و كوه‏ها معرفي مي‏كند. از آن جمله حضرت مهدي(ع) به پسر مهزيار فرمود: «فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت و فرمان داد كه براي سكونت كوه‌هاي سخت و سرزمين‏هاي خشك و دور دست را برگزينيم».(1)
    از اين روايت استفاده مي‏شود كه حضرت از دسترسي مردم دور است و كسي از محل سكونت وي آگاه نيست.
    2 - برخي روايات خاصي را به عنوان محل سكونت آن حضرت ياد نموده‏اند، مثلا در برخي از روايات در مدينه و پيرامون آن اشاره شده است.
    ابوبصير مي‏گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: «لابد لصاحب هذا الامر من عزلة و لابد في عزلته من قوة و ما بثلاثين من وحشته، و نعم المنزل طيبة»(2)، صاحب زمان(ع) را عزلت و غيبتي است كه در آن، غيبت، نيرومند است به سي نفري كه با حضرت هستند وحشت و تنهايي را از وي دور مي‏كنند (و به قوت وي مي‏افزايد) و خوب جايگاهي است (مدينه) طيبه.
    از اين روايات استفاده مي‏شود كه حضرت در مدينه منوره منزل دارد و افرادي همواره با ايشان به صورت ناشناس هستند.
    برخي روايات مكان امام زمان(ع) را كوه«رضوان» كه در اطراف مدينه است، بيان كرده‏اند، عبدالاعلي آل سام مي‏گويد: «با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء (اطراف مدينه) كه رسيديم حضرت نگاهش را به كوهي دوخت و مدت زماني ادامه داد، و فرمود: اين كوه رضوان نام دارد، خوب پناهگاهي است براي خائف(امام غائب) در غيبت صغرا و غيبت كبري.(3)
    از روايات ديگر استفاده مي‏شود كه امام زمان(ع) در مكاني به نام «ذي طوي» كه در اطراف مكه است، زندگي مي‏كند و از همان جا نيز ياران خود قيام مي‏كنند. امام باقر(ع) فرمود: «امام زمان را غيبتي است در بعضي از دره‏ها و اشاره كرد به منطقه «ذي طوي. (4)
    3 - برخي روايات جايگاه خاصي را براي امام زمان(ع) نام نمي‏برد، ولي از حضرت به عنوان فردي ياد مي‏كند كه با مردم و در ميان مردم و با آنان حشر و نشر داردو به گونه‏اي ناشناس زندگي مي‏كند. امام صادق(ع) فرمود: «صاحب الامر شباهتي نيز به حضرت يوسف پيامبر(ع) دارد جاي انكار نيست كه خداوند با حجت خود همان كاري را انجام دهد كه با يوسف انجام داد. صاحب الزمان(ع)، آن مظلوم حق از دست داده، در ميان مردم رفت و آمد مي‏كند و در بازار قدم مي‏نهد و گاهي بر فرش منزل‏هاي دوستان مي‏نشيند، ليكن او را نمي‏شناسند تا زماني كه خداوند به وي اذن دهد تا وي خود را معرفي كند، آن گونه كه يوسف(ع) اجازه داد هنگامي كه برادرانش گفتند: تو يوسفي؟ گفت: آري من يوسفم».(5)
    از اين روايت استفاده مي‏شود كه امام زمان(ع) مكان معين نداشته در ميان جمع و جامعه است، با مردم حشر و نشر دارد و زندگي طبيعي و معمولي دارد. در مراسم مذهبي و مناسك حج شركت مي‏جويد، ولي شناخته شده نيست و اين امري است كه سابقه داشته و دارد. عنايت امام(ع) به مردم و هدايت و رهبري مردم از سوي ديگر نشان از آن دارد كه آن حضرت در همه جا بوده و در همه جا حضور دارد.
    از جمع بين روايات نيز مي‏توان استفاه كرد كه امام زمان(ع) در همه جا حضور دارد و اين منافات ندارد به آن دسته از روايت كه مكان معين مانند مدينه و مكه را بيان كرده‏اند؛ زيرا آن دسته روايات ناظر بر آن است كه در برخي از زمان‏ها و مكان‏هاي خاص حضور پيدا مي‏كند. آن دسته از روايات كه مكان مشخصي را براي امام بيان نكرده ناظر بر آن است كه حضرت در همه جا حضور دارد. بي ترديد يكي از مصاديق حضور امام در همه جا، همان مكان‏هاي خاصي مي‏باشد.
    پي‌نوشت‏ها:
    1. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 266
    2. بحار الانوار، ج 52، ص 153 و اصول كافي، ج 1، ص 340
    3. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162
    4. نعماني، كتاب الغيبه، ص 182
    5. نعماني، كتاب الغيبه، ص 164



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود