صفحه 1 از 2 12 آخرین
جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: در باغ شهادت رانبندید * به ما بیچارگان زان سو نخندید

  1. #1

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    115
    مورد تشکر
    351 پست
    حضور
    3 دقیقه
    دریافت
    0
    آپلود
    0
    گالری
    4

    در باغ شهادت رانبندید * به ما بیچارگان زان سو نخندید




    سبک بالان خرامیدند و رفتند
    مرا بیچاره نامیدند و رفتند
    سواران لحظه ای تمکین نکردند
    ترحم بر من مسکین نکردند
    سواران از سر نعشم گذشتند
    فغان ها کردم ، اما بر نگشتند
    اسیر و زخمی و بی دست و پا من
    رفیقان ، این چه سودا بود با من
    رفیقان ، رسم همدردی کجا رفت ؟
    جوان مردان ، جوانمردی کجا رفت ؟
    مرا این پشت مگذارید بیتاب
    گناهم چیست ؟ پایم بود در خاک
    اگر دیر آمدم ، مجروح بودم
    اسیر قبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبندید
    به ما بیچارگان زان سو نخندید


    مسلمانان تمام کشور های اسلامی جهان ، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید ، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پر شور و شهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید .
    به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید ، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید ، که عزت و حیات در سایه مبارزه است .
    و اولین گام در مبارزه ، اراده است .
    ...
    پس راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرت ها را شکست و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب کرد :
    یا شهادت
    یا پیروزی

    که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است . ( پیام سالگرد کشتار مکه امام راحل )

    کشتار بی رحمانه ی این چند روز گرگ صفتان جهان دل هر مسلمانی را به درد می آورد و ما را یادآور حدیث زیبایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می نماید که :

    اگر داد مظلومی در هر کجای عالم بلند شود هر کسی که ادعای مسلمانی دارد مطابق نص دستور رسول اکرم موظف است در حد توان به کمک او بشتابد و گر نه مسلمان نیست.

    و حکم دیروز مقام معظم رهبری حفظه الله در خصوص اینکه : همه‌ي مجاهدان فلسطين و همه‌ي مؤمنان دنياي اسلام به هر نحو ممكن موظف به دفاع از زنان و كودكان و مردم بي‌دفاع غزه‌اند و هر كس در اين دفاع‌ مشروع و مقدس كشته شود شهيد است و اميد آن خواهد داشت كه در صف شهداي بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلي‌الله‌ عليه‌ و آله‌ محشور شود ، باز این شعر رو در ذهنم تداعی می کنم که

    اگر آه تو از جنس نیاز است
    در باغ شهادت باز باز است


    ای دل! تو چه می كنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند! این چه اختیاری است كه برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد؟ ای دل! نیك بنگر تا قلاّده دنیا برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را، كه در دست شیطان است. آنان می انگارند كه این راه را به اختیار خویش می روند، غافل كه شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی كه در نفس خویش دارند می فریبد . ( شهید آوینی )




  2. #2

    تاریخ عضویت
    جنسیت مهر ۱۳۸۷
    نوشته
    3,708
    مورد تشکر
    5,614 پست
    حضور
    15 روز 12 ساعت 48 دقیقه
    دریافت
    8
    آپلود
    0
    گالری
    2



    هر كس در اين دفاع‌ مشروع و مقدس كشته شود شهيد است


  3. #3

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    813
    مورد تشکر
    2,274 پست
    حضور
    1 روز 37 دقیقه
    دریافت
    165
    آپلود
    14
    گالری
    6

    شعر شهید




    شعر شهيد



    اي كاش در دل ذره اي شور و نوا بود
    احوال ما با حالت ني هم صدا بود



    اي كاش شور جنگ در ما كم نمي شد
    اين نامرادي شيوه مردم نمي شد



    اي كاش رنگ شهر بازي ام نمي داد
    در جبهه يا زهرا(س) مرا بر باد مي داد



    امشب دل از ياد شهيدان تنگ دارم
    حال و هواي لحظه هاي جنگ دارم



    فرسنگها دورم ز وادي محبت
    با يك دل خسته ز نيش سنگ تهمت



    مسموم شد ساقي و پيمانه شكسته
    از بخت بد، درب شهادت شده بسته



    من ماندم و متن وصيت نامه پير جماران
    من ماندم و شرمندگي از روي ياران



    من ماندم و شيطان و نفس و جنگهايش
    من ماندم و شهر و گناه و رنگهايش



    از زرق و برق شهر خود نيرنگ خوردم
    آن معنويتهاي جنگ را از ياد بردم



    خود را به انواع گنه آلوده كردم
    در راه ناحق كوششي بيهوده كردم



    از دفتر دل نام الله پاك كردم
    دل را به زير كوه عصيان خاك كردم



    اكنون پشيمان آمدم با اين تمنا
    يا رب نظر كن جرم و عصيانم ببخشا




  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت اسفند ۱۳۸۷
    نوشته
    183
    مورد تشکر
    666 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    1
    گالری
    0

    در باغ شهادت باز باز است ...




    در باغ شهادت رانبندید * به ما بیچارگان زان سو نخندید


    سبک بالان خراميدند و رفتند
    مرا بيچاره ناميدند و رفتند
    سواران لحظه اي تمکين نکردند
    ترحم بر من مسکين نکردند
    سواران از سر نئشم گذشتند
    فغان ها کردم، اما برنگشتند
    اسير و زخمي و بي دست و پا من
    رفيقان، اين چه سودا بود با من؟
    رفيقان، رسم هم دردي کجا رفت؟
    جوان مردان، جوان مردي کجا رفت؟
    مرا اين پشت، مگذاريد بي پاک
    گناهم چيست، پايم بود در خاک
    اگر دير آمدم مجروح بودم
    اسير قبض و بست روح بودم
    در باغ شهادت را نبنديد
    به ما بيچارگان زان سو نخنديد
    رفيقانم دعا کردند و رفتند
    مرا زخمي رها کردند و رفتند
    رها کردند در زندان بمانم
    دعا کردند سرگردان بمانم
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند اين نردبان را؟
    چرا بستند راه آسمان را؟
    مرا پايي به دست نردبان بود
    مرا دستي به بام آسمان بود
    تو بالا رفته اي من در زمينم
    برادر، روسياهم، شرمگينم
    مرا اسب سپيدي بود روزي
    شهادت را اميدي بود روزي
    در اين اطراف، دوش اي دل تو بودي!
    نگهبان ديشب، اي غافل تو بودي!
    بگو اسب سپيدم را که دزديد
    اميدم را، اميدم را که دزديد
    مرا اسب چموشي بود روزي
    شهادت مي فروشي بود روزي
    شبي چون باد بر يالش خزيدم
    به سوي خانه ي ساقي دويدم
    چهل شب راه را بي وقفه راندم
    چهل تسبيح ساقي نامه خواندم
    ببين اي دل، چقدر اين قصر زيباست
    گمانم خانه ي ساقي همين جاست
    دلم تا دست بر دامان در زد
    دو دستي سنگ شيون را به سر زد
    اميدم مشت نوميدي به در کوفت
    نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
    چه درد است اين که در فصل اقاقي؟
    به روي عاشقان در بسته ساقي
    بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است
    بجوش اي اشک هنگام خروج است
    در ميخانه را گيرم که بستند
    کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
    دعا کردند در زندان بمانم
    دعا کردند سرگردان بمانم
    من آخر طاقت ماندن ندارم
    خدايا تاب جان کندن ندارم
    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟
    در لطف تو تا کي بسته باشد؟
    بيا باز امشب اي دل در بکوبيم
    بيا اين بار محکم تر بکوبيم
    مکوب اي دل به تلخي دست بر دست
    در اين قصر بلور آخر کسي هست
    بکوب اي دل که اين جا قصر نور است
    بکوب اي دل مرا شرم حضور است
    بکوب اي دل که غفار است يارم
    من از کوبيدن در شرم دارم
    بکوب اي دل که جاي شک و ظن نيست
    مرا هر چند روي در زدن نيست
    کريمان گر چه ستار العيوب اند
    گداياني که محبوب اند خوب اند
    بکوب اي دل،‌ مشو نوميد از اين در
    بکوب اي دل هزاران بار ديگر
    دلا! پيش آي تا داغت بگويم
    به گوشت، قصه اي شيرين بگويم
    برون آيي اگر از حفره ي ناز
    به رويت مي گشايم سفره ي راز
    نمي دانم بگويم يا نگويم
    دلا! بگذار، تا حالا نگويم
    ببخش اي خوب امشب، ناتوانم
    خطا در رفته از دست زبانم
    لطيفا رحمت آور، من ضعيفم
    قوي تر ازمن است، امشب حريفم
    شبي ترک محبت گفته بودم
    ميان دره ي شب خفته بودم
    ني ام از ناله ي شيرين تهي بود
    سرم بر خاک طاقت سر نمي سود
    زبانم حرف با حرفي نمي زد
    سکوتم ظرف بر ظرفي نمي زد
    نگاهم خال، در جايي نمي کوفت
    به چشمم اشک غم، تايي نمي کوفت
    دلم در سينه قفلي بود، محکم
    کليدش بود، درياچه ي غم
    اميدم، گرد اميدي نمي گشت
    شبم دنبال خورشيدي نمي گشت
    حبيبم قاصدي از پي فرستاد
    پيامي بابلوري مي فرستاد
    که مي دانم تو را شرم حضور است
    مشو نوميد، اين جا قصر نور است
    الا! اي عاشق اندوه گينم
    نمي خواهم تو را غمگين ببينم
    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز، باز است
    نمي دانم که در سر، اين چه سودا است!
    همين اندازه مي دانم که زيبا است
    خداوندا چه درد است اين چه درد است؟
    که فولاد دلم را آب کرده است
    مرا اي دوست، شرم بندگي کشت
    چه لطف است اين، مرا شرمندگي کشت

    ویرایش توسط محب نور : ۱۳۸۸/۰۴/۲۴ در ساعت ۰۰:۱۹
    [SIGPIC][/SIGPIC]

    دلم تا دست بر دامان در زد/دو دستي سنگ شيون را به سر زد
    اميدم مشت نوميدي به در کوفت/نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
    چه درد است اين که در فصل اقاقي؟/به روي عاشقان در بسته ساقي
    بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است/بجوش اي اشک هنگام خروج است
    در ميخانه را گيرم که بستند/کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
    دلم تا چند يا رب خسته باشد؟/در لطف تو تا کي بسته باشد؟
    ==========================
    حبيبم قاصدي از پي فرستاد/پيامي بابلوري مي فرستاد
    که مي دانم تو را شرم حضور است/مشو نوميد، اين جا قصر نور است
    الا! اي عاشق اندوه گينم/نمي خواهم تو را غمگين ببينم
    اگر آه تو از جنس نياز است
    در باغ شهادت باز، باز است


  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۸
    نوشته
    41
    مورد تشکر
    27 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    9
    آپلود
    0
    گالری
    0



    دست شما درد نكند عالي بود

  6. #6

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۸
    نوشته
    136
    مورد تشکر
    462 پست
    حضور
    1 ساعت 51 دقیقه
    دریافت
    40
    آپلود
    0
    گالری
    0



    ای کاش تو مرا میکشتی



    هرکس مرا بشناسد او را برای کارهای پسندیده برگزینم
    هرکس مرا دوست بدارد او را (به بلا) مبتلا کنم
    هر آنکه من دوستش بدارم او را میکشم
    هرکس را من بکشم بر من خونبهایی دارد
    وصال خود را خونبهایش قرار میدهم

    مستدرک الوسائل.ج 18،ص 419

  7. #7

    تاریخ عضویت
    جنسیت مرداد ۱۳۸۸
    نوشته
    267
    مورد تشکر
    806 پست
    حضور
    18 ساعت 9 دقیقه
    دریافت
    67
    آپلود
    0
    گالری
    6



    بيا باز امشب اي دل در بکوبيم
    بيا اين بار محکم تر بکوبيم

    مکوب اي دل به تلخي دست بر دست
    در اين قصر بلور آخر کسي هست
    بکوب اي دل که اين جا قصر نور است
    بکوب اي دل مرا شرم حضور است
    بکوب اي دل که غفار است يارم
    من از کوبيدن در شرم دارم
    بکوب اي دل که جاي شک و ظن نيست
    مرا هر چند روي در زدن نيست




    امام صادق علیه اسلام می فرمایند : «نحن حجه الله علی خلقه و جدتنا حجته علینا »‌ .... « ما حجت خداوند بر مخلوقات هستیم و جده ما ( حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ) حجت او بر ما »‌
    « اشهد ان فاطمه الزهراء بنت رسول الله عصمة الله الکبری و حجت الله علی الحجج »

  8. تشکر


  9. #8

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۸
    نوشته
    606
    مورد تشکر
    2,413 پست
    حضور
    20 ساعت 13 دقیقه
    دریافت
    4
    آپلود
    0
    گالری
    0

    بر این در وای من قفلی لجوج است.....




    دلم تا چند یا رب خسته باشد
    در لطف تو تا کی بسته باشد

    بیا باز امشب ای دل در بکوبیم
    بیا این بار محکمتر بکوبیم

    بر این در وای من قفلی لجوج است
    بجوش ای اشک هنگام خروج است

    لطیفا رحمت اور من ضعیفم
    قوی تر از من است امشب حریفم.....

    پریشانم ..... التماس دعا از همه دوستان... شاید این هفته درست بشه.... دعام کنید
    ویرایش توسط king81 : ۱۳۸۸/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۰:۴۵
    ۩۩۩... پس بگذارید سرسپردگی به خداوند لباس درونتان باشد نه نمایش بیرون...در پنهان ترین لایه های روحتان باشد، نه آواز آشکار لبهایتان.... بگذارید سرسپردگی به خداوند در میان استخوان دنده هایتان باشد...۩۩۩


  10. #9

    تاریخ عضویت
    جنسیت تير ۱۳۸۸
    نوشته
    2,426
    مورد تشکر
    10,562 پست
    حضور
    22 روز 22 ساعت 27 دقیقه
    دریافت
    26
    آپلود
    4
    گالری
    28



    دلم تا دست بر دامان در زد ...........دو دستی سنگ شیون را به سر زد
    امیدم مشت نو میدی به در کوفت .........نگاهم میخ در قفل قدر کوفت
    چه درد است این که در فصل اتاقی......... به روی تشنگان در بسته ساقی
    بر این در وای من قفلی لجوج است...........بجوش ای اشک هنگام خروج است
    در میخانه را گیرم که بستند............ کلیدش را چرا یا رب شکستند؟
    من آخر طاقت ماندن ندارم...........خدایا تاب جان کندن ندارم
    دلم تا چند یا رب خسته باشد؟.............در لطف تو تا کی بسته باشد؟
    بیا باز امشب ای دل در بکوبیم............بیا این بار، محکم تر بکوبیم
    مکوب ای دل به تلخی دست بر دست.............در این قصر بلورآخر کسی هست
    بکوب ای دل که اینجا قصر نور است...............بکوب ای دل مرا شرم حضور است
    بکوب ای دل که غفار است یارم.............. من از کوبیدن در شرم دارم
    بکوب ای دل که معبودم کریم است.............مرا از در زدن هر چند بیم است
    بکوا ای دل که جای شک و ظن نیست.............مرا هر چند روی در زدن نیست
    کریمان گرچه ستار العیوبند.............گدایانی که محبوبند خوبند

    ویرایش توسط seyed133 : ۱۳۸۸/۱۱/۰۲ در ساعت ۱۷:۱۱
    به نام خدا

    [SIGPIC][/SIGPIC]

    کوچه هامان را به نام شهدا کردیم تا هر وقت نشانی منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم

    (شادی روحشان صلوات)


    آیت الله سید علی قاضی(ره) عارف کامل:در مستحبات عزاداری و زیارت سید الشهدا علیه السلام مسامحه ننمایید
    و روضه هفتگی و لو دو سه نفری داشته باشید که اسباب گشایش است.

    منو دل کندن از دل بر محاله...

    یا علی


  11. #10

    تاریخ عضویت
    جنسیت آبان ۱۳۸۸
    نوشته
    3,614
    مورد تشکر
    8,843 پست
    حضور
    6 روز 21 ساعت نامشخص
    دریافت
    124
    آپلود
    158
    گالری
    10



    نقل قول نوشته اصلی توسط seyed133 نمایش پست

    در میخانه را گیرم که بستند............ کلیدش را چرا یا رب شکستند؟

    خدایا شکر که کلیدها شکسته نیست و همیشه در این میخانه باز باز است....
    انشالله تا نابودی کامل اسرائیل و دیگر جنایتکاران...
    الهی العفو...


صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود