عجب صبري خدا دارد اگر من جاي او بودم ؟

[rana_]

عجب صبري خدا دارد اگر من جاي او بودم ؟

[╫❀نیایش❀╫]

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول که ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبای ها و زشتی بروی یکدیگر ویرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد

[║★║فاطمی║★║]

بنام تو اي قرار هستي


كجا مارا سزد يك دم خدائي ؟؟!!!!!
همان بهتر كه او خود جاي خود باشد

[.:MONTAZER:.]

همان بهتر که او، خود،جای خود باشد!
آری!
به راستی چنین است!

[NASIME BEHESHT]

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین

زمین و آسمانرا

واژگون ، مستانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

سبحۀ، صد دانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

آواره و ، دیوانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،

سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

پروانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،

گردش این چرخ را

وارونه ، بی صبرانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم.

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه میکردم .



عجب صبری خدا دارد !

چرا من جای او باشم .

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!

و گر نه من بجای او چو بودم ،

یکنفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

شعر از :استاد رحیم معینی کرمانشاهی

[NASIME BEHESHT]

اگر من جای او بودم برای هر آدمی حد بدبختی و خوشبختی تعیین میکردم .
نه اینکه یکی در نهایت بدبختی و یکی دیگه در نهایت رفاه و خوشبختی .

[قطره]

اگر من بر فرض محال جای خدا بودم
خوب معلومه مثل خدا مجبور بودم صبوری کنم دیگه!!!!!
مگه اون موقع چاره دیگه ای هم دارم؟؟؟
چون خدا در مقام خودش فقط مهربونی داره و محبت همین

[rozahra]

اصلا ما نمی توانیم جای خدا باشیم خدا انقدر صبر دارکه ما ازش غافلیم

به قول مادر بزرگم صبر کوچیک خدا 40 ساله

[nomad]

من اول یه شخصی به نام مرجان رو میترکوندم
اخه من خیلی بدم
اصلا روم نمیشه نماز بخونم از بس که کارای بد کردم

[nomad]

وای مگه میشه اصلا
خدا به اون عظمتی
ما به این پستی و کوچیکی