-
۱۳۸۷/۰۹/۱۰, ۱۰:۵۷ #1
- تاریخ عضویت
مهر ۱۳۸۷
- نوشته
- 84
- مورد تشکر
- 85 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟
یک نفر که موضوع سخنرانی این هفته ام را دیده بود می گفت، "اینم عجب سوالیه." و واقعاً هم همینطور است. چند شب پیش همسرم سوال کرد که موضوع سخنرانی این هفته ام چیست و وقتی به او گفتم که موضوع "چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟" است، گفت، "آره واقعاً چرا؟"در کتب آسمانی آمده، "خداوند سرچشمه عشق است."اما اگر واقعاً خدا سرچشمه عشق است، چرا اینقدر رنج و بدبختی وجود دارد؟چرا با عمل وحشیانه طبیعت اینهمه آدم در سال می میرند و چرا برای سیر کردن شکم صدها هزار انسان که از گرسنگی رنج می برند، غذای کافی وجود ندارد و چرا اینقدر ظلم و ستم بر مردم اعمال می شود؟ چرا اتفاقاتی مثل تراژدی که در شهر اوکلاهاما شاهد بودیم روی میدهد که دیوانه هایی به جان مردان، زنان و کودکان بی گناه بیفتند؟در یکی از رمان های هیو والپول، یک مرد جوان می گوید، "میدانی وانسا، خدا نمی تواند وجود داشته باشد. باید به این مسئله ایمان پیدا کنی...از خودت بپرس، چطور می تواند خدا وجود داشته باشد و زندگی اینطور باشد؟ اگر خدایی بود باید از خودش دلگیر می شد."
حتی وقتی نگاهی به این "چرا؟" می اندازم، صداهایی را می شنوم که در گوشم زنگ می زنند، "مال ما این نیستیم که متعجب باشید چرا، مال ما این است که فقط انجام دهید یا ........."
اولین مشکل در مواجهه با مشکل رنج کشیدن، نظریه قدیمی متداول بین خیلی از مسیحی هاست که اشتباه است بپرسیم، "چرا؟" نباید در مورد وجود انسان و مشکلات او از خدا گله کنیم.
اما پیشنهاد من برعکس این است. پرسیدن "چرا" نه تنها اشکالی ندارد بلکه اولین قدم به سمت آشتی با پروردگار درخلال درد و رنج است و کاملاً با سنت کتب آسمانی هماهنگ است:
حضرت موسی با قوم خود در بیابان به جانب خدا فریاد می زند، "خدایا چرا در حق این مردم بدی می کنی؟"
جدعون در زمان غم و ناراحتی می گوید، "اگر خدا با ماست، پس چرا این اتفاقات برای ما می افتد؟"
حضرت ایوب که نماد مواجهه با مشکلات و رنج هاست می گوید، "من زندگی خودم را دارم، آزادانه گله وشکایتم را ابراز می کنم و به تلخی روحم سخن می گویم. به خدا می گوید، آیا ستم دادن به من به نظرت درست است؟"
و اگر هنوز هم متقاعد نشده اید، سخنان خود حضرت عیسی را بشنوید: "خدای من، خدای من، چرا من را به خودم واگذاشته ای؟"
پس حالا که اینطور است، اجازه بدهید ما هم پیش برویم و بپرسیم، "چرا؟" "چرا خدا اجازه می دهد رنج ببریم؟"
پرسش "چرا" به چهار نوع مشکل و سختی نمود دارد که منجر به رنج و بدبختی می شود. اجازه بدهید نگاهی اجمالی به آنها بیندازیم:
1. بلایای طبیعی
گردبادی به یک شهر حمله ور می شود، سیل جامعه ای را نابود می کند، آتش قومی را در هم می کشد، و تصادفات که ھر سال جان تعداد بیشماری از مردم را می گیرد. مثلاً خدا نمی توانست وقتی یک هواپیما درحال سقوط کردن است، نیرو جاذبه را نگه دارد؟
ایده خیلی خوبی به نظر می رسد اما اگر نیروی جاذبه ناگهان قطع شود، همه جهان بر هم می ریزد.
شاید بتوان با مشکلات و سختی های ناشی از بلایای طبیعی کنار بیاییم اما درمورد این چطور:
2. بیماری ها
چرا خدا زندگی را طوری خلق کرده که بعضی از سلولهای بدن تخریب می شوند؟ آیا نمی توانست زندگی انسانها را طوری خلق کند که هیچوقت به بیماری و مریضی گرفتار نمی شدند؟
این هم در نظر اول ایده خوبی به نظر می رسد مخصوصاً وقتی صحبت از بیماری جوانها و کودکان باشد. اما وقتی زندگی واقعیت می شود همه انواع و اشکال زندگی نیز ممکن می شود، حتی سلولهای بیمار. خیلی از بیماریها متعلق به گذشته است و با پیشرفت علم پزشکی درمان آن پیدا شده است. به نظر می رسد که انسان باید همراه با خدا برای از بین بردن مشکلات و دشواری های انسان تلاش کند. بااینکه دردآور است اما گاهی اوقات فشار و چالش و درد زندگی است که باعث می شود بیشترین تلاش خود را به کار گیریم.
بیماری و مریضی با همه بدی که دارند اما بخشی از انسانیت و مرگ و میر انسان هستند. خداوند قصد نداشته است که در این جهان به انسان عمر جاودانه بدهد.
3. درد روحی و احساسی
چرا باید متحمل دردها و ناراحتی های روحی شدید بشویم؟ چه از دست دادن عزیزی باشد یا شاهد درد کشیدن یکی از عزیزان بودن، گاهی اوقات دردهای احساسی است که باعث می شود آن "چرا"ها به زبانمان بیاید.
خیلی خوب یادم می آید شبی را که با چشمهای گریان رو به آسمان نگاه می کردم و از خدا می پرسیدم، "چرا؟ چرا بایداینطوری شود؟" و خوب یادم می آید که همان موقع سوال دیگری به ذهنم آمد که "آیا برای فرار از این فقدان، دست از تجربه عشق می کشی؟"
4. بدی های انسانی
یک آهنگ معروف بود که می گفت، "چطور آدما میتونن اینقدر بی احساس باشن، چطور میتونن اینقدر سنگدل باشن؟"
نامهایی مثل جان واینه و جفری داهمر بعنوان نمونه هایی از بدترین نوع شر در زمین در ذهن همه ما حک شده اند. تیم مک ویگ هم به آن لیست اضافه شده است.
خوب گوش کنید. من کاملاً متقاعد شده ام که در صورت شر انسانی است که می توان شیطان واقعی را دید.
و هنوز هم... حتی در صورت شر انسانی مثل آنچه که شهر اوکلاهما دیدیم دقیقا آنچه سنت پاول نوشته را می بینیم: "همه چیز برای آنها که خداوند را دوست دارند، خوب پیش می رود." که می تواند تصویر آن مرد آتش نشانی را در شهر اوکلاهما فراموش کند که کودک یک ساله ای را از لاشه هواپیما بیرون می کشید. آن کودک به طرز تاسف برانگیزی جان سپرد. اما تصویر مرد آتش نشان و مادر آن کودک که شریک در غم از دست رفتن کودک همدیگر را در آغوش گرفته بودند به یاد ماندنی است. یعنی غریبه ها درمیان رنج و بدبختی با هم همدردی می کنند.
اینجا نکته مهمی است که درمواجهه با درد روحی و احساسی باید به یاد داشته باشید. وقتی آسیب روحی دیده ایم، به دنبال پاسخ های عقلانی و منطقی نیستیم. تصور کنید که به حادثه اوکلاهما نگاه می کردید و می پرسیدید، "خدایا چرا؟" و بعد یک فرمول علمی جادویی در آسمان با پاسخ ظاهر می شد... "به خاطر این است که x+y بر جذر y و...." آیا این راضیتان می کند؟ نه. راه حل اینجاست:
ما دنبال پاسخ برای مغزمان نیستیم بلکه به دنبال مرحمی برای زخممانیم.
وقتی آسیب روحی دیده ام، آسیب با مغزمان در ارتباط نبوده و روحمان را خدشه دار کرده است. بیشتر از اینکه به دنبال پاسخ چراهای خود باشیم، زجه می زنیم و از دردمان می گوییم. از این گذشته، آخرین باری که اتفاق فوق العاده ای برایتان افتاد و از خدا پرسیدید، "چرا من" کی بود؟
اجازه بدهید درسهایی برایتان عنوان کنم که شما را در دردها و ناراحتی ها به خدا نزدیکتر می کند.
1. پرسیدن "چرا" از خدا اشتباه نیست.
به آخرین قسمت انجیل نگاه کنید....حتی پیامبر خدا نیز در رنج و بدبختی از خدا می پرسد، "چرا؟" و احساس تنهایی می کند.
2. خدا برای تنبیه ما رنج و ناراحتی نمی فرستد.
انجیل متی مسیحی به ما نشان می دهد که روح او بر غم و اندوه غالب شده بود. "روح من تا حد مرگ انباشته از درد است." تابه حال آنرا حس کرده ای؟ مسیح هیچ کار اشتباهی انجام نداده بود. درواقع، او کسی است که در هماهنگی کامل در بهشت با خدای خود زندگی می کند. اگر کسی در دنیا باشد که به هیچ وجه شایسته تحقیر، طرد شدگی و درد نباشد، اوست. پس خدا برای تنبیهمان درد و ناراحتی نمی فرستد.
3. خدا در رنج و تنهایی ما را تنها نمی گذارد، او هم کنار ما رنج می کشد.
کمی به آن فکر کنید. وقتی زجه می زنید که "چرا؟" برای کسی زجه می زنید که می داند این چرا چرا کردن ها، احساس تنهایی و طردشدگی و احساس درد فیزیکی و احساسی یعنی چه.
نه، خدا وقتی ما درد می کشیم غایب نیست و درست کنار ماست. یکی از دوستانم می گفت که در بدترین و دردآورترین تجربه زندگیش به سمت خدا زجه زده است که "وقتی پسرم مرد کجا بودی؟" بعد صدایی نرم و آرام را شنیده که می گوید، "من همانجا بودم که تو بودی وقتی پسرم مرد."
چرا درد و رنج و بدبختی زندگی ما را نابود می کند؟ چرا خدا اجازه همچنین چیزی را می دهد؟ هر پاسخ عقلانی به این سوال قاصر خواهد بود. فقط پذیرفتن اینکه خدا در همه دردها کنار ماست باعث می شود که از تاریکی بیرون بیاییم.
و آخر اینکه انجیل به ما یاد می دهد که خدا هر اشتباهی را درست می کند، هر قلب شکسته ای را ترمیم می کند و هر دل خالی که به سمت او آمده را پر می کند. "...خدا خودش با آنها خواهد بود. هر اشکی را از صورت ها می زداید. مرگ دیگر وجود نخواهد داشت. درد و زجه و ناراحتی دیگر وجود نخواهد داشت."
آنکه گفت، "به خاطر همه آن چیزهایی که دیده ام، برای چیزهایی که ندیده ام به خدا اعتماد میکنم" حقیقتاً راست گفته است.
وطن وجودمه
خیلی سخته تو پاییز با غریبی آشناشی اما وقتی بهار شد یه جوری ازش جداشی
http://xoxmak2000.blogfa.com
-
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۹, ۱۴:۵۸ #2
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۸۷
- نوشته
- 1,246
- مورد تشکر
- 2,313 پست
- حضور
- 50 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
وقتى بلایى ـ مانند وبا ـ در نجف پیدا مىشد، حتّى در بازارها هم گاهى مجالس روضهخوانى و توسل برقرار مىشد، ولى ما مثل آدمهاى مأیوس و ناامید، گویا نمىخواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و براى رفع بلا و گرفتارىها به حضرات معصومین ـ علیهمالسّلام ـ متوسّل شویم!
آیا امروز براى رفع بلاها غیر از تضرّعات و دعاى صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگرى داریم؟! مسلمانها و برادران و خواهران ما در زیر آتش دشمن در چه حالى هستند، و ما در چه حال؟! آیا روا است كه چنین بىتفاوت و غیر مضطرب باشیم؟! عربى از اهل آبادان وقتى بلایا و تعدیات ناموسى و بمباران و... را نقل مىكرد بىاختیار به گریه در آمد!
آیا فرد مسلمان مىتواند ابتلائات ناموسى را متحمّل شود؟! قتل و كشته شدن از این گونه بلایا اَهْوَن(1) است، لذا بعضى وقتى خواهر یا دختر یا زنشان در معرض هتك حرمت قرار مىگیرد، حالشان چنان دگرگون مىشود تا جایى كه آن خواهر یا دختر یا زن خود را همراه با جانى مىكشند و به قتل مىرسانند! مادرى مىگفت: شوهرم و برادرم را گرفتند و بردند، صبر كردم؛ ولى وقتى دخترم را بردند، صبر و قرار ندارم. خدا مىداند وقتى دختر انسان را مثل اسیر و كنیز ببرند، حال او چگونه مىشود!
این بلاها در اثر اعمال خود ما است. مگر مثل این جریانات در مجلس یزید اتّفاق نیفتاد كه گفت: «هَبْ لِى هذِهِ الْجارِیَة!» این كنیز را به من ببخش!
و حضرت زینب ـ علیهاالسّلام ـ فرمود:
«ما جَعَلَ اللّهُ لَكَ ذلِكَ، إِلاّ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنا وَ تَدِینَ بِغَیْرِها.»
خداوند این را بر تو حلال نكرده است، مگر این كه از دین ما خارج شوى و دین دیگرى را انتخاب كنى.
و یزید پاسخ داد:
«إِنَّما خَرَجَ مِنَ الدِّینِ أَبُوكِ وَ أَخُوكِ.»(2)
این پدر و برادر تو است كه از دین خارج شدند.
یعنى هر كس با ما مخالفت كند، از دین خارج است.
با این حال، متنبه نمىشویم كه ما در اثر اعمال خود به این بلاها و گرفتارىها مبتلا شدهایم و كار همیشگى ما همین است، تا توانستیم هر چه خواستیم انجام دادیم، و اگر نكردیم، نتوانستیم. امیرالمؤمنینِ حقیقى و الهى را كنار گذاشتیم و نااهلان را بر خود امیر قرار دادیم. در روایتى خیلى عجیب كه راوى آن هم ابوبكر است آمده است كه رسول اكرم ـ صلّىاللّهعلیهوآلهوس لّم ـ درباره ى على ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْزَلَةِ عَلِىٍّ مِنِّى مَنْزِلَتِى مِنْ رَبِّى.»(1) مقام و منزلت على ـ علیهالسّلام ـ نسبت به من، مانند مقام و منزلت من نسبت به پروردگار است.
1. آسانتر.
2. بحارالانوار، ج 45، ص 136 و 156؛ احتجاج، ج 2، ص 310؛ الارشاد، ج 2، ص 120 و...
1. ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60؛ بحارالانوار، ج 38، ص 298؛ میزان الاعتدال ذهبى، ج 3، ص 540؛ الكشف الحثیث، ص 229؛ لسان المیزان ابن حجر، ج 5، ص 161.
منبع:www.bahjat.org
به نقل از سايت مركز ملي پاسخگويي
شهيد عماد مغنيه: براي من ميل رهبر معظم انقلاب، حجت شرعي است.
-
تشکرها 2
-
۱۳۸۹/۰۴/۰۹, ۲۳:۴۷ #3
- تاریخ عضویت
شهريور ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,268
- مورد تشکر
- 5,202 پست
- حضور
- 4 روز 6 ساعت 31 دقیقه
- دریافت
- 3
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
سلام بر بقیةالله الاغظم و منتظرانش
دوست بزرگوار از سوالی که مطرح کردید و پاسخهایی که به نقل از انجیل مقدس به این سوال دادید سپاسگزارم .
واما تاکنون صبر کردم وچون کسی از قران به این سوال پاسخ نداد
بیش از این صبر را جایز ندیدم .
میدانید با یک دنیا فریاد درگلو سکوت شکنجه ای است که دردش در عمق اعصاب و پیکرفرد ودر پی ان جامعه طاقت فرسا میشود؟
میخواهم پاسخ این سوالی را که شما با انجیل مقدس در سخنرانی خود میخواهید بدهید را با مناجات فهیم ترین - مومن ترین - عاشق ترین - عارف ترین - شجاع ترین - صبور ترین - و .... دردمند ترین فرد عالم برای شما توضیح دهم . از زبان کسی که منظور خلقت بود ؛محبوب خالق بود؛ مقصود رب بود و همین امتیازاتش درد مضاعف را به او میچشاند ! در سخنرانی خود بفرمایید هرکه درکش بیشتر در این جهان رنجش بیشتر ! واین همان است که خدا میخواهدباقوانین رنج اور جهان زود کذر مادی توجه مارا به عالم جاودان روحانی و ارتقای روحی معطوف کند . همان خدایی که نعمت میدهد و من با درک کم کفران ان نعمت کردم در قدیم و کفران نعمت میکنم تا ابد ! این بدن چرا رنجور است جز با کفران نعمت سلامتی و سهل انگاری در نگهداری صحیح از ان و.....
سخن در حد نت نمیگنجد مناظره میطلبد رویا روی ؛ لفظ به لفظ !
و فعلا" سکوت !!! تا فریاد این پاسخ از حلقوم علی بشنویم :
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ
خدايا از تو امان خواهم در آن روزى كه سود ندهد كسى را نه مال و نه فرزندان مگر آن كس كه دلى پاك به نزد خدا آورد
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتِنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً
و از تو امان خواهم در آن روزى كه بگزد شخص ستمكار هر دو دست خود را و گويد اى كاش گرفته بودم با پيامبر راهى
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَالاَْقْدامِ
و از تو امان خواهم در روزى كه شناخته شوند جنايتكاران به سيما و رخساره شان و بگيرندشان به پيشانيها و قدمها
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ لا يَجْزى والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ
و از تو امان خواهم در آن روزى كه كيفر نبيند پدرى بجاى فرزندش و نه فرزندى كيفر شود بجاى پدرش براستى وعده خدا حق است
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظّالِمينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوَّءُ الدّارِ
و از تو امان خواهم در آن روزى كه سود ندهد ستمكاران را عذرخواهيشان و بر ايشان است لعنت و ايشان را است بدى آن سراى
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَالاَْمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
و از تو امان خواهم در روزى كه مالك نيست كسى براى كسى ديگر چيزى را و كار در آن روز بدست خدا است
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَاُمِّهِ وَاَبيهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ يُغْنيهِ
و از تو امان خواهم در آن روزى كه بگريزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
براى هركس از ايشان در آن روز كارى است كه (فقط) بدان پردازد
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدى مِنْ عَذابِ يَوْمَئِذٍ بِبَنيهِ وَصاحِبَتِهِ وَاَخيهِ وَفَصيلَتِهِ الَّتى تُؤْويهِ
وَمَنْ فِى الاَْرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ كَلاّ اِنَّها لَظى نَزّاعَةً لِلشَّوى
و از تو امان خواهم در آن روزى كه شخص جنايتكار دوست دارد كه فدا دهد از عذاب آن روز پسرانش و همسرش و برادرش
و خويشاوندانش كه او را در پناه گيرند و هر كه در زمين هست يكسره كه بلكه او را نجات دهد،
هرگز كه جهنم آتشى است سوزان كه پوست از سر بكند
روزی را که خود مسبب ان شدیم با نافرمانی و این رنجی است که تو بر ما نمی پسندیدی و اکنون نیز نمی پسندی وا گرتو حجت بر ما تمام نمی کردی چه در خلقت اول و چه اکنون .ان زمان بامنع مستقیم مخلوقت واین وقت با فرستادن پیامبرانت و شریعتت و اگر من در این هدایت کوتاهی کردم پس رنج از من به من رسیده و تو به من اختیار عنایت فرمودی در انتخاب این رنج یا آسایش مطلق ؛ و من بد انتخابی کردم و تو تدبیر عالم به عدل بنا نهادی ومن اگر در این مورد از تو گله کنم به عدل تو معترضم و وای بر من اگر این غفلت را انجام دهم بر عدالت تو معترض شوم زیرا دیری نمی پاید که با تو ملاقات میکنم وبه کج اندیشی خود درمورد پیرامونم اشکارا اگاه میشوم وتازه در ان زمان معنای واقعی رنج از پیش فرستاده را متوجه میشوم. وای بر ما که این صفت سلبیه را به خیال خود به زور بخواهیم تحمیل کنیم بر معدن و سر چشمه ی عشق و عطوفت که اورا راضی و معطی درد و رنج بدانیم بلکه او در حد خدایی خود وبا همان عظمت جلالش بر بنده رنجور قهر میکند که چرا؟ رنج بر خود انتخاب کردی ؟
.......................................... حق یارتان.............................................
ویرایش توسط ••ostad•• : ۱۳۸۹/۰۴/۱۰ در ساعت ۰۹:۴۷
-
تشکرها 6
-
۱۳۸۹/۰۴/۱۰, ۰۷:۲۰ #4
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۹
- نوشته
- 1,109
- مورد تشکر
- 2,111 پست
- حضور
- 2 روز 17 ساعت 18 دقیقه
- دریافت
- 197
- آپلود
- 13
- گالری
- 0
واما در 2 موردی که فرمودید
2. خدا برای تنبیه ما رنج و ناراحتی نمی فرستد.
انجیل متی مسیحی به ما نشان می دهد که روح او بر غم و اندوه غالب شده بود. "روح من تا حد مرگ انباشته از درد است." تابه حال آنرا حس کرده ای؟ مسیح هیچ کار اشتباهی انجام نداده بود. درواقع، او کسی است که در هماهنگی کامل در بهشت با خدای خود زندگی می کند. اگر کسی در دنیا باشد که به هیچ وجه شایسته تحقیر، طرد شدگی و درد نباشد، اوست. پس خدا برای تنبیهمان درد و ناراحتی نمی فرستد.
بهتر بود پولوس می نوشت که خداوند قصد آزار و اذیت مار را ندارد بلکه قصد دارد بجای اینکه تمام هوش و حواسمان را معطوف دنیا کنیم و همانطوریکه استاد گرامی فرمودند کمی نیز به تکامل روحیمان بیاندیشیم.
و برای این کار یک عاشق واقعی هر کاری که لازم باشد انجام می دهد.
معشوقش را ورشکسته می کند تا به او معطوف شود زلزله سیل و بلایای دیگر طبیعی نیز برای بازماندگان سبب رحمت و برای درگذشتگان نیز سبب رحمت و مغفرت است پس گاهی نیاز است معلم شاگرد محبوبش را تنبه کند ولی این تنبیه آزار و اذیت نیست
3. خدا در رنج و تنهایی ما را تنها نمی گذارد، او هم کنار ما رنج می کشد.
منظور پولوس در کتاب مقدس از این خدا اگر درست خاطرم باشد حضرت مسیح است .
حال اگر فرض کنیم که منظور خدای آسمانی مسیحیان است خداوند تنها از گمراهی بنده اش ناراحت و غمگین می شود مانند معلمی که شاگردش نمره صفر گرفته و مردود می شود
و یا عاشقی که معشوقش گمراه گردیده و بسوی نابودی در حال حرکت است.
والا در بلایای طبیعی و مرگ و بیماری اگر بدیده عقل معنوی بتوانیم بنگریم و دارای این عقل الهی باشیم این وقایع را بلا نمی دانیم و رحمت می انگاریم.
در همان مطلبی که فرمودید در مورد آن کودک امروز من و شما داریم در قبال یک آمریکائی همدردی می کنیم و این خیلی مهم است محبتی که از طرف یک آتشفنشان و شما از این سر دنیا به آن مادر می رسانید بسیار با شکوه است و شاید همین همدردی روزی این مادر را بحرکت وادارد برای مقابله با جنگهائی که کشورش ایجاد نموده .
برای دفاع از کودکانی که در جنگهای متعدد در سراسر دنیا قربانی می شوند.
.و ما چون از حکمت الهی اطلاعی نداریم آنرا بلا می پنداریم.
یاحق
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْاَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلی اولاد الحسین عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۰۴:۰۷ #5
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,856
- مورد تشکر
- 2,967 پست
- حضور
- 2 روز 19 ساعت 15 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با عرض سلام
خداوند بر انسان جبر نکرد تا این مسئولیت مهم را که تکامل از جماد تا مرحله اخر است را قبول کند بلکه خداوند به تمام موجودات این پیشنهاد را داد همه اندیشه کردند و قبول نکردند ولی انسان قبول کرد
برای همین در قران امده ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، ولى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود.
و باز خداوند میفرماید که از انسان در عالم ذر قبول بندگی را گرفته حال این عالم ذر در کجا هست هر مفصری تقدی دارد از کجا معلوم که در بطن مادر نباشد انان که قبول نمودند سالم به دنیا میایند و به وظیفه خود عمل میکنند و انها که قبول نکردند ناقص و تکلیفی بر انها نیست به هر حال خداوند اختیار قبول این کار را به خود انسان داده و با قبول انسان در عالم ذر و در اول کار امانت به او داده شده و انسان چه کافر و چه مومن باید این وظیفه تکوینی را در جبر انجام دهد و در قبال ان پاداش خود را دریافت کند و ان پاداش توشه گرفتن و اموختن از ان امانت است که همان صفات کریمه میباشد و هرچه بیشتر توشه گیرد قدرتش بیشتر میشود و را تکامل به درجات بالاتر را برای خود هموار میکند و هرکس راه برعکس تکامل را بپیماید و از صفات رزیله توشه گیرد به عقب باز گشت میکند و یا با نفس حیوانی یا نباتی یا جمادی خواهد مرد که بزرکترین عذاب برای او است و این عذاب را خود انسان برای خود رقم زده نه خداوند برای او چون انسان داری اختیار است
ویرایش توسط بیطرف منصف : ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ در ساعت ۰۴:۱۴
خداوندا چنانم کن که خواهی/ نجاتم ده از این بندو تباهی
ببین بزمی که افتاده به چاهی/ ندارد غیر تو امید و راهی
رهرو عشقم عبادت را ز طاعت میکنم
ترک دنیا میکنم بر خلق خدمت میکنم
بهترین پارسایی پنهان داشتن پارسایی است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد
التماس دعا بزمئ
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۰۴:۵۰ #6
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,856
- مورد تشکر
- 2,967 پست
- حضور
- 2 روز 19 ساعت 15 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با عرض سلام
بله مجازات با ظلم باید همخوان باشد و خداوند هم برحسب مقدار ظلم مجازات میکند
اول باید این را بگویم هیچ موجودی به غیر از موجود مختار راهی جهنم نمیشود حال چرا موجود مختار وارد جهنم میشود چون خود زمینه ساز ظلم به خود بوده خداوند تکلیفی بر او نهده او عمل ننموده پس دور بر عکس تکامل را طی نموده در اصل خود به خود ظلم کرده نه خداوند به او حال این ظالم به خود خدا را میشناخته و از او کمک میخواهد و خداوند بر حسب رحمت خود تا جای که عدالت زیر سوال نرود کمک میکند و بعد از مدت مجازات نجاتش میدهد ولی کسی خدا را منکر بوده
در اینجا و قتی او از خدا تقاضای کمک دارد از کسی کمک میخواهد که ان را قبول نداشته در اینجا خدا رحمت خود را از ان دریغ میکند و کسی که از رحمت خدا دور باشد با عذابی که خود برای خود فراهم نموده تا ابد میسوزد نه به واسطه اینکه خداوند عذاب او را زیاد میکند بلکه به واسطه اینکه از رحمت خداوند دور میماند خداوند مختار است به هر کس که صلاح بداند رحمت عطا میکند و به هر کی که صلاح نداند رحمت خود را دریغ میکند ولی این را باید متوجه باشید عذاب را خود صاحب عذاب برای خود ساخته و فقط خداوند میتواند رحمت خود را شامل ان بکند یا دریغ کند و انکس که خدا را قبول نداشته نباید انتظار رحمت هم از ان که قبول نداشته داشته باشد
برای همین در این برهان عقلی میگوید ان کس که خدا را قبول دارد چیزی از دست نمیدهد من اگر مردم خدا نبود چیزی از دست ندادم فقط سعی کردم ادم خوبی باشم ولی اگر مردم و خدا بود چه
خداوندا چنانم کن که خواهی/ نجاتم ده از این بندو تباهی
ببین بزمی که افتاده به چاهی/ ندارد غیر تو امید و راهی
رهرو عشقم عبادت را ز طاعت میکنم
ترک دنیا میکنم بر خلق خدمت میکنم
بهترین پارسایی پنهان داشتن پارسایی است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد
التماس دعا بزمئ
-
تشکرها 3
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۱۲:۴۹ #7
خداوند بر انسان جبر نکرد تا این مسئولیت مهم را که تکامل از جماد تا مرحله اخر است را قبول کند بلکه خداوند به تمام موجودات این پیشنهاد را داد همه اندیشه کردند و قبول نکردند ولی انسان قبول کردو باز خداوند میفرماید که از انسان در عالم ذر قبول بندگی را گرفته حال این عالم ذر در کجا هست هر مفصری تقدی دارد از کجا معلوم که در بطن مادر نباشد انان که قبول نمودند سالم به دنیا میایند و به وظیفه خود عمل میکنند و انها که قبول نکردند ناقص و تکلیفی بر انها نیست به هر حال خداوند اختیار قبول این کار را به خود انسان داده و با قبول انسان در عالم ذر و در اول کار امانت به او داده شده و انسان چه کافر و چه مومن باید این وظیفه تکوینی را در جبر انجام دهد و در قبال ان پاداش خود را دریافت کند و ان پاداش توشه گرفتن و اموختن از ان امانت است که همان صفات کریمه میباشد و هرچه بیشتر توشه گیرد قدرتش بیشتر میشود و را تکامل به درجات بالاتر را برای خود هموار میکند و هرکس راه برعکس تکامل را بپیماید و از صفات رزیله توشه گیرد به عقب باز گشت میکند و یا با نفس حیوانی یا نباتی یا جمادی خواهد مرد که بزرکترین عذاب برای او است و این عذاب را خود انسان برای خود رقم زده نه خداوند برای او چون انسان داری اختیار است
انسان چی اندیشه کرد؟ کی و کجا خدا به شما پیشنهاد کرد و شما پذیرفتی؟
چرا من یادم نمیاد خدا بهم پیشنهادی داده باشه؟ میشه روشن تر و بدور از فرافکنی حرف بزنید.. جان من اینهایی که الان گفتی با کجای عقل و علم سازگاری داره؟ وجدانی سخن بگو لطفا..الان اینهایی که گفتی جز ادعاهای بی اساس نبود؟
چطوری میتوانی ثابت کنی که کافر بی نام در عالم ذر پیشنهاد خدا را پذیرفته یا رد کرده است؟
اعتقادی که هیچ جای شکی باقی نمیگذارد اعتقاد نیست، خرافه است.
-
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۱۶:۵۵ #8
- تاریخ عضویت
دي ۱۳۸۸
- نوشته
- 1,856
- مورد تشکر
- 2,967 پست
- حضور
- 2 روز 19 ساعت 15 دقیقه
- دریافت
- 2
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
با عرض سلام
شما از خاطرات جنینی خود میتوانید برای بنده تعریف کنید مکر شما روزی جنین نبودید چرا خاطره یا یادی از ان زمان ندارید یا قبل از ان ایا خاطره از زمان که خون یا اسپرم یا تخمک بودید دارید یا حتی قبل از ان زمانی که مواد خوراکی بودید و توسط والدین خود مصرف شدید تا ره خون و اسپرم تبدیل شوید شما هیچ ک.نه خاطره یا یادی از این سیر تکاملی خود ندارید ولی نمیتوانید منکر شوید که انها نبودید وقتی که خداوند میفرماید که شما را در چند مرحله در درون تاريکيهای سه گانه آفرينش بخشيد منظور همین است سه مرک و یه تولد تا به انسانیت رسیدید حال شما چکونه میتوانید ثابت کنید که از این مراحلی که عبور کردید و هیچ خاطره ار انها ندارید پیمانی نبست اید شاید تا ان پیمان را نمیدادید وارد این مراحل نمیشدید
خداوندا چنانم کن که خواهی/ نجاتم ده از این بندو تباهی
ببین بزمی که افتاده به چاهی/ ندارد غیر تو امید و راهی
رهرو عشقم عبادت را ز طاعت میکنم
ترک دنیا میکنم بر خلق خدمت میکنم
بهترین پارسایی پنهان داشتن پارسایی است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد
التماس دعا بزمئ
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۱۸:۲۴ #9
- تاریخ عضویت
ارديبهشت ۱۳۹۰
- نوشته
- 159
- مورد تشکر
- 186 پست
- حضور
- 17 ساعت 22 دقیقه
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
- 0
چرا باید تا ابد در اتش بسوزم ؟اخر اخرش 80-90 سال که بیشتر که در این دنیا بیخدا نبودم چرا باید مجازاتم ابدی باشد ؟
نگفتید این مجازات ابدی طبق کدام قاعده و استانداردی تعیین شده ؟
برای همین در این برهان عقلی میگوید ان کس که خدا را قبول دارد چیزی از دست نمیدهد من اگر مردم خدا نبود چیزی از دست ندادم فقط سعی کردم ادم خوبی باشم ولی اگر مردم و خدا بود چه
(جناب بی طرف منصف اگر ممکن است بصورت کامل پاسخ پستهایم را بدهید تا بنده نیز مجبور به تکرار انها نباشم .)
ویرایش توسط Victoria : ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ در ساعت ۲۲:۴۷
-
-
۱۳۹۰/۱۱/۰۱, ۱۹:۲۸ #10
شما از خاطرات جنینی خود میتوانید برای بنده تعریف کنید مکر شما روزی جنین نبودید چرا خاطره یا یادی از ان زمان ندارید یا قبل از ان ایا خاطره از زمان که خون یا اسپرم یا تخمک بودید دارید یا حتی قبل از ان زمانی که مواد خوراکی بودید و توسط والدین خود مصرف شدید تا ره خون و اسپرم تبدیل شوید شما هیچ ک.نه خاطره یا یادی از این سیر تکاملی خود ندارید ولی نمیتوانید منکر شوید که انها نبودید وقتی که خداوند میفرماید که شما را در چند مرحله در درون تاريکيهای سه گانه آفرينش بخشيد منظور همین است سه مرک و یه تولد تا به انسانیت رسیدید حال شما چکونه میتوانید ثابت کنید که از این مراحلی که عبور کردید و هیچ خاطره ار انها ندارید پیمانی نبست اید شاید تا ان پیمان را نمیدادید وارد این مراحل نمیشدید
پس چرا خدا کاری نکرد که خاطره ای از تعهد به امانت داریمان در ذهنمان باقی بماند؟ حال اگر فرض کنیم که یک جنین و یا اسپرم بی مقدار متعهد شد که امانت دار خواهد بود و خلاف ان عمل کرد چرا باید تا ابد الدهر در اتش جزغاله شود؟
ایا ورود اسپرم به رحم با اختیار اسپرم صورت گرفته است؟ یا به دنبال اراده والدین بوده؟
و اما این سوال:-
چطوری میتوانی ثابت کنی که کافر بی نام یا منصف بیطرف در عالم ذر پیشنهاد خدا را پذیرفته یا رد کرده است؟
ویرایش توسط کافر بی نام : ۱۳۹۰/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۷:۰۶
اعتقادی که هیچ جای شکی باقی نمیگذارد اعتقاد نیست، خرافه است.
-
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری