جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید   

موضوع: نكات عاشورايي

  1. #1
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0

    نكات عاشورايي




    40 نكته از عاشورا
    يكي از مهم‌ترين نكاتي كه در كربلا به چشم مي‌خورد، برپايي نماز است. رزمندگان كربلا، در حالي كه لحظه‌اي بيش‌تر با نبرد و شهادت فاصله نداشتند در ظهر عاشورا و در آن هنگامة ترس و وحشت، نماز ظهر را برگزار كردند. در ميان ياران امام حسين(ع) ، جواني به نام عبدالله بن عمير كلي وجود داشت كه به تازگي ازدواج كرده بود، وي با اين كه بسيار دوست داشت در كنار همسرش بماند، اما دفاع از دين را برگزيده و به ميدان رفت تا به شهادت رسيد. حسين (ع) در شب عاشورا فرمود: من اصحابي بهتر و باوفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم. اصحاب امام حسين (ع)، در روز عاشورا، براي دفاع از دين خود «امام حسين (ع) » زخم شمشير‌ها را به جان خريدند و با ايستادگي فراوان به شهادت رسيدند. آنان، نمونه‌هاي بارز وفاداري بودند. حّربن يزيد رياحي، فرمانده سپاهي بود كه مي‌بايست، امام حسين (ع) را از رفتن به كوفه منع مي‌كرد. حّر در گفت و گويي كه با امام داشت، شيفتة سجاياي اخلاقي ايشان شد و بر سر دوراهي قرار گرفت كه بين بهشت و دوزخ، يعني نبرد با حسين (ع) يا دفاع از ايشان كدام را برگزيند، و عاقبت، شهادت در راه به مال و منصب ترجيح داد. جامة‌ كهنه: امام حسين (ع) در ساعات آخر عمر شريف خود بر در خيمة زن‌ها آمد و از آن‌ها جامة كهنه‌اي خواست، تا در زير لباس‌هاي خود بپوشد كه پس از شهادت، بدن او را برهنه نكنند. پس، جامه‌اي آوردند و امام (ع) آن را بازگرداند و فرمود: اين جامه اهل ذّلت است، جامة ديگري آوردند و امام (ع) چند جاي آن را پاره كرد و زير لباس‌هاي خود پوشيد. شب عاشورا، هنگامي كه عباّس (ع) درخدمت اباعبدالله (ع) نشسته بود، يكي از سران دشمن نزديك شد و فرياد زد: «عباس بن علي و برادرانش را بگوييد بيايند» آن سوار، شمربن ذي الجوشن بود. شمر، روي يك علاقة‌ خويشاوندي دور، كه از طرف مادر، با عباس داشت، به خيال خودش امان نامه‌اي براي ابالفضل و برادرانِ مادري او آورده بود. اما عباس، به او پرخاش كرد و فرمود: خدا تو را و آن كسي كه اين امان‌نامه را به دست تو داده است لعنت كند، تو مرا نشناخته‌اي؟ تو خيال كردي كه من آدمي هستم كه براي فقط جان خودم، امام، برادرم حسين بن علي (ع) را اينجا بگذارم و بيايم دنبال تو؟ آن دامني كه ما، در آن بزرگ شده‌ايم و آن سينه‌اي كه از آن شير خوده‌ايم، اين طور ما را تربيت نكرده است. منهاج بن عمرو نقل مي‌كند كه گفت به خدا‌ ! سر حسين (ع) را وقتي در شام مي‌بردند، مردي در جلو او سورة‌ كهف مي‌خواند، ديدم كه چون به آية‌«ام حسبت انّ اصحاب الكهف و لّرقيم كانوا مِن آياتنا عجباً» رسيد، خداوند سر مقدّس (حسين (ع) ) را به سخن در آورد و به زبان فصيح فرمود: «عجيب‌تر از اصحاب كهف اين است كه مرا كشتند و سرم را به شهرها حمل مي‌كنند.» چون امام حسين (ع) جوانان و دوستان خود را كشته ديد، عازم ميدان شد. اما قبل از عزيمت به ميدان، خواست تا با فرزند كوچكش، علي اصغر وداع كند. هنگامي كه امام علي اصغر را در آغوش گرفته بود، تير حرمله، گلوي آن طفل صغير را شكافت. امام حسين (ع)، مشتي از خونِ آن طفل را به طرف آسمان پاشيد و فرمود: آنچه اين مصيبت را بر من آسان مي‌سازد، آن است كه در ديدگاه خدا و براي اوست. عبدالله بن حصين ازدي در روز عاشورا فرياد زد حسين! اين آب را ببين كه مانند صفحة آسمان است. به خدا قطره‌اي از آن نمي‌نوشي تا از تشنگي بميري. حسين (ع) عرض كرد: خداوندا او را از تشنگي بكش و هرگز او را نيامرز. ذكر مي‌كنندکه او از تشنگی هلاک شد. ابو حمزة ثمالي از امام سجاد (ع) روايت مي‌كند كه امام حسين (ع)، شب شهادت خود، به اصحابش فرمود: من فردا كشته مي‌شوم و همة شما هم با من كشته مي‌شويد و احدي از شما باقي نمي‌ماند. گفتند: شكر خدايي را كه ما را به ياري تو گرامي داشت. روز عاشورا، هنگامي كه امام حسين (ع) جنازه‌هاي ياران خود را مشاهده كرد، محاسن شريف خود را در دست گرفت و فرمود: خشم خدا سخت شد بر مردمي كه همگي يك صدا شدند براي كشتن پسر دختر پيامبر خود. سوگند به خدا هيچ پاسخي با آن‌ها نخواهيم داد تا آن گاه كه خدا را با محاسن خود كه به خونم خضاب و رنگين گشته، ديدار كنم. آن‌گاه فرياد زد: «آيا فريادرسي نيست كه به فرياد ما برسد؟ آيا دفع كنده‌اي نيست كه دفع دشمن از حرم رسول خدا بنمايد؟» در اين وقت، دو نفر از انصار، به نام‌هاي سعدبن حارث و برادرش ابوالحتوف كه در لشكر عمرسعد بودند و صداي امام (ع) و گرية زنان حرم را شنيدند، از لشكر او بيرون آمده و شمشيرهاي خود را كشيده به طرف لشكر ابن سعد حمله كردند و جنگيدند تا به شهادت رسيدند. چون امام حسين (ع) شهيد شد، بر پشت مبارك آن حضرت، پينه‌ها ديدند. از حضرت امام زين العابدين (ع) پرسيدند كه اين چه اثر است؟ فرمود: از بس كه كيسه‌هاي طعام بر پشت مبارك كشيد و به خانة زن‌هاي بيوه و كودكان يتيم و فقرا و مساكين رسانيد، اين پينه‌ها پديد گشت. يكي از توصيه‌هاي امام حسين (ع) به زنان حرم و به خصوص حضرت زينب (س) اين بود كه صبر واستقامت را از دست ندهند و اظهار دردمندي نكنند؛ به آن‌ها توصيه مي‌كرد: در اين غم پيراهن خود را چاك نكنيد، صورت در اين عزا مخراشيد، سخنان دور از شأن و موقعيت خود، بر زبان نرانيد. و اين هدايت‌ها و پندهاي ارزنده بود كه باعث شد، زينب و ديگر زنان بتوانند مصيبت را تحمل كنند و به ادامة راه بپردازند. زنان حرم امام حسين (ع)‌ ، در آرام كردن كودكان نقش به سزايي داشتند. آنان نگذاشتندكه كودكان دامن پدر يا برادر را بگيرند و عاطفه احساس آنان را به جوش آوردند و ماية تأخيري در حركت آن‌ها به سوي ميدان شوند. هنگامي كه آب در حرم پيدا نمي‌شد و كودكان فرياد مي‌زدند و آب مي‌طلبيدند، اين زنان با مهرباني و نرمي جلويشان را مي‌گرفتند، مبادا كه مردان رزم، در ميدان متأثر شوند و دشمن شادكام گردد. در روز عاشورا، بسيار ديده شد كه زنان به ميدان مبارزه مي‌رفتند و كسي نمي‌توانست جلوي آن‌ها را بگيرد، مثلاً همسرعبدلله كلبي، كه به ميدان رفت و هر چند كه همسرش خواست او را از ميدان برگرداند امكان‌پذير نبود. ولي وقتي امام به او فرمان داد كه دست از جنگ بردارد و در خيمه بنشيند، اطاعت كرد. مهم‌ترين ويژگي كربلا، بي‌آلايشي است. به گواهي تاريخ، در تمام جنگ‌هاي صدر اسلام، اندك ناخالصي‌ها و گاه نقطه‌هاي تاريكي از نفاق، دنياخواهي و خودخواهي را مي‌توان يافت، اما كربلا چيز ديگري است. آنان كه در عاشورا ماندند و عارفانه جان باختند، از هر ترديد، تزلزل، دودلي و سستي‌ها رها بودند. امام در روز عاشورا، نزديك غروب تاسوعا و پس از آن كه از طرف دشمن مهلت داده شد، در ميان افراد بني هاشم و ياران خويش قرار گرفته، اين خطابه را ايراد كرد: خدا را به بهترين وجه ستايش كرده ودر شدايد و آسايش و رنج و رفاه، در مقابل نعمت ‌هايش سپاسگزارم. خدايا! تو را مي‌ستايم كه بر ما خاندان، با نبوت، كرامت بخشيدي و قرآن را به ما آموختي و به دين و آيين ما آشنا ساختي و به ما گوش حق شنو و چشم حق‌بين و قلب روشن عطا فرموده‌اي و از گروه شرك و خدانشناس قرار ندادي. بعد از اين سخن، ياران را به رفتن و حتي به بيرون بردن ديگران از صحنه تشويق مي‌كند. صبح عاشورا، نشاط و شادي در چهرة ياران امام حسين (ع) موج مي‌زد. ساعت وصال نزديك بود و بي‌تابي و التهاب و شادماني لحظه به لحظه افزون‌تر مي‌شد. حبيب‌بن مظاهر، پير كربلا، خندان و شاداب بود. يكي ديگر از صحابه، بر وي خرده گرفت كه اكنون وقت خنده نيست. جبيب گفت: مگر جز حالا زماني مناسب‌ تر براي خنده هست؟ به خدا سوگند ميان ما و دوست، يك شمشير ايستاده است كه با فرود آمدن شمشير، او را ملاقات مي‌كنيم كربلا، حجت است؛ براي همة آن‌هايي كه نتوانستن يا نمي‌شود را فرياد مي‌ زنند اتمام حجت است كربلا از نظر گاه سِنّي، مي‌تواند از هر نظر الگو باشد و تقريباً هركس در كربلا مي‌تواند الگوي سنّي خود را بيابد. نوجوانان، قاسم را، جوانان ميانسال، علي اكبر را، پيران، حبيب‌بن مظاهر را، زنان زينب (س) را وحتي كودكان، اصغر را. همة رنگ‌ها دركربلا يافت مي‌شوند: سياه مانند جُون، غلام ابوذر و سفيد، مانند اَسْلَم تركي. همة گروه‌هاي اجتماعي نيز گويي دركربلا نماينده دارند: معلّمان، بازاريان، تازه ايمان آورندگان، غلامان و …. ‌ كربلا، پايان بخش سردرگمي و بلاتكليفي است. تكليف همه، پس از كربلا است. اگر بپذيريم كه كربلا هر روز در ما اتفاق مي‌افتد، هر روز، حسين خوبي‌ها و پاكي‌ها به كربلاي قلب ما مي‌آيد و يزيد گناه و زشتي درمقابلش صف‌آرايي مي‌كند. امام حسين (ع) در گودال قتلگاه و در زير باراني از سنگ و تير و نيزه و شمشير نيز با آهنگي كه آرامش و اطمينان در آن موج مي‌زند، زمزمه مي‌كند: «خدايا! اين همه، براي تو و پاسداري از حريم دين فرستادة تو است.» وقتي غروب عاشورا، آخرين سر از حلقومي تشنه بريده شد و خيمه‌ها در كام شعله فرو رفت و غارتگران از گوشواره و وسائل و اسباب دختركان و كودكان بي‌پناه نيز پروا نكردند، به نظر مي‌رسيد، همه چيز تمام شده است و عمر سعد و سپاهش، پيروز از اين ميدان وعرصه‌اند. اما وقتي كه اسيرانِ كربلا را به كوفه بردند، فرياد امام سجاد (ع) و سخنان زينب و ام كلثوم( س) ، فضا را دگرگون كرد. وقتي كه خطبة شكوهمند حضرت زينب (س) طنين انداخت، همه چيز دگرگون شد. انقلاب كربلا در قامت زينب(س) جوانه زد، شكفت، باليد و به ثمر رسيد. انقلاب كربلا، . زندگي، زايندگي و فزايندگي خويش و دريك كلمه «كوثر» بودن خويش را مديون كاروان سرافراز اسيران بود. اسلام با كربلا، حيات دوباره يافت. هيچ حركتي در تاريخ اسلام به اندازة كربلا، زداينده ‌ غبارها و تيرگي‌ها از چهرة اسلام نبوده است. غبارهايي چون: بازگشت به فرهنگ نژادي و قومي، زرپرستي و ثروت اندوزي، تباهي اخلاقي و روحي و ..... كربلا، فشرده‌ترين كلاس تاريخ با درس‌هايي عميق است. دراين حادثه، هم مهرباني و عطوفت و هم جنايت و شقاوت در اوج است: اين سو، اشك و استغاثه و زمزمة شبانه و آن سو رذالت و پستي است: دركربلا، همة‌ انسان‌، در زيباترين و زشت‌ترين چهرة ممكن ايستاده است. در كربلا، انسان در نهايت شگفتي، با همة چهره و وجود خويش ايستاده است: زن همپاي مرد، كودك در كنار پير، فرزند جوان در كنار مادر، پدر در كنار فرزند، برادر همدوش برادر. و چه درس بزرگي است كه زن، راهِ نيمه تمام مرد را كمال مي‌بخشد و پيامبر خونِ شهيد و رسول مظلوميت برادر مي‌شود. سخنان حضرت اباعبدالله (ع) بر بالين يارانش در لحظة شهادت به وصف سيماي عارفانة ياران است. سخن امام بر بالين حبيب‌بن مظاهر، نشانگر اخلاص و معرفت ياران است: «بذل جان خود و كُشته شدن يارانم در پيشگاه الهي و به حساب فرمان و امر اوست.» كاروان حسيني در حركت بود، درحين حركت، اباعبدالله (ع) را خواب فراگرفت، سر را بر روي اسب گذاشت. طولي نكشيد كه سر را بلند كرد و فرمود: انّا لله و انّا اليه راجعون. با شنيدن اين جمله، همه به يكديگر گفتند: اين جمله براي چه كسي بود؟ آيا خبر تازه‌اي است؟ در اين هنگام، فرزند عزيز حسين(ع)، يعني علي اكبر، جلو آمد و عرض كرد: پدر جان چرا انّا للهّ و انّا اليه راجعون گفتي؟ امام فرمود: در عالم خواب، صداي هاتفي به گوشم رسيد كه گفت: «اين قافله دارد حركت مي‌كند، ولي مرگ است كه اين قافله را حركت مي‌دهد.» علي اكبر، عرض كرد: پدر جان! مگر نه اين است كه ما برحقيم؟ امام فرمود: «چرا فرزند عزيزم» علي اكبر عرض كرد: پس وقتي مطلب از اين قرار است، ما به سوي هر سرنوشتي كه مي‌رويم، برويم. خواه سرنوشت مرگ باشد يا حيات؟ تفاوتي نمي‌كند، اساس اين است كه ما روي جادة حق قدم مي‌زنيم يا نه؟ به قدري اباعبدالله از اين سخن به وجد آمد و مسرور شد كه فرمود: من قادر نيستم پاداشي را كه شايستة پسري چون تو باشد بدهم. از اين رو فرمود: خدايا! تو آن پاداشي را كه شايستة اين فرزند است، به جاي من عطا فرما. مردي از طايفه كَلْب، تيري به طرف امام حسين (ع) انداخت كه به گوشة دهان آن حضرت رسيد. حضرت فرمود: خدا تو را سيراب نكند! پس آن مرد تشنه شد، به طوري كه خود را در رودخانة فرات انداخت و آن قدر آب خورد تا مرد. امام حسين (ع) فرمود: به راستي كه بردباري زينت است و وفا مردانگي، پيوندِ دوستي، نعمت است و عجله، سفاهت و ناداني است و سفاهت، ناتواني. و زياده‌روي و غلّو، فرورفتن در ورطه و گودال است. همنشيني با مردمان پست، شّر و همنشيني با تبهكاران، موجب تهمت و بدگماني است. در مسند حضرت رضا (ع) از حضرت سجاد (ع) از اسماء بنت روايت كرده كه وي گفت: روزي پس از تولد حسين (ع)، حضرت رسول (ص) آمدند و به من فرمودند: فرزندم را نزد من بياور؛ من حسين(ع) را خدمت آن جناب بردم، پيامبر در گوش راستش اذان گفت و درگوش چپش اقامه فرمود، و پس از آن در دامن خود نهادند و گريه كردند. اسماء گفت: پدر و مادرم فدايت شوند، علّت گرية شما چيست؟ گفت: من از جريان اين فرزندم به گريه افتادم، او را گروه ستمكاران خواهند كشت، و خداوند آنان را از شفاعت من محروم خواهد كرد. پس از اين فرمودند: اي اسماء! فاطمه (س) را از اين جريان مطلع نكن. حسين بن مذان از امام حسين (ع) روايت مي‌كند كه: چون ام سلمه، آن حضرت را از رفتن به عراق نهي كرد و ازكشته شدن ترساند، فرمود: اي مادر! اگر امروز نروم فردا مي‌روم، و اگر فردا نروم پس‌فردا خواهم رفت. من روز و ساعت قتل و محل دفن خود را مي‌شناسم، آيا مي‌خواهي قتلگاه و جاي خود را به تو بنايم؟ گفت: آري مي‌خواهم. بيش از (كلمة) بسم الله الرحمن الرحيم نگفت كه زمين پست شد تا جاي قتل خود و اصحابش را به او نشان داد. سپس فرمود: من روز عاشورا كه روز شنبه است، كشته مي‌شوم. از ويژگي‌هاي فكري وعملي ياران سيّد الشهدا (ع) «بصيرت» بود. صاحبان بصيرت، چشم درونشان بيناست. آنان با آگاهي و هشياري و انتخاب، گام در ره مي‌گذارند وعملكرد و موضع‌گيري‌هايشان، ريشة اعتقادي و مبناي مكتبي و ديني دارد. همراه بودن زنان وكودكان در سفر كربلا، به عنوان عاملان ثبت وقايع و شاهدان زنده كه همة صحنه‌ها را ديده‌اند، از تحريف و مسخ چهرة واقعه جلوگيري كرد. به علاوه حضور زنان و كودكان را قافلة‌ حسيني، تأثير عاطفي و برانگيزندة افكار بر ضّد امويان در طول سفر را داشت. آن حضرت، حركت سياسي خود بر ضّد حكومت را تكليف شرعي و امر به معروف و نهي از منكر و احياي سنت پيامبر (ص) پيوند داده تا ضمن مشروعيت بخشيدن به قيام خود، تعريفي به نامشروع بودن خلافت و تعارض آن با سنّت نبوي داشته باشد. گرچه ياران آن حضرت در كربلا اندك بودند، اما اين كميّت اندك را، با كيفيت بالا و روحية والا در ياران خويش جبران كرد، چه در سخنان طول راه، چه ميثاق شب عاشورا و اعلام ايستادگي ياران تا پاي جان و نيز نشان دادن جايگاه اصحاب خود در بهشت، به آن جمع حاضر. در عاشورا، استفاده از صداي بلند و رسا والقاي خطابه‌هاي مهم خطاب به نبردهاي دشمن، آن هم در ميدان كربلا و توسّط خودِ امام و ياران برگزيده‌اش، نوعي اتمام حجّت و سخن آخر بود، براي ايجاد و تزلزل در دشمن و بستن راه توجيه در آينده و تلاش در جهت بيدار ساختن وجدان‌هاي خفته. امام حسين (ع)، ياران و اهل بيت خود را از نظر رواني آماده مي‌ساخت كه با حادثة عاشورا شجاعانه روبه‌رو شوند و با سخنان و خطابه‌ها، روحية شهادت طلبي در ياران و صبر وتحمّل در بستگان ايجاد مي‌كرد و هر گونه ابهام، در مسير و هدف و سرانجام را مي‌زدود

    ویرایش توسط rana_ : ۱۳۸۷/۱۰/۱۱ در ساعت ۱۳:۲۱
    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg



  2. #2
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0

    فرهنگ عاشورايي و توطئه دشمنان




    اگر بررسي کارشناسي و دقيقي در زمينه فرهنگ عاشورا و نگراني دشمنان اسلام از نهضت حسيني انجام گيرد و اينکه بسياري از نقشه‌ها و توطئه‌هاي آنان از طريق اين نهضت و توجه به ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها در آن نقش برآب مي شود، به يقين اهميت و جايگاه فرمايش‌هاي گهربار مقام معظم رهبري، حضرت آيت‌ الله العظمي خامنه اي دو چندان مشخص مي شود، چرا که در فرمايش‌هاي ايشان کاملاً به مقتضيات و زمان شناسي عنايت ويژه اي شده است و براساس آن، ضمن بيان اهميت والاي نهضت عاشورا و عزاداري‌ها براي زنده نگه داشتن اين نهضت، آسيب ها و آفت ها را به صورت دقيق بررسي و بيان فرموده اند و تحليل هاي بسيار روشن و عالمانه اي را ارائه فرموده‌اند که به يقين توجه به اين بيانات تحليلگرانه، بسياري از حقايق را براي ما روشن مي سازد و از اجراي ناخودآگاهانه نقشه هاي دشمن باز مي دارد.

    از ويژگي‌هاي بارز فرمايش‌هاي مقام معظم رهبري (دام ظله العالي) به نکات ذيل مي‌توان اشاره کرد:

    1- زمان شناسي: مقام معظم رهبري در سخنان خويش به مقتضيات زمان کاملاً توجه داشته و دارند و اين نکته مهم باعث توجه مضاعف به مسائل محوري در نهضت حسيني و عزاداري ها در آن شده است و با توجه به فلسفه وجودي عزاداري، آنچه که اصل اين موضوع را مورد خدشه قرار مي‌دهد شناسايي و به علاقه‌مندان به اين نهضت ارائه شده است که مبادا در دامن حيله هاي دشمن گرفتار شوند و به جاي پرداختن به اصول، در فروعات توقف نمايند و ضد ارزش‌ها جاي ارزش‌ها را بگيرد.

    2- دشمن شناسي: مقام معظم رهبري براساس الهام گرفتن از آيات الهي و سيره معصومين (عليهم السلام) و ملاک هاي موجود، دوست را از دشمن تشخيص داده و براساس آن، عزاداري ها را آسيب شناسي نموده و آفت ها را بيان مي فرمايند، اگر در موقعيتي با شجاعت تمام مسئله قمه زني و حرمت آن را بيان مي فرمايند، به دليل سوء استفاده دشمن از اين مسئله عليه اسلام به ويژه شيعه در رسانه ها، مطبوعات و سايت هاي اينترنتي بوده است و همچنين راهنمايي هاي ايشان در عرصه هاي مختلف کاملاً گوياي اين است که در دشمن شناسي تبحر خاصي دارند و اين ميسر نشده است مگر با چنگ زدن به قرآن و عترت (عليهم السلام).

    3- تأکيد بر ارائه مطالب مستند: مقام معظم رهبري در گريه کردن، گرياندن و عزاداري بر اباعبدالله الحسين (ع) نيز تأکيد مضاعف بر استفاده از منابع مستند و معتبر روايي و تاريخي دارند و خود نيز در عمل ثابت کرده اند که نمونه بارز آن خواندن مصائب اهل بيت (ع) و حوادث عاشورا از روي مقتل هاي معتبر و منقلب کردن مخاطبين و نمازگزاران نماز جمعه و ساير افراد مي باشد. بنابراين توجه به اين نکته مهم باعث پرهيز از تحريفات، انحرافات، بدعت‌ها و خرافات در نهضت عاشورا خواهد شد و عزاداري ها را خدشه دار نخواهد کرد، در واقع تکيه بر مطالب و منابع مستند تاريخي باعث مصون ماندن عزاداري‌ها از تحريفات و بدعت ها مي‌شود.

    4- اهميت و آثار و فوايد عزاداري و زيارت امام حسين (ع): عزاداري بر امام حسين (ع) از اهميت و جايگاه ويژه اي در مکتب اسلام برخوردار است، به ويژه فرمايش‌هاي گهربار پيامبر اعظم (ص) و اهل بيت طاهرين ايشان و سيره معصومين (عليهم السلام) کاملاً گوياي اين اهميت است، چرا که وقتي در روايت آمده است که اگر کسي بر امام حسين (ع) و مصائب او گريه کند يا ديگران را بگرياند و يا محزون شود بهشت بر او واجب مي شود و روايات مختلف ديگر در اين زمينه که حتي زيارت امام حسين (ع) را بالاتر از حج عمره بيان مي‌فرمايند، اهميت اين عزاداريها را دو چندان مي کند، اما مهم توجه به فلسفه وجودي عزاداري است تا تحريفات و بدعت ها در آن رسوخ پيدا نکند. البته با توجه به اين که يکي از علل وجودي عزاداريها، زنده نگه داشتن اين نهضت است، توجه به ماهيت نهضت و علت ماندگاري آن ضروري است و اگر ما بتوانيم نکات برجسته نهضت را به شکل پسنديده اي استخراج نموده و به ديگران تبيين کنيم، به يقين اهميت و جايگاه نهضت حسيني (ع) بيش از پيش روشن مي شود و در اين صورت نقش عزاداري در بعدهاي فردي و اجتماعي بيشتر روشن مي شود. از جمله آثار فردي عزاداري حضرت سيدالشهدا، ايجاد انگيزه در فرد براي شناخت بيشتر حضرت مي باشد، اينکه علت ماندگاري و جاودانه شدن حضرت چيست؟ همين باعث مي شود با سيره امام حسين (ع) بيشتر آشنا شود و بداند که در مکتب حسيني ذلت راه ندارد و هرگز حاضر نيستند به خاطر مقام و منصب و مال و منال دنيوي عزت خويش را زير سوال ببرند و در اين صورت بهتر مي فهمد که «مرگ سرخ بهتر از زندگي ننگين است» يعني چه؟ و هرگز حاضر نمي شود که عزت و کرامت انساني خويش را پايمال کند و هميشه سعي مي‌كند تا آزاد مرد باشد.

    از آثار اجتماعي عزاداري بر امام حسين (ع) احساس مسئوليت نسبت به جامعه و مشکلات و آفت هاي موجود در جامعه است، عزاداري صحيح باعث ايجاد عطش در عزاداران نسبت به آشنايي بيشتر با مکتب و مرام حسيني (ع) خواهد شد و همين باعث مي شود وقتي در فلسفه قيام ابا عبدا... الحسين (ع) اين عبارت را مي بيند که « من براي خوشگذراني و عياشي و فساد و ظلم قيام نکرده ام بلکه براي احياي دو فريضه ديني، يعني امر به معروف و نهي از منکر قيام کرده ام» کاملاً روشن مي شود که هدف امام حسين (ع) در بعد اجتماعي چيست؟ و حاضر است براي رفع دردها و امراض و مشکلات روحي و مفاسد اجتماعي، خود را قرباني کند تا جامعه در مسير کمال و انسانيت قرار گيرد. در ارتقاء كيفيت عزاداري ها، البته بايد به فلسفه وجود عزاداري توجه نمود كه به طور كلي هدف از برگزاري اين عزاداري ها چيست؟ و بر اين اساس بايدها و نبايدها نيز مشخص مي شود. به طور اجمال فلسفه وجودي عزاداريها، زنده نگه داشتن نهضت حسيني و آرمانهاي نهضت است، بر اين اساس بايدها در نهضت اهداف الهي و قرآني خواهد بود كه آقا امام حسين(ع) نيز در خطابه هاي خويش به مواردي از آنها اشاره فرموده اند كه عبارتند از:

    1- احياء سيره و سنت پيامبر (ص) كه در زمان معاويه و يزيد روبه فراموشي سپرده شده بود و در دوره خلفاي سه گانه به شكلي ديگر.

    2- احياء دو فريضه الهي يعني امر به معروف و نهي از منكر.

    3- احياء ارزشهاي ديني همچون نماز كه در ظهر عاشورا نيز اقامه مي شود.

    4- پرهيز از ضد ارزشها چون اعمالي كه در قرآن كريم از آنها نهي شده است مثل شرابخواري، رباخواري، حرام خواري و ساير كارهايي كه جزء شئونات اسلامي محسوب نمي شود.

    5- پرهيز از تعلقات دنيوي چون مال، مقام و منصب كه انسانهاي باسابقه اي را در جريان كربلا فريفت.

    6- پرداختن به معنويات و ارتباط معنوي با معبود حقيقي همچنانكه امام حسين (ع) در شب عاشورا همراه ياران باوفايش انجام دادند.

    انحرافات و بدعتها به شيوه هاي مختلف و به اهداف گوناگون وارد مجالس عزاداري شده است كه از جمله به موارد ذيل مي توان اشاره نمود:

    1- خوف و هراس معاندين اسلام از نهضت حسيني و برنامه ريزي هاي كارشناسي جهت براندازي يا تضعيف نهضت حسيني كه در قالب تحريفات، انحرافات و بدعتها صورت مي گيرد.

    2- وجود عده‌اي از متوليان هيئات، مداحان و سخنرانان كه آشنائي كامل با منابع غني اسلامي ندارند و چون به سنديت مطالب توجه نداشته و ندارند باعث ورود مطالبي در عزاداري ها مي شود كه اساس و ريشه ندارد.

    3- تكيه كردن به يكسري گفته هاي غيرمعتبر و عمل كردن بر اساس آنها كه به مرور زمان شهرت پيدا مي كند.

    4- افراط و تفريط در بعضي از دوره هاي حكومتي چون حكومت صفوي كه متاسفانه افراط و زياده روي در بعضي از حوادث و وقايع تاريخي عاشورا صورت گرفته است كه قبل از آن رخ نداده بود.

    5- عمده نگراني از نهضت حسيني از جانب صهيونيست هاست كه بر اين اساس دولتهاي مطرح در جهان مثل آمريكا و ساير كشورهاي آمريكائي و اروپائي را به واكنش وا مي دارد كه بودجه هاي كلاني را در اين راستا هزينه نمايند كه در اين راستا مي توان به اقدامات سيا در مبارزه با نهضت حسيني اشاره نمود.

    6- تضعيف روحانيت كه كارشناسان اين نهضت مي باشند، تا بتوانند توسط افراد ساده لوح خواسته هاي خود را در قالب تحريفات وارد عزاداري ها نمايند. در اين رابطه «مايكل برانت» يكي از معاونان سابق سازمان اطلاعاتي مركزي آمريكا (سيا) مي‌‌گويد: « ... پس از نظرسنجي ها و جمع آوري اطلاعات از سراسر جهان به اطلاعات مهمي دست يافتيم، متوجه شديم كه قدرت مذهبي شيعه در دست مراجع و روحانيت مي باشد ... اين تحقيقات ما را به اين نتيجه رساند كه به طور مستقيم نمي توان با مذهب شيعه رو در رو شد و امكان پيروزي بر آن بسيار سخت است و بايد پشت پرده كار كنيم، ما به جاي ضرب المثل انگليسي «اختلاف بيانداز حكومت كن» از سياست «اختلاف بيانداز نابود كن» استفاده كرديم و در همين راستا برنامه هاي گسترده اي را براي سياستهاي بلند مدت خود طرح كرديم، حمايت از افرادي كه با مذهب شيعه اختلاف نظر دارند و ترويج كافر بودن شيعيان به گونه اي كه در زمان مناسب عليه آنها توسط ديگر مذاهب اعلام جهاد شده است. همچنين بايد تبليغات گسترده اي را عليه مراجع و رهبران ديني شيعه صورت دهيم تا آنها مقبوليت خود را در ميان مردم از دست بدهند».

    7- استفاده از افراد سودجو و شهرت طلب: «مايكل برانت» در اين باره مي گويد : يكي ديگر از مواردي كه بايد روي آن كار مي كرديم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبي بود كه هر ساله شيعيان با برگزاري مراسمي اين فرهنگ را زنده نگه مي دارند. ما تصميم گرفتيم با حمايتهاي مالي از برخي سخنرانان، مداحان و برگزاركنندگان اصلي اين گونه مراسم كه افراد سودجو و شهرت طلب هستند عقايد و بنيانهاي شيعه و فرهنگ شهادت طلبي را سست و متزلزل كنيم و مسائل انحرافي در آن به وجود آوريم، به طوري كه شيعه يك گروه جاهل و خرافاتي در نظر آيد. 8- تضعيف مرجعيت و ولايت و وارد كردن موارد خرافي با تضعيف يا كنار زدن مرجعيت ... مايكل برانت در ادامه مي گويد :

    در مراحل بعد بايد مطالب فراواني عليه مراجع شيعه جمع آوري شده و به وسيله مداحان ونويسندگان سودجو انتشار دهيم و تا سال 1389 مرجعيت را كه در سد راه اصلي اهداف ما مي باشند تضعيف كرده و آنان را به دست خود شيعيان و ديگر مذاهب اسلامي نابود كنيم و در نهايت تير خلاص را بر اين فرهنگ و مذهب بزنيم. (روزنامه جمهوري اسلامي ، 5/3/83)

    راههاي مبارزه با انحرافات و تحريفات در عزاداري‌ها :

    1. تكيه بر منابع مستند و تاريخي در بيان وقايع عاشورا.

    2. استفاده از كارشناسان متخصص و توانمند در تحليل وقايع عاشورا.

    3. تقويت روحانيت به عنوان سنگربانان نهضت حسيني.

    4. حمايت قاطع و تقويت جايگاه واقعي مرجعيت.

    5. سازماندهي هيئات مذهبي.

    6. آموزش تخصصي مداحان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و ارائه آگاهي هاي لازم.

    7. تبيين اهداف و نقشه هاي دشمنان اسلام به ويژه صهيونيست.

    8. تنظيم مطالب مدون در رابطه با آسيب شناسي عزاداري ها و ارائه راهكارهاي مناسب جهت مبارزه با آسيب ها و آفتها.

    ویرایش توسط rana_ : ۱۳۸۷/۱۰/۱۶ در ساعت ۱۰:۰۲
    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  3. #3
    شروع کننده موضوع

    تاریخ عضویت
    جنسیت شهريور ۱۳۸۷
    نوشته
    2,087
    مورد تشکر
    2,686 پست
    حضور
    نامشخص
    دریافت
    1
    آپلود
    0
    گالری
    0

    4 خصوصيت جامعه اسلامي متبلور در عاشورا




    اول, معرفت شفاف و بى ابهام; معرفت نسبت به دين, معرفت نسبت به احكام, معرفت نسبت به جامعه, معرفت نسبت به تكليف, معرفت نسبت به خدا, معرفت نسبت به پيامبر, معرفت نسبت به طبيعت; همين معرفت بود كه به علم و علم اندوزى منتهى شد و جامعه اسلامى را در قرن چهارم هجرى به اوج تمدن علمى رساند. پيامبر نمى گذاشت ابهام باشد. دراين زمينه, آيات عجيبى از قرآن هست كه مجال نيست عرض بكنم. در هر جايى كه ابهامى به وجود مى آمد, يك آيه نازل مى شد تا ابهام را برطرف كند.
    خط اصلى دوم,عدالت مطلق و بى اغماض بود; عدالت در قضاوت, عدالت در برخوردارى هاى عمومى و نه خصوصى ـ چيزهايى كه متعلق به همه مردم است و بايد بين آن ها با عدالت تقسيم بشود ـ عدالت در اجراى حدود الهى, عدالت در مناصب و مسؤوليت دهى و مسؤوليت پذيرى. البته عدالت, غير از مساوات است; اشتباه نشود. گاهى مساوات, ظلم است. عدالت, يعنى هر چيزى را به جاى خود گذاشتن و به هر كسى حقّ او را دادن. او عدل مطلق و بى اغماض بود. در زمان پيامبر, هيچ كسى در جامعه اسلامى از چارچوب عدالت خارج نبود.
    سوم, عبوديت كامل و بى شريك در مقابل پروردگار; يعنى عبوديت خدا در كار و عمل فردى, عبوديت در نماز كه بايد قصد قربت داشته باشد, تا عبوديت در ساختن جامعه, در نظام حكومت و نظام زندگى مردم و مناسبات اجتماعى ميان مردم; كه اين هم تفسير و شرح فراوانى دارد.
    چهارم, عشق و عاطفه جوشان. اين هم از خصوصيات اصلى جامعه اسلامى است; عشق به خدا, عشق خدا به مردم; (يُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَهُ)(1); (إنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِـبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ);(2) (قُـلْ إنْ كُنْتـُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِـعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ).(3) محبت و عشق, محبت به همسر, محبت به فرزند, كه مستحب است فرزند را ببوسى; مستحب است كه به فرزند محبت كنى; مستحب است كه به همسرت عشق بورزى و محبت كنى; مستحب است كه به برادران مسلمان محبت كنى و محبت داشته باشى; محبت به پيامبر, محبت به اهل بيت; (إلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي).(4)

    بهترين كارها سه كار است:
    تواضع به هنگام دولت ، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت
    پيامبر اكرم (ص)
    http://www.hamdardi.com/my_documents....com_8.com.jpg


  4. #4

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۷
    نوشته
    3,335
    مورد تشکر
    8,789 پست
    حضور
    13 روز 21 ساعت 35 دقیقه
    دریافت
    6
    آپلود
    0
    گالری
    0

    تسبيح از مرقد امام حسين عليه السلام




    - تسبيح از مرقد امام حسين عليه السلام
    امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
    لا تستغنى شيعتنا عن اربع خمرة يصلى عليها و خاتم يتختم به و سواك يستاك به وسبحة من طين قبر ابى عبدالله عليه السلام ؛
    پيروان ما از چهار چيز بى نياز نيستند:
    1- سجاده اى كه بر روى آن نماز خوانده مى شود.
    2- انگشترى كه در انگشت باشد.
    3- مسواكى كه با آن دندان ها را مسواك كنند.
    4- تسبيحى از خاك مرقد امام حسين .(84)
    امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
    و من كان معه سبحة من طين قبر الحسين عليه السلام كتب مسبحا و ان لم يسبح بها؛
    كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين عليه السلام با خود داشته باشد تسبيح گوى حق محسوب مى شود گرچه با آن تسبيح نگويد.(85)
    در حديثى ديگر امام صادق عليه السلام مى فرمايد: يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين عليه السلام گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

    http://www.askquran.ir/picture.php?a...pictureid=6060

  5. #5

    تاریخ عضویت
    جنسیت دي ۱۳۸۷
    نوشته
    3,335
    مورد تشکر
    8,789 پست
    حضور
    13 روز 21 ساعت 35 دقیقه
    دریافت
    6
    آپلود
    0
    گالری
    0

    تسبيح با تربت امام حسين عليه السلام




    تسبيح با تربت امام حسين عليه السلام
    تسبيح فاطمه الزهراء عليها السلام هديه اى از طرف پدر بزرگوارش بود كه مستحب است بعد از نماز يا در وقت خواب خوانده شود.
    دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كنار قبر عموى بزرگوارش ‍ جناب حمزة بن عبد المطلب و از تربت شهيد براى خود تسبيح درست كرد؛ اينها معنى دارد!
    يعنى چه ؟ خاك شهيد محترم است قبر شهيد محترم است ، من براى عبادت خدا كه مى خواهم اذكار خود را بشماريم نيازمند به سبحه ام (تسبيح )، چه فرقى مى كند دانه هاى تسبيح از سنگ باشد يا چوب يا خاك ، و از هر خاكى آدم بردارد، برداشته است ولى من اين را از خاك تربت شهيد برمى دارم و اين نوعى احترام به شهيد و شهادت است ، نوعى به رسميت شناختن قداست شهادت است ، تا آنكه بعد از شهادت وجود مقدس امام حسين عليه السلام ، خود به خود لقب سيد الشهدا از جناب حمزه گرفته شد و به نوه برادر بزرگوارش حسين بن على عليه السلام داده شده و بعد از آن ديگر اگر كسى بخواهد به خاك شهيد تبرك بجويد از خاك حسين بن على عليه السلام تهيه مى كند.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

    http://www.askquran.ir/picture.php?a...pictureid=6060

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 116
    آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۷, ۱۸:۳۱
  2. جن و فرشته چه تفاوتهايي دارند ؟
    توسط ║★║فاطمی║★║ در انجمن سایر مباحث اعتقادی در قرآن
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۱, ۱۷:۰۶
  3. زيبايي و اصل و نصب بدون اخلاق ارزش ندارد!
    توسط غريب در انجمن عرفان ناب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۲۰, ۲۰:۱۵
  4. گفتگوبين صدف وعروس دريايي
    توسط نجم الثاقب در انجمن حجاب و پوشش اسلامي
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: ۱۳۸۹/۰۶/۰۶, ۰۸:۳۲
  5. بررسي روايي مساله فتنه و امتحان الهي
    توسط theological در انجمن سایر مباحث اعتقادی در قرآن
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: ۱۳۸۸/۱۱/۱۸, ۱۶:۴۲

کلمات کلیدی این موضوع

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
^

ورود

ورود