-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۱۲ #1
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شفاعت از دیدگاه قرآن و احادیث
سئوال: با توجّه به آيه 3 سوره زمر(1) و آيه 18 سوره يونس(2) آيا طلب شفاعت از غير خدا كاريمثل كار بت پرستان و در نتيجه شرك مى باشد؟
جواب: شرك آنان به اين علت نبوده كه مى گفتند اينها شافعين ما هستند بلكه شركشان در اينبوده كه بتها را مى پرستيدند دو آيه اى هم كه در سئوال مطرح شده صريحاً به اين مطلب دلالت دارد اگر پرستش و عبادت در كار نباشد و انسان، شفيع را نپرستد و قائل باشد كه شفيع با صرف نظر از ارتباطش با خدا نفع و ضررى نمى رساند و بلكه مفع و ضرر خودش هم در دست خودش نيست ولى در عين حال موجودى است كامل وانسانى است والا كه مقرّب درگاه الهى است مثلاً نبى مرسل است اين شرك نخواهد بود و اصلاً ربطى به عمل مشركان ندارد و با كار آنان قابل مقايسه نيست زيرا آنان شفيع را خدا واله مى دانستند گاهى شخصى بت را سجده مى كند و مى گويد اين اله و خداى من است يا طبق آيه مباركه والذين اتخذوا من اولياء... او را ولى خودش قرار مى دهد او را عبادت ميكند و برايش ذبح ميكند و نامش را هنگام ذبح بر زبان جارى ميسازد برايش نماز و حج به جا مى آورد و همه كارها را براى او انجام مى دهد و مى گويد شفيع من اين بت است اين شخص قطعاً مشرك است و شرك در عبادت دارد اين را مقايسه كنيد با كسى كه پيغمبر را انسان و مخلوقى از مخلوقات خدا مى داند و فقط مى گويد چون خداوند به او اذن شفاعت داده است من از او مى خواهم كه مرا شفاعت كند آيا اين دو با هم مساوى اند؟ در ضمن مشركان معتقد به ارباب متعدد بوده اند و ظاهراً براى هر نوعى از انواع رب و مدّبرى قائل بوده مى گفتند رب النوع انسانى مثلاً يك ملك است هر چيزى رب النوعى دارد ولى ما آن روح يا ملكه يا جن را نمى بينيم و دستمان به او نمى رسد و لذا براى هر يك از آن ارواح، ملائكه و اجنه صورتى مى ساختند و تمثالى برپا مى كردند كه نشانه او باشد برخى از مشركان هم ميگفتند ملائكه دخترا خدايندآن هم نه دختر هيچ كاره بلكه دخترانى همه كاره كه مدبّر امورند و خداوند كاره را به آنان تفويض كرده و قرآن كريم به اين مطلب اشاره كرده است(1)پس اوّلاً مشركين بتها را عبادت مى كردند و شرك در عبادت داشتند ثانياً علاوه بر شرك در عبادت شرك در ربوبيّت و مدبّريت هم داشتند.
1.والذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم الّا ليقرّبونا الى الله زلفى
2.و يعبدون من دون الله ما لا يضرهم و لا ينفعهم و يقولون هؤلا شفعادُنا
3.نجم آيه 57، نحل 57، صافات 149 و
منبع ...
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۱۷ #2
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سؤال: منكران شفاعت به چه دليل شفاعت را نفى مى كنند؟
جواب:دليل قائلان به حرمت شفاعت طلبى از شفيعان اين است كه قرآن كريم علّت شرك بت پرستان را شفاعت طلبى از بت هايشان مى داند و مى فرمايد:
(وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللهِ)(1)
«جز خدا چيزهايى را مى پرستند كه نه به آنان زيان مى رساند و نه سود مى بخشد و مى گويند: اينها شفيعان ما نزد خداوندند.»
بر اين اساس، شفاعت طلبى از پيامبران يا اوليا نيز مثل شفاعت خواهى از بت ها شرك است.(2)
امّا اين دليل مردود است زيرا:
1. ميان شفاعت خواهى از بت ها و از اولياى صالح خدا تفاوت اساسى وجود دارد. مشركان كه از بت هايشان طلب شفاعت مى كردند، براساس اين عقيده بود كه بت ها را خدا مى دانستند، يا مى پنداشتند كار خدا به آنان سپرده شده است، در حالى كه موحّدان در اين شفاعت خواهى معتقدند كه شفيعان بندگان خالص خدايند و خداوند به خاطر پرستش خالصانه اين منزلت و مقام را به آنان عطا كرده است. چگونه مى توان اين دو درخواست را يكى دانست؟
2. مشركان، طبق آيه اى كه ياد شد، در آغاز بت ها را مى پرستيدند، سپس از آنان شفاعت طلبيدند، در حالى كه موحّدان جز خداى يكتا و بى شريك را نمى پرستند. البته پس از آنكه در مقابل خداوند خضوع مى كنند و به او ايمان دارند، از اولياى صالح الهى درخواست شفاعت مى كنند، به خاطر آنكه خداوند به آنان اذن شفاعت داده است.
پس نمى توان كار مؤمنان را مثل عمل مشركان و از يك مقوله دانست و اين نه اساس درستى دارد و نه بر دليل برهانى و مستند علمى استوار است.(3)
1 . يوسف: 18.
2 . ر.ك: كشف الشبهات: ص14.
3-سيماى عقايد شيعه، ص 102.
منبع
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۲۱ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شفاعت از دیگاه علمای اهل تسنن
سئوال: ديدگاه امام القدوه (يكى از علماى مالكى مذهب) در مورد شفاعت چيست؟1.الغدير ج 5 ،ص 112 ـ المدخل ،ج 1، ص 257
جواب: او در المدخل در فصل زيارت قبور مى گويد:
توسل به آن حضرت (پيامبر(صلى الله عليه وآله)) موجب ريزش بارهاى سنگين خطاها و گناهان است زيرا گناهان در مقابل بركت و عظمت شفاعت او بسيار كوچكند و شفاعت او از همه گناهان عظيم تر است پس بشارت باد بر كسى كه آن حضرت را زيارت ميكند و كسى كه نمى تواند به زيارت آن حضرت برود بايد شفاعت آن حضرت به درگاه الهى پناه آورده و بگويد خداوندا قسم به حرمت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) نزد خود ما را از شفاعت او محروم نكن و كسى كه غير از آن چه گفتيم اعتقادى داشته باشد محروم است آيا چنين كسى نشنيده است كه خداى تعالى مى فرمايد اگر آنان كه به خود ظلم و ستم كرده اند نزد تو بيايند از خدا طلب آمرزش كنند تو نيز براى آنان استغفار كنى حتماً خدا را توبه پذير و مهربان مى يابند پس كسى كه نزد او بيايد و در درگاهش بايستد و متوسل شود خداوند را توبه پذير و مهربان خواهد يافت زيرا خداوند از خلف وعده منزّه است و به كسى كه پيامبر را شفيع قرار دهد وعده قبول توبه داده است و اين مطلبى است كه هيچ كس در آن شك و شبهه ندارد مگر كسى كه منكر دين و مخالف خدا و رسولش باشد و ما از حرمان و محروميت به خدا پناه مى بريم(1)
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۲۴ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سئوال:موضوع مالك (بيشواى فرقه مالكيه) نسبت به طلب شفاعت از پيامبر(صلى الله عليه وآله)چيست؟
جواب: سمهودى در وفاءالوفاء و بسيارى ديگر در كتابهاى مناسك حج و آداب زيارت اين حديث را آورده و تصريح كرده اند كه سند آن صحيح است: عياض در شفا با سند نيكو از ابن حميد (كه او در زمره كسانى است كه از مالك روايت مى كرده) نقل مى كند كه گفت: ابوجعفر (منصور دوانيقى) در مسجد النبى(صلى الله عليه وآله) با مالك مناظره ميكرده در اين مناظره مالك به منصور خطاب كرد و گفت: يا امير المؤمنين! صدايت را در اين مسجد بلند نكن زيرا خداوند قومى را ادب كرده و به آنان اخلاق و ادب را تعليم داده و فرموده صدايتان را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و عده اى را مدح كرده و فرموده آنان كه نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آهسته سخن مى گويند كسانى هستند كه خداوند قلبهاى آنان را براى ايمان آزموده است و عده اى را نيز سرزنش كرده و مى فرمايد آنان كه تو را صدا مى زنند از پشت حجره ها اكثرشان تعقل نمى كنند و بدان كه حرمت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) در حال ممات مانند حرمت او در حال حيات است .(1)
پس از آن منصور خجل شده و با حالت خضوع گفت: اى مالك آيا هنگام دعا در كنار قبر پيامبر بايد رو به قبله بايستم يا رو به قبر رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) كنم؟ مالك گفت چرا صورتت را از قبر برگردانى در حالى كه پيامبر وسيله تو و وسيله پدر تو آدم(عليه السلام) در روز قيامت است رو به قبر بايست و از پيامبر طلب شفاعت كن تا نزد خدا برايت شفاعت كند خداوند هم فرموده است: اگر آنان كه به خود ظلم كرده اند نزد تو بيايند و بخواهند كه خدا آنان را بيامرزد و رسول خدا هم برايشان استغفار كند به تحقيق خدا را توبه پذير و مهربان مى يابند.(2)
اين حديث راعامه در كتابهاى مختلفى آورده اند و همه از ابن حميد نقل كرده و گفته اند كه سندش صحيح است. شايان ذكر است گفتگوى مالك با منصور يك گفتگوى خصوصى نبوده بلكه در مسجد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حضور جمعيت انجام گرفت اگر اى كار خلاف بود و شرك محسوب مى شد و حتى اگر شائيه شرك داشت و حام بود هرگز مالك چنين حرفى نمى زد در آن زمان اگرچه اصحاب رسول خدا نبودند اما تابعين و تابعينِ تابعين در مدينه حضور داشند و زمانى بود كه مردم به عهد رسول خدا نزديك بودند در عين حال هيچ كس اين مطلب را انكار نكرد و اگر انكار و اعتراضى بود حتماً نقل مى شد.
منبع
1.حجرات آيه 2، 3، 4
2.نساء، آيه64
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۲۷ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سئوال: ديدگاه قسطلانى (از شارحان صحيح بخارى) در مورد شفاعت چيست؟
جواب: قسطلانى در المواهب الندنّية مى گويد: سزاوار است كه زائر آن حضرت (پيامبر(صلى الله عليه وآله)) زياد دعا و تضرع كند و به او توسل جويد و از او اسغاثه و طلب شفاعت نمايد و هنگاميكه كسى طلب شفاعت از پيامبر كند شايستگى آن را دارد كه خداوند پيغمبر را در حق او شفيع قرار دهد او در ادامه مى گويد استغاثه به معناى طلب و پناه خواهى است پس پناه خواهنده از پناه خواسته شده طلب پناه مى كند تا پناه براى او فراهم آورد فرقى نيست كه با لفظ استغاثه يا با لفظ توسل يا لفظ شفاعت و يا با لفظ توجه و تجوّه كه هر دو به معناى علو و قدر و منزلت مى باشد تعبير كند(1)
1.الغدير ـ ج 5 ص 141
منبع
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۲۹ #6
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
شفاعت از دیگاه یهود
سؤال:يهود نسبت به شفاعت چه ديدگاهى دارند؟
جواب: اهل كتاب، به خصوص يهود به شفاعت مطلق و بى قيد در مورد شفاعت شوندگان اعتقاد داشتند و مى گفتند در قيامت، مطيع و گنهكار، به شفاعت پيامبران و اوليا به بهشت مى روند. اين عقيده به خاطر باورهاى نادرستى بود كه ميانشان رايج بود. از جمله:
1. خود را ملّت برگزيده مى دانستند، آنگونه كه قرآن از قول آنان نقل مى كند:
(وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللهِ وَ أَحِبّاؤُهُ)(1)، «يهود و نصارى مى گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان اوييم.»
2. معتقد بودند تنها چند روز محدود عذاب خواهند شد:
(وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَيّاماً مَعْدُودَةً)(2)، «ما را آتش لمس نمى كند، مگر روزهايى چند.»
و عقايد ديگرى كه زمينه اعتقاد به شفاعت آزاد بى قيد و شرط شده بود، بويژه نسبت به شفاعت شوندگان. با اينكه قرآن شفاعت در حق كسى را كه ارتباط ايمانى با خدا ندارد و به او يا به يكتايى خدا يا به قيامت عقيده ندارد و در زمين فساد مى كند و به بندگان خدا ظلم مى نمايد، يا ارتباط معنوى با شفيعان را گسسته است، نفى مى كند. چنين كسانى هيچ بهره اى از شفاعت نمى برند. خداوند مى فرمايد:
1. (نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ)(3)، «خدا را فراموش كردند، خدا هم آنان را از ياد خودشان برد.»
2. (قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى)(4)، «گفت: اينگونه آيات ما براى تو آمد و تو آن ها را فراموش كردى، امروز هم تو فراموش مى شوى.»
3. (فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا)(5) «امروز هم ما آنان را از ياد مى بريم همانگونه كه آنان ديدار امروزشان را فراموش كردند.»
در برخى آيات به بعضى از آنان كه اذن شفاعت دارند اشاره شده است كه تنها يك آيه مى آوريم:
(وَ كَمْ مِنْ مَلَك فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى)(6)
«چه بسا فرشتگانى در آسمان هاكه شفاعت آنان به هيچ كارى نمى آيد، مگر پس از آنكه خداوند به هركس بخواهد و بپسندد، اجازه دهد.»
با بررسى روايات شيعه و اهل سنت درباره شفاعت، روشن مى شود كه يكى از مفاهيم اصيل در قرآن و روايات، شفاعتِ محدود و مأذون است.(7)
1. مائده: 18.
2 . بقره: 80 .
3 . حشر: 19.
4 . طه: 126.
5 . اعراف: 51.
6 . نجم: 26.
7-سيماى عقايد شيعه ص 95.
منبع
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۳۴ #7
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با توجه به آيه فلائد عوامع الله احداً(1) آيا درخواست شفاعت از غير خدا
سئوال: با توجه به آيه فلائد عوامع الله احداً(1) آيا درخواست شفاعت از غير خدا شرك مى باشد؟
جواب: در پاسخ ابتدا بايد ببينيم دعا يعنى چه؟ دعا يك معناى عام و لغوى و يك معناى خاص و عرفى دارد معناى لغوى دعا ندا و صدا كردن است در قرآن نيز دعا در چند مورد به همين معنا استعمال شدهاست از جمله اين آيه شريفه از قول حضرت نوح: رب انى دعوت قومى ليلاً و نهاراً * ظم يزدهم دعائى الّا فرارا(2) خدايا من قوم خود را شب و روز به دين حق دعوت كردم ولى دعوتم اثرى نداشت جز اين كه آنان از حق مى گريختند.
ما هم در عرف خودمان ميگوئيم فلانى مرا دعوت كرده دعوت از همان مادّه دعا است يا مى گوئيم او مرا خواند يا طلب كرد و به مهمانى، مصاحبه، مناظره يا مباحثه دعوت كرد همه اينها دعاست قرآن در آيه ديگرى مى فرمايد: لا تجعلو ادعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا(3) صدا كردن و ندا كردن پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در بين خودتان مثل صدا كردن كديگر قرار ندهيد يعنى وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را صدا مى زنيد آن طور كه يكديگر را صدا مى زنيد نخوانيد بلكه او رابا احترام بخوانيد اين نحوه استعمال يعنى صدا و ندا مسلّماً عبادت نيست طلب حاجت كردن مردم از يك ديگر هم دعاست ولى عبادت نيست كلمه دعا به معناى سئوال نيز به ار رفته است راغب در ادامه معانى دعا پس از ذكر آيه اى كه خوانيديم مى گويد: و دَعَوتَه اذا سأَلتَه و اذا اسْتَغَثْتَه و خواندى او را هنگامى كه از كسى سئوال يا درخواست كمك كرده باشى. و مى توان گفت دعوتُه يعنى او را خواندم. الحاح و استغثه هيز همين طور است شما دامن كسى را ميگيريد و مى گوئيد خواهش ميكنم اين كار را براى من انجام بده ياالتماس مى كنيد كه از اين كار صرف نظر كن يا بگذر اين استغاثه است هم دعاست اما عبادت نيست. پس مطلق طلب كردن اعم از ندا دادن، صدا زدن، سئوال كردن و استغاثه كه طلب همراه با الحاح و التماس است همه خواندن و دعاست ولى عبادت نيست وگرنه بايد بگوئيم حضرت نوح(عليه السلام) قومش را عبادت كرده است دعا معناى خاصى غير از معناى لغوى هم دارد كه در اين معنا دعا عبادت محسوب مى شود و آن در جائى است كه انسان بر برابر خداى خالق و رازق مى ايستدو با اين اعتقاد كه تنها او را مؤثر و مدبر امور مى داند او را مى خواند و از او مى خواهد خواستم از خدا نوعى خضوع و تذلّل در برابر كسى است كه خالق و رازق است و رب و مدبر عالم مى باشد اين دعا عبادت است امّا هر دعائى عبادت نيست بلكه بعضى از اقسام دعا عبادت است و آن دعائى است كه انسان در برابر خالق و رازق و مدبر و اله خودش با خضوع و تذلّل انجام مى دهد بت پرستها هم در برابر بتها و مشركان ديگر در برابر معبودشان دعا ميكردند و دعايشان عبادت بود چرا كه بت و معبود را اِله مى دانستند.
1.جن آيه 18
2.نوح آيه 5 و 6
3.نوح آيه 63
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۳۶ #8
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سؤال: آيا سيرء عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اصل شفاعت را تأييد مى ك
سؤال: آيا سيرء عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اصل شفاعت را تأييد مى كند؟
جواب: 1. احاديث اسلامى و سيره مسلمانان نشان مى دهد كه چنين درخواستى هم جايز است و هم در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) وجود داشته است. از انس نقل شده است كه: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درخواست كردم در روز قيامت مرا شفاعت كند. فرمود: شفاعت مى كنم. گفتم: يا رسول الله، تو را در كجا بجويم؟ فرمود: اولين جايگاهى كه مرا مى جويى، بر صراط است.(1)
او از پيامبر اعظم(صلى الله عليه وآله) درخواست شفاعت مى كند، بى آنكه بر ذهن او بگذرد كه اين درخواست، با اصول اعتقادى او ناسازگار است.
2. سواد بن قارب، يكى از اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) به آن حضرت مى گويد:
شفيع من باش، روزى كه شفاعت كسى هيچ سودى براى سواد بن قارب نخواهد داشت(2).
3. سيره نگاران و مورّخان نقل كرده اند: مردى از قبيله حمير مى دانست كه پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه وآله) در سرزمين مكه به دنيا خواهد آمد و چون مى ترسيد كه عمر، مجال ديدارش را ندهد، نامه اى نوشت و آن را به يكى از بستگانش سپرد، تا وقتى پيامبر مبعوث مى شود به او بدهد. در آن نامه از جمله چنين آمده بود:
«اگر تو را درك نكردم، پس روز قيامت شفاعتم كن و فراموشم منماى»، چون نامه به دست پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد، فرمود: «آفرين به برادر صالحم تُبّع».(3)
اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله)، آن خواستار شفاعت را برادر صالح ناميد، روشن ترين دليل بر آن است كه درخواست شفاعت با اصول اعتقادى تعارضى ندارد.
4. شيخ مفيد از ابن عباس روايت مى كند كه چون اميرمؤمنان(عليه السلام) پيامبر خدا را غسل داد و كفن كرد، صورتش را باز كرد و گفت: «پدر و مادرم فدايت، پاكيزه زيستى و پاكيزه مردى... ما را نزد پروردگارت ياد كن.»(4)
سيدرضى در نهج البلاغه روايت كرده است كه على(عليه السلام) هنگام غسل پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)، گفت: «پدر و مادرم فدايت، ما را نزد پروردگارت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش».(5)
5. روايت است كه چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) رحلت نمود، ابوبكر آمد و چهره پيامبر(صلى الله عليه وآله) را گشود، خود را به روى وى افكند و بوسيد و گفت: «پدر و مادرم فدايت، پاك زيستى و پاك مردى، اى محمد! ما را نزد پروردگارت ياد كن و به ياد ما باش.»(6)
اين شفاعت خواهى از پيامبر است، در همين دنيا پس از رحلت او. عرب، تعبير «ما را نزد پروردگارت ياد كن» را در شفاعت طلبى به كار مى برد. در داستان حضرت يوسف هم آمده است كه از هم بند زندانى كه ساقى پادشاه بود، چنين خواست و گفت:
(اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ)(7) «مرا نزد صاحبت ياد كن.»
مصعب اسلمى گويد: يكى از غلامان ما نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) رفت و گفت: درخواستى دارم حضرت فرمود: چيست؟ گفت: مى خواهم مرا از كسانى قرار دهى كه روز قيامت شفاعتشان مى كنى. فرمود: اين را چه كسى به تو ياد داده است؟ گفت: كسى به من نگفته، خودم چنين خواسته ام. فرمود: تو از كسانى هستى كه روز قيامت شفاعتشان مى كنم.(8)
1 . صحيح ترمذى: ج4، ص621، كتاب صفة القيامه، باب 9.
2 . فكن لى شفيعاً يوم لا ذو شفاعة بِمُغن فتيلاً عن سواد بن قارب. الاصابه: ج2، ص95، الروض الأنف: ج1، ص139، بلوغ الارب: ج3، ص299، عيون الأثر: ج1، ص72
3 . مناقب ابن شهر آشوب: ج1، ص12، سيره حلبيّه: ج2، ص88.
4 . المجالس، شيخ مفيد، مجلس دوازدهم، ص103.
5 . نهج البلاغه، خطبه 235.
6 . سيره حلبيه: ج3، ص474 چاپ بيروت.
7 . يوسف: 42.
8-سيماى عقايد شيعه، ص 100.
منبع
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
-
۱۳۸۷/۰۹/۰۷, ۱۱:۳۸ #9
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 540
- مورد تشکر
- 1,103 پست
- حضور
- 1 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
آيا على(عليه السلام) و ابوبكر پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله
سئوال: آيا على(عليه السلام) و ابوبكر پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) از ايشان طلب شفاعت نموده اند؟
جواب: حضرت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) هنگامى كه از غسل دادن و كفن نمودن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فارغ شد به آن حضرت خطاب كرد و فرمود: بابى انت وامّى يا رسول اللّه... اُذْكُرنا عند ربك و اجعلنا من بالك اى رسول خدا پدرم و مادرم به فدايت... ما را نزد پروردگارت ياد كن و به خاطر داشه باش.
اين خطاب طلب دعا از ميت است پس امير المؤمنين(عليه السلام) بعد از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) از ايشان طلب دعا كرده است .
شبيه به همين در كتاب خلاصة الكلام نوشته يكى از علماى اهل تسنن از ابوبكر نقل شده است: از طريق صحيح آمده است هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از دنيا رحلت فرمود ابوبكر نزديك آمد و كفنى را از روى صورت آن حضرت كنار زد و خود را بر بدن پيامبر انداخت و او را بوسيد و گفت پدر و مادرم به فدايت كه در حيات و ممات طيب و طاهر بودى اى محمد ما را نزد پروردگارت ياد آور شو و در خاطر داشته باش
منبع.
تزول الجبال و لا تزل عض على ناجذك اعرالله جمجمتك تد فى الارض قدمك و اعلم ان النصر من عندالله
اگر كوه ها از جا كنده شوند تو استوار باش دندان ها را بر هم بفشار كاسه سرت را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن و بدان كه پيروزى از سوى خداست.
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری