-
۱۳۸۷/۰۹/۰۹, ۱۵:۰۸ #1
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 13
- مورد تشکر
- 10 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ابابیل چه پرنده ایست؟
ابابیل را همه میشناسند ، همان پرندگانی که سپاه ابرهه را درهم کوبیدند و همه آنها را هلاک کردند
این پرنده ها مامور خدا برای حفاظت از خانه خدا بودند ولی این پرنده ها چه پرنده ای هستند ؟ گنجشک یا کبوتر یا سار یا ..... ؟ شاید هیچکس نتواند پرنده ای بیابد که بتواند انسانی را با سنگ بکشد چه برسد به یک لشکر فیل سوار ! پس این ابابیل چیست ؟
ابابیل پرنده هایی هستند که هزاران سال است پرواز میکنند ولی ما به وجود آنها پی نبرده ایم ! همانند سقوط اجسام که تا زمان نیوتون کسی به آن دقت نمیکرد
به نظر من یک بارش سنگریزه های آسمانی سپاه ابرهه را نابود کرده است و این سنگریزه ها که در فضا در حال پرواز هستند همان پرنده هایی هستند که در قرآن به آنها ابابیل گفته شده
و این موضوع نشان دهنده قدرت و حکمت خدای متعال میباشد که این سنگهای آسمانی دقیقا وقتی که سپاه ابرهه به نزدیک مکه میرسند بر سر انها فرود می آیند
فراموش نکنیم که تمام معجزات پیامبران پایه علمی داشته اند و خرق عادت بوده اند نه خرق علم ، پس قتل عام سپاه ابرهه با سنگهای آسمانی چیزی از قدرت خدا کم نخواهد کرد بلکه نشان دهنده قدرت لایزال الهی است
همانطور که امام خمینی در مورد حادثه طبس فرمود که آن شنها مامور خدا بودند به نظر من حوادث طبیعی نظیر بارش شهاب سنگها که باعث نابودی اصحاب فیل شد نیز نشان دهنده این موضوع میباشد که تمامی موجودات مامور خدا میباشند
از اساتید و علما دعوت میشود نظر خود را در مورد این موضوع بیان کنند
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۰, ۲۳:۰۴ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 850
- مورد تشکر
- 3,450 پست
- حضور
- 35 دقیقه
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
-
9
با سلام
ما با توجه به آیه نمی توانیم ابابیل را شهاب سنگ معنی کنیم .چرا که درآیه داریم« طیراابابیل» ویعد هم می فرماید:این ابابیل به طرف سپاه ابرهه سنگ رمی می کردند «ترمیهم بحجارة من سجیل» .اگر ابابیل شهاب سنگ بودند چه اجباری بود که خداوند به پرنده بودن آنها اشاره کند .از طرفی هیچ مؤیدی هم در روایات ونقلها برای این نوع برداشت نداریم.ما نمی توانیم هرچیزی را به خاطر اثبات اعجاز علمی قرآن به قرآن نسبت دهیم.قرآن بزرگترین معجزه اش محتوای ارزشمند آن است که موجبات هدایت همه را در دنیا وآخرت فراهم میکند وبه زندگی عالی رهنمون می شود.
موفق باشید
مولایم علی فرموند:
يابُنَىَّ اِصبِر عَلَى الحقِ وَ اِن كانَ مُرّا; اى پسر جان! در راه حق صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج آور باشد.
هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم ،گرمانده ام خموش ، خدا داند ودلم.....
چون عاقبت همه امور با خداست همه چیز را به او واگذار کردم.
-
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۱, ۱۵:۰۴ #3
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۷
- نوشته
- 13
- مورد تشکر
- 10 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
ضمن تشکر از جوابیه ارسالی اولا منظور من از بارش سنگریزه های آسمانی ، شهاب سنگ نبود بلکه همانطور که گفته شدبارانی از سنگریزه بوده که با شهاب سنگ ها کمی تفاوت دارد ثانیا چرا نمیتوانیم این معنا را برداشت کنیم ؟
ثالثا اگر پرنده هایی این کار را کرده اند چرا هیچکس تا به حال نتوانسته این پرنده ها را معرفی کند ؟ در حالی که به علت انجام این معجزه توسط آنها باید در ذهن تمامی مسلمانان به عنوان پرندگان مقدس باقی میماند .
رابعا آیا انداختن سنگریزه توسط گروهی از پرندگان میتواند سپاه عظیمی را نابود کند آنهم در حدی که همچون علف جویده شده شوند و اگر میگویید خدا خواسته است آیا خدا نمیتوانست با یک رانش زمین همه سپاهیان را در زمین فروببرد یا با یک طوفان یا رعد و برق و ... که معمولا در عذابهای الهی اقوام کافر به کرات استفاده شده آنها را هم نابود سازد ؟ وقتی خداوند میتواند قارون و همه اموالش را در جلو چشم حضرت موسی و اصحابش در زمین فروببرد چرا برای این سپاه این کار را نکرده تا مردم مکه نیز شاهد باشند.
همانطور که میدانید هنگام وقوع این واقعه تمام مردم مکه از ترس به کوهها پناه برده بودند و مسلما پرنده ها را ندیده اند چون اگر میدیدند احتمالا ما الان باید این پرنده ها را میشناختیم.
کدام یک از پرندگانی که به صورت گروهی زندگی میکنند در مسیرشان از مکه میگذرند ؟ اگر چنین پرنده هایی وجود داشته اند مسلما اسم هم داشته اند و بعید به نظر میرسد در قرآن برای پرنده ای که اسم دارد از اسم جدیدی استفاده شود که کسی آنرا نشناسد .
چرا قهرمانهای حادثه ای با این عظمت کاملا مبهم و ناشناخته مانده اند ؟
کلمه ترمیهم به رمی آنها توسط فاعل مفرد اشاره دارد یا جمع ؟ منظورم این است که اگر مفرد باشد ممکن است اشاره به ذات اقدس الهی داشته باشد.
سنگهای سجیل که در این سوره اشاره شده چه سنگهایی هستند اگر این سنگها در اطراف مکه وجود داشته باشند مسلما مسلمانان باید آنها را هم بشناسند و مانند آب زمزم سوغاتی بیاورند
با توجه به اینکه سنگهای آسمانی میلیونها سال است که در آسمان حرکت میکنند آیا اطلاق واژه طیر برای آنها عجیب است اگر اینطور باشد اطلاق کلمه طیاره برای هواپیما عجیبتر است
و مطلب آخر اینکه چنانچه کسی معنا یا برداشت مناسبتری از ابابیل دارد آنرا با دلیل بیان کند تا همه خوانندگان از آن استفاده کنند و ما هم اصرار و اجباری برای پذیرفتن نظر خود نداریم و به روشن شدن حقایق بیشتر علاقه مندیم
ویرایش توسط shabany : ۱۳۸۷/۰۹/۱۱ در ساعت ۱۵:۰۵
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۱, ۱۶:۰۴ #4
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
اول تفسيري بر سوره فيل
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 5 آيه است .محتوا و فضيلت سوره :ايـن سـوره چـنـانـكه از نامش پيداست اشاره به داستان تاريخى معروفى مى كندكه در سال تولد پـيغمبراكرم (ص) واقع شده , و خداوند خانه ((كعبه )) را از شر لشكرعظيم كفارى كه از سرزمين يمن سوار بر فيل آمده بودند حفظ كرد.يـادآورى اين داستان هشدارى است به كفار مغرور و لجوج كه بدانند در برابرقدرت خدا كمترين قدرتى ندارند, خداوندى كه لشكر عظيم فيل را با آن پرندگان كوچك , و آن سنگريزه هاى نيم بند (حجارة من سجيل ) درهم كوبيد قدرت دارد كه اين مستكبران لجوج را نيز مجازات كند.در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق (ع) آمده است : ((هركس سوره فيل را در نماز واجـب بـخـوانـد در قـيـامـت هـر كـوه و زمين هموار و كلوخى براى او شهادت مى دهد كه او از نـمازگزاران است , و منادى صدا مى زند درباره بنده من راست گفتيد, شهادت شما را به سود يا زيان او مى پذيرم بنده ام را بدون حساب داخل بهشت كنيد او كسى است كه من وى را دوست دارم و عملش را نيز دوست دارم )).بـديـهـى اسـت اين همه فضيلت و ثواب و پاداش عظيم از آن كسى است كه باخواندن اين آيات از مركب غرور پياده شود و در طريق رضاى حق گام بردارد.داستان اصحاب فيل :مـفـسـران و مـورخـان اين داستان را به صورتهاى مختلفى نقل كرده اند, و ما آن را طبق روايات مـعـروف كه از ((سيره ابن هشام )) و ((بلوغ الارب )) و ((بحارالانوار)) و((مجمع البيان )) خلاصه كرده ايم مى آوريم :.((ذونـواس پادشاه يمن , مسيحيان نجران را كه در نزديكى آن سرزمين مى زيستند تحت شكنجه شـديـد قرار داد, تا از آئين مسيحيت بازگردند ـ قرآن اين ماجرا را به عنوان اصحاب الا خدود در سوره ((بروج )) آورده , و ما آن را در تفسيرهمان سوره مشروحا بيان كرديم .بـعـد از ايـن جـنـابـت بزرگ مردى به نام ((دوس )) از ميان آنها جان سالم به دربرد, و خود را به ((قيصر روم )) كه بر آيين مسيح بود رسانيد, و ماجرا را براى اوشرح داد.((قيصر)) نامه اى به ((نجاشى )) سلطان ((حبشه )) نوشت تا انتقام نصاراى نجران را از ((ذونواس )) بگيرد, و نامه را با همان شخص براى ((نجاشى ))فرستاد.((نـجاشى )) سپاهى عظيم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهى شخصى به نام ارياط روانه يمن كرد ((ابرهه )) نيز يكى از فرماندهان اين سپاه بود.((ذونواس )) شكست خورد, و ((ارياط)) حكمران يمن شد, بعد از مدتى , ابرهه بر ضد او قيام كرد و او را از بين برد و بر جاى او نشست .خبر اين ماجرا به نجاشى رسيد, او تصميم گرفت ((ابرهه )) را سركوب كند,ابرهه براى نجات خود مـوهـاى سر را تراشيد, و با مقدارى از خاك يمن به نشانه تسليم كامل نزد نجاشى فرستاد و اعلام وفادارى كرد.نجاشى چون چنين ديد او را بخشيد و در پست خود ابقا نمود.در اين هنگام ((ابرهه )) براى اثبات خوش خدمتى كليساى بسيار زيبا و مهمى بنا كرد كه مانند آن در آن زمـان در كره زمين وجود نداشت , و به دنبال آن تصميم گرفت مردم جزيره عربستان را به جاى ((كعبه )) به سوى آن فراخواند, و تصميم گرفت آنجا را كانون حج عرب سازد.براى همين منظور مبلغان بسيارى به اطراف , و در ميان قبائل عرب وسرزمين حجاز فرستاد.طـبـق بـعـضـى از روايات گروهى آمدند و مخفيانه ((كليسا)) را آتش زدند, و طبق نقل ديگرى بعضى آن را مخفيانه آلوده و ملوث ساختند.((ابـرهه )) سخت خشمگين شد, و تصميم گرفت خانه ((كعبه )) را بكلى ويران سازد, تا هم انتقام گـرفـتـه بـاشـد, و هم عرب را متوجه معبد جديد كند,با لشكر عظيمى كه بعضى از سوارانش از ((فيل )) استفاده مى كردند عازم مكه شد.هـنگامى كه نزديك مكه رسيد كسانى را فرستاد تا شتران و اموال اهل مكه رابه غارت آورند, و در اين ميان دويست شتر از ((عبدالمطلب )) غارت شد.((ابرهه )) كسى را به داخل مكه فرستاد.فرستاده ((ابرهه )) وارد مكه شد و از رئيس و شريف ((مكه )) جستجو كرد, همه عبدالمطلب را بـه او نشان دادند, ماجرا را نزد عبدالمطلب بازگوكرد. فرستاده ابرهه به عبدالمطلب گفت : بايد با من نزد او بيايى , هنگامى كه عبدالمطلب وارد بر ابرهه شد, او سخت تحت تاثير قرارگرفت تا آنـجـا كـه بـراى احـتـرام او از جـا برخاست و روى زمين نشست , سپس به مترجمش گفت : از او بپرس حاجت تو چيست ؟.عبدالمطلب گفت : حاجتم اين است كه دويست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهيد اموالم را بازگردانند.ابـرهه به مترجمش گفت : به او بگو: هنگامى كه تو را ديدم عظمتى از تو دردلم جاى گرفت , اما ايـن سـخـن را كـه گـفتى در نظرم كوچك شدى تو درباره دويست شترت سخن مى گوئى , اما درباره ((كعبه )) كه دين تو و اجداد توست و من براى ويرانيش آمده ام مطلقا سخنى نمى گوئى ؟!.عـبدالمطلب گفت : ((من صاحب شترانم , و اين خانه صاحبى دارد كه از آن دفاع مى كند)) ـ اين سخن , ابرهه را تكان داد و در فكر فرو رفت .عـبدالمطلب به مكه آمد, و به مردم اطلاع داد كه به كوههاى اطراف پناهنده شوند, و خودش بـا جـمـعـى كـنـار خانه كعبه آمد تا دعا كند و يارى طلبد دست در حلقه خانه كعبه كرد و اشعار معروفش را خواند, از جمله :.((خداوندا! هركس از خانه خود دفاع مى كند تو خانه ات را حفظ كن !)).((هرگز مبادا روزى كه صليب آنها و قدرتشان بر نيروهاى تو غلبه كنند!)).سـپس عبدالمطلب به يكى از دره هاى اطراف مكه آمد و در آنجا با جمعى ازقريش پناه گرفت , و به يكى از فرزندانش دستور داد بالاى كوه ابوقبيس برود ببيندچه خبر مى شود.فـرزنـدش بـسـرعـت نزد پدر آمده و گفت : پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر) به چشم مى خورد كه به سوى سرزمين ما مى آيد, عبدالمطلب خرسند شدصدا زد: ((اى جمعيت قريش ! به منزلهاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد)) اين از يكسو.از سـوى ديـگر ابرهه سوار بر فيل معروفش كه ((محمود)) نام داشت با لشگرانبوهش براى درهم كـوبـيـدن كـعـبـه از كوههاى اطراف سرازير مكه شد, ولى هرچه برفيل خود فشار مى آورد پيش نـمى رفت , اما هنگامى كه سر او را به سوى يمن بازمى گرداندند بسرعت حركت مى كرد, ابرهه از اين ماجرا سخت متعجب شد و درحيرت فرو رفت .در ايـن هـنـگـام پـرنـدگـانى از سوى دريا فرا رسيدند, همانند پرستوهاو هر يك از آنها سه عدد سـنـگـريـزه بـا خـود هـمـراه داشـت , يكى به منقارو دو تا در پنجه ها, تقريبا به اندازه نخود, اين سنگريزه ها را بر سر لشكريان ابرهه فروريختند, وبه هركدام از آنها اصابت مى كرد هلاك مى شد, و بـعـضـى گـفـتـه انـد:سـنگريزه ها به هر جاى بدن آنها مى افتاد سوراخ مى كرد و از طرف مقابل خارج مى شد.خـود ابـرهـه نيز مورد اصابت سنگ واقع شد و مجروح گشت , و او را به صنعا (پايتخت ) يمن بازگرداندند و در آنجا چشم از دنيا پوشيد.بعضى گفته اند: اولين بار كه بيمارى حصبه و آبله در سرزمين عرب ديده شدآن سال بود.و در هـمين سال مطابق مشهور پيغمبراكرم (ص) تولد يافت , و جهان به نور وجودش روشن شد, و لذا جمعى معتقدند كه ميان اين دو رابطه اى وجود داشته .بـه هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را ((عام الفيل ))(سال فيل ) ناميدند و مبدا تاريخ عرب شناخته شد.به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.(آيه1)ـ در نـخـسـتـيـن آيـه ايـن سـوره پـيـغـمبراكرم (ص) را مخاطب ساخته , مى فرمايد: ((آيانديدى پروردگارت با فيل سواران [ لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند]چه كرد))؟ (الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل ).(آيـه2)ـ سـپس مى افزايد: ((آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد))؟(الم يجعل كيدهم فى تضليل ).آنـهـا قـصد داشتند خانه كعبه را خراب كنند, به اين اميد كه به كليساى يمن مركزيت بخشند, اما آنها نه تنها به مقصود خود نرسيدند, بلكه اين ماجرا بر عظمت مكه و خانه كعبه افزود.منظور از ((تضليل )) (گمراه ساختن ) اين است كه آنها هرگز به هدف خودنرسيدند.(آيـه3)ـ سـپـس بـه شرح اين ماجرا پرداخته , مى فرمايد: ((و بر سر آنها پرندگانى راگروه گروه فرستاد)) (وارسل عليهم طيرا ابابيل ).(آيه4)ـ ((كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرار مى دادند)) (ترميهم بحجارة من سجيل ).و اين سنگهاى كوچك بر هر كس فرود مى آمد او را از هم متلاشى مى ساخت !.(آيـه5)ـ چـنـانكه در اين آيه مى فرمايد: ((سرانجام آنها را همچون كاه خوردشده (و متلاشى ) قرار داد))! (فجعلهم كعصف ماكول ).ايـن سـوره هشدارى است به همه گردنكشان و مستكبران جهان , تا در برابرقدرت خداوند تا چه حد ناتوانند؟!.
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۱, ۱۶:۰۵ #5
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
برخی گفتهاند سنگریزهها به هر جای بدن سپاهیان ابرهه میخورد، در بدنشان فرو میرفت.
بعضی مفسرین نیز گفتهاند نخستین بار که بیماری آبله در سرزمین عربستان مشاهده شد، همان سال بود، و برخی از لغت شناسان به رابطه بین ابابیل و آبله معتقدند.
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
تشکر
-
۱۳۸۷/۰۹/۱۱, ۱۶:۱۲ #6
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۷
- نوشته
- 2,087
- مورد تشکر
- 2,686 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 1
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
در احاديث در اين زمينه مباحث فراواني مطرح شده است از جمله اين كه ابومريم مي گويد: از امام باقر (عليه السلام) درباره ابابيل سئوال كردم، امام (عليه السلام) فرمود:
«پرندگاني بودند با پرواز پايين كه از سمت دريا سراغشان آمدند. سرهايشان مثل سر درندگان و چنگال هايشان مانند پرندگان شكاري بود، هر پرنده سه سنگ همراه داشت: دوسنگ در چنگ ها و يكي در منقار. با آن سنگ ها آن قوم را سنگباران مي كردند، تا آن كه پيكرهايشان آبله گرفت و بر اثر آن كشته شدند. پيش از آن آبله ديده نشده بود و اين كار را از پرندگان نيز نه پيش از آن و نه پس از آن هرگز نديدند. كساني هم كه از آن حادثه جان سالم به در برده بودند، چون به حضرموت ـ نام يك وادي نزديك يمن ـ رسيدند، خداوند سيلي فرستاد و همه را غرق كرد. فرمود: از پانزده سال پيش در آن وادي هرگز آبي ديده نشده بود! فرمود: به همين خاطر كه آنان در آن جا مردند، نام آن جا حضرموت (مرگ حاضر) شد.»
بهترين كارها سه كار است:
تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
پيامبر اكرم (ص)
http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg
-
تشکر
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری