-
۱۳۸۶/۰۸/۱۸, ۱۲:۵۶ #1
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
اعجاز از جهت علم روز
ما در اين اينجا به آورنده قرآن هر كه باشد به هيچ وجه كارى نداريم حالا اومى خواهد مرد تحصيل نـكرده و معلم نديده اى باشد يا اول دانشمند و نابغه جهان بشريت بوده و يا تمام دانشمندان جهان بـاشند, فرقى نمى كند .
ادعا ما در اين جا اين است كه : اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند نـمى توانند مانند مطالب قرآن را بياورند اين كار و اين عمل تنها از خداى تعالى كه قدرتش مافوق هـمـه قدرتهااست ممكن است , لذا آن را معجزه مى ناميم و معنى معجزه جز اين چيزى نيست ,در حقيقت معجزه اين است كه كليه عوامل طبيعى از انجامش ناتوان و عاجزباشند.
ابوبكر باقلانى در كتاب اعجاز قرآن معتقد است كه : چون قرآن خود راحجت مى داند پس بايد معجزه هم باشد زيرا تا معجزه نباشد حجت نيست .
حالا بر ما است كه با نشان دادن چند نمونه از وجوه اعجاز قرآن اين مطالب را اثبات كنيم .
مقدمتا بايد دانست در روزى كه پيغمبر اسلام (ص ) اعلام كردكه : ايـن قـرآن از جـانـب خدا است و فرمود: اگر مى گوئيد من اين قرآن را از نزد خود آورده ام و به خـداتـهـمت زده ام شما هم ده سوره و يا يك سوره مثل آن را بياوريد و به خدا نسبت بدهيد اگر راست مى گوئيد.
قـطـعا اين تحدى تنها در مقابل اعجاز قرآن در خصوص پيشگوئيها و مطالب علمى آن نبوده بلكه بـايد معتقد شد كه نسبت به مردم صدر اسلام بيشتر در مقابل فصاحت و بلاغت آن بوده است زيرا پيشگوئيهاى قرآن در آن زمان هنوز تحقق پيدانكرده بود تا صحت و سقم آن معلوم شود و مطالب علمى قرآن هم در خور فكر آنهادر آن زمان نبوده است .
بـنابراين , مردم عربى كه در آن زمان اظهار عجز در مقابل قرآن كرده اند بخاطرفصاحت و بلاغت قـرآن بـوده و آنـهـا در مقابل اين فصاحت و بلاغت خود را كوچك و ناتوان مى ديدند و به آن ايمان مى آوردند
ویرایش توسط askari110 : ۱۳۸۷/۰۳/۲۷ در ساعت ۰۹:۵۸
-
۱۳۸۶/۰۸/۱۸, ۱۳:۰۰ #2
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
اعجاز قرآن از نظر علوم روز
دراينجا به يك نمونه از اعجاز علمي قرآن اشاره مي كنم
به مسأله آهن :
در روزگارى كه مردم از آهن جز براى شمشير و چاقو و نهايت چند آلت ديگراستفاده نمى كردند.
در زمـانـى كـه از نـظـر مردم آهن بيشتر از مواد ديگر مورد استفاده نبود بلكه طلا و نقره از نظر اقتصادى در آن زمان اهميت زيادترى داشت .
در عـيـن حال قرآن آنچنان به مساله آهن و استفاده عجيبى كه از آن در اين زمانهامى شود توجه داشـته كه يك سوره به نام حديد آهن در قرآن ديده مى شود و در آيه24 همين سوره مى گويد: و انـزلـنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ما آهن را كه در آن صلابت و محكمى شديد و منافعى براى مردمان در آن است نازل نموديم .
دانشمند معروف آقاى نوفل در كتاب القرآن و العلم الحديث مى گويد: تـا قـرن هيجدهم يعنى دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز كارهاى فلزى در نهايت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلكه اساسا مهم و قابل توجه تلقى نمى شد تا آنكه ناگهان چشم دنـيـا به آهن دوخته شد و رقابت عجيبى در ميان دانشمندان براى استخراج و استفاده بهتر از آن بـوجـود آمـد تـاآنجا كه به اين دو قرن دوران نهضت و پيشرفت و عصر فلز اطلاق شده و دنيا حقا مـنـافع آن راآنچنانكه بايد دريافته و صدق يكى ديگر از حقايق قرآن , نقاب از صورت به يكسو زده است , امروزمنافع آهن آنچنان براى مردم دنيا روشن شده كه احتياج به توضيح ندارد.
و قـرآن تقريبا در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظريه مردم آن روز و موافق علم امروز سخن در اهميت آهن گفته و از اين راه اعجاز خود را اثبات كرده است .
-
۱۳۸۶/۰۸/۱۹, ۱۴:۲۴ #3
- تاریخ عضویت
فروردين ۱۳۸۶
- نوشته
- 1,251
- مورد تشکر
- 2,255 پست
- حضور
- نامشخص
- دریافت
- 0
- آپلود
- 0
- گالری
-
10
مساله كرويت زمين
دراينجا به نمونه اي ديگر از اعجاز علمي قرآن اشاره مي كنم :
مساله كرويت زمين
در گذشته مفسرين متوجه نبودند كه منظور از رب المشرقين و رب المغربين چيست زيرااگر مـنـظور, فصول باشد هر روز از فصل زمستان و تابستان و بهار و پائيز مشرق ومغرب جداگانه اى دارد و در لـغت به محل فرو رفتن ماه مغرب نمى گويند اما اززمانى كه كرويت زمين به صورت علم جلوه كرد معنى آيات به ترتيب زير واضح شد.
قسمت اول آيات آيه 28 سوره شعرا مى گويد: قال رب المشرق و المغرب و ما بينهما ان كنتم تعقلون وقتى موسى در مناظره خود با فرعون مى خواهد, خدا را به او معرفى مى كند, مى گويد: پـروردگـار مـن خـدائى اسـت كـه خـالـق شرق و غرب و آنچه در بين اين دو است .
اگرتعقل و تفكركننده باشيد.
ايـن آيـه چـون در مـقام مناظره با فرعون و طرفداران او بيان شده بايد به محسوسات كسانى كه مـورد خـطابند نزديك باشد تا آنكه مناظره صحيح انجام شود و لذا تنها به آنچه در وقت مناظره مـحـسـوس مـخـاطبين بوده اشاره فرموده و آن جز يك مشرق ويك مغرب و آنچه در بين آنها از مخلوقات وجود داشته , چيز ديگرى نبوده است .
(و اين يكى از بزرگترين رموز بلاغت است ).
و هـمـچـنـيـن اگـر در سـوره بقره آيه 136 مى فرمايد: سيقول السفها من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها قل للّه المشرق و المغرب .
نـيـز در مقام مناظره است و بايد محسوسات مخاطبين در زمان خاصى مورد توجه ومنظور نظر قرار گيرد.
و اگر در سوره بقره آيه 110 مى فرمايد: و للّه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه اللّه .
در مـقـام بـيـان احاطه الهى بر مخلوق بوده و اينجا جز كلمه مشرق و مغربى كه در زمان خطاب محسوس خلق است چيز ديگرى نبايد گفته شود, زيرا خلاف بلاغت بوده است .
و حـتى اگر در سوره مزمل آيه 9 فرموده : رب المشرق و المغرب خلاف حقيقت نبوده زيرا آيات قبل و بعد آن خطاب به شخص پيامبر اكرم (ص ) بوده و مسلم زمان خاص و وقت خطاب , منظور شده و در اين صورت جز با جمله مفرد آن را ادا نمودن چيزديگرى معنى ندارد و يا لااقل برخلاف بلاغت مى باشد.
قسمت دوم از آيات سـوره رحـمن آيه 17 رب المشرقين و رب المغربين خداى دو مشرق و دو مغرب .
در اين آيه كه جـنـبـه مـنـاظـره و خـطـاب به فرد خاص و زمان خاص منظور نشده است و بلكه فقط در بيان خـداشـنـاسى براى جن و انس بوده و تمام زمانها را در نظر گرفته است ,كلمه مشرقين در آيه آمده و با بيان زير به كرويت زمين اشاره فرموده است : زيرا واضح است كه با توجه به كرويت زمين , در هر زمانى كه خورشيد از ديدگان ماناپديد شود در همان زمان در جاى ديگر ظاهرمى گردد.
پـس اگـر مثلا ما رو به جنوب بايستيم , طرف راست براى نيمكره اى كه ما در آن قرارگرفته ايم , مغرب است و همان محل در زمان غروب خورشيد, براى نميكره ديگرمشرق خواهد بود.
و همچنين طرف چپ براى نيمكره ما مشرق و براى نيمكره ديگر مغرب است .
بنابر اين يك مشرق و يك مغرب طرف راست ما و يك مشرق و يك مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت .
و مسلم در غير اين فرض مشرقين و مغربين به صيغه تثنيه معنى ندارد.
و نيز در آيه 38 سوره زخرف مى فرمايد: حتى اذا جانا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين .
وقـتـى آنـكـه پيروى از شيطان كرده و از ذكر خدا اعراض نموده به محضر عدل الهى در قيامت مـشـرف مـى گـردد, مى گويد: اى كاش بين من و تو اى شيطان دورى دو مشرق بود, زيرا تو بد قرينى براى من بودى .
جـاى تـرديـد نيست با فرض كرويت زمين و شرحى كه در آيه بالا ذكر شد بعد دومشرق در سطح كره , در نهايت درجه دورى از يكديگر قرار گرفته است .
اگـر مـشرقين به معنى مشرق و مغرب نيمكره اى كه ما در آن قرار گرفته ايم مى بود ومجازا اين نام را بر اين دو اطلاق كرده بودند نهايت درجه بعد كه در آيه منظور بوده است , استفاده نمى شد.
بـنابراين در اين آيه به كرويت زمين كاملا اشاره شده و يكى ديگر از وجوه اعجازقرآن مجيد ظاهر گرديده است .
قسمت سوم از آيات در سه آيه از قرآن به كلمه مشارق و مغارب كه جمع مشرق و مغرب است اشاره شده كه در مرحله اول احتمال دارد منظور مشرقهائى كه از اختلاف افق بدست مى آيد باشد كه باز به كرويت زمـيـن اشـاره شده و در مرحله دوم ممكن است اختلاف فصول در حركت زمين به دور خورشيد منظور باشد كه براى هر روز شرق وغربى در نظر گرفته باشند كه معنى مستبعدى است .
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری