جهت مشاهده مطالب کارشناسان و کاربران در این موضوع کلیک کنید







موضوع: ۩... تربيت فرزند در انديشه والاي علوي ...۩
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۱, ۱۵:۲۶ #1
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
۩... تربيت فرزند در انديشه والاي علوي ...۩
تربيت فرزند در انديشه والاي علوي (1)
چكيده
اگر بخواهيم كودكي را مطابق برنامه تربيتي اسلام كه در رفتار و گفتار علوي به طور كامل تجلي يافته است بپرورانيم، بايد پنج اصل را مورد توجه كامل قرار دهيم: اصل اول، سلامت بدن است. بدان ابزار تكامل و به منزله مركب براي جان و روان انسان است. چگونه مي توان بدون يك مركب سالم، تكامل يافت و به هدف نهايي خلقت، نائل شد؟ اصل دوم، سلامت روح است. روح، كانون عقل و عاطفه است. از روح ناسالم، عقل و عاطفه سالم پديد نمي آيد. از كوزه همان تراود كه در اوست. اصل سوم، فكر سالم است. فكر كودكان را بايد پرورش داد و راه و رسم درست فكر كردن را بايد به آنها آموخت. اصل چهارم، عقيده سالم است. عقيده سالم نياز به استدلال صحيح و پرهيز از مغالطات و سفسطه ها دارد و بدون تربيت صحيح، فراهم نمي شود. اصل پنجم، اخلاق سالم است كه بدون تربيت صحيح اخلاقي و ارائه الگوهاي مطلوب، براي هيچ كس تحقق نمي يابد.
ویرایش توسط ╫❀نیایش❀╫ : ۱۳۹۱/۰۵/۰۹ در ساعت ۰۹:۵۱
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۲, ۰۸:۱۷ #2
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
مقدمه
از آن جا كه دين مبين اسلام، هدفي جز تكامل انسان ندارد و رسيدن به كمال، بدون ارائه برنامه صحيح و دقيق تربيتي، امكان پذير نيست، اصولي را مورد توجه قرار داده است كه بدون رعايت آن اصول، رسيدن به آن اهداف والا، امكان پذير نمي شود.
بدون شك، مراتب كمال متعدد و متفاوت اند تنها كساني مي توانند انسان هاي تكامل نيافته را به كمال برسانند كه خود به مرتبه اي از آن مراتب نائل شده و بر كساني كه تحت تربيت آنها قرار مي گيرند، برتري يافته باشند و گرنه «خفته را خفته كي كند، بيدار؟».
البته كامل مطلق، بلكه كمال مطلق خداست و بندگان همه در تكاپوي رسيدن به قله كمال، در حال مسارعه (1) و مسابقه (2) و استباقند (3) و به همين جهت، بايد در ميان نوع بشر كسي باشد كه خود، قله نشين كمال و در راه تشبه تام به اخلاق الله(4)، گوي سبقت را از همگان ربوده باشد.
او كسي جز پيامبر اعظم و نبي خاتم و قطب دايره امكان و سر حلقه كون و مكان و پادشاه زمين و زمان و سر سلسله پيامبران و صدرنشين محفل عرشيان و پرتوافشان جان جان و انسان و فرشتگان، حضرت محمد (ص) نيست.
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۳, ۰۶:۱۷ #3
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
او كسي جز پيامبر اعظم و نبي خاتم و قطب دايره امكان و سر حلقه كون و مكان و پادشاه زمين و زمان و سر سلسله پيامبران و صدرنشين محفل عرشيان و پرتوافشان جان جان و انسان و فرشتگان، حضرت محمد (ص) نيست.
امام علي (ع) نخستين خليفه او و شاگرد كامل العيار او و يكتا پيرو دل باخته و بي قرار اوست كه هم قرابت روحي يافته و هم قرابت جسمي، و از آنها كه فقط قربت روحي يافته و سلمان وار بر تاركشان مهر «منا اهل البيت» خورده فزوني يافته، تا چه رسد به آنهايي كه نه قرابت روحي دارند و نه قرابت جسمي و آنهايي كه فقط قرابت جسمي و طيني دارند و ابولهبي بيش نيستند، يا از حداقل قرابت برخوردارند كه همان قرابت ديني است. يعني توده متدينان و عاملاني كه از سير و سياحت باطني بي بهره يا كم بهره اند [قيصري، بي تا، 53].
-
تشکرها 6
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۳, ۱۶:۲۱ #4
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
شاهد بارز اين مطلب آن است كه امام علي از همان دوران كودكي در مهد تربيت احمدي قرار گرفت و در تقسيم اولاد ابوطالب- كه در تنگناي تهيدستي قرار گرفته بود- قرعه مبارك حضانت و سرپرستي او به نام كسي كه خود به عنوان يتيم و فرزند خوانده عمو شهرت يافته بود [ابن هشام، 1375 ق، 1 /262-263]، افتاد و سرانجام با آغاز بعثت، در حوزه افاضت و تجليات نبوي، نورانيت و صفا و جلا يافت و چنان شد كه آن چه پيامبر خدا مي شنيد و مي ديد، او نيز مي شنيد و مي ديد، جز اين كه او پيامبر نبود.
«انك تسمع ما اسمع و تري ما اري الا انك لست بنبي» [نهج البلاغه، ن:صبحي صالح، خ 192]
او همواره تحت تربيت ويژه كسي بود كه در چهل سالگي مبعوث شد و در 63 سالگي دار فاني را بدرود گفت. بزرگ ترين سعادت و افتخار و مزيتش اين بود كه از دوران كودكي تا جواني همواره سايه وار به دنبالش حركت مي كرد و زير پرچم هاي اخلاقي كه هر روزه برايش بر مي افراشت، تكامل و تعالي مي يافت:
«يرفع لي في كل يوم من اخلاقه علما، و يأمرني بالاقتداء به.» [نهج البلاغه، ن: صبحي صالح، خ 192]
و چون برخي درباره اش گمان بردند كه همان گونه كه وارث خصال خدايي پيامبر است، وارث نبوت او نيز هست، به صراحت اعلام كرد كه او عبد پيامبر است، نه صاحب منصب پيامبري.
انما انا عبد من عبيد محمد صلي الله عليه و آله [بحارالانوار، بي تا، 3/ 283]
-
تشکرها 5
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۴, ۰۶:۱۹ #5
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
مسائل تربيتي در انديشه علوي از جايگاه والايي برخوردار است و چرا چنين نباشد؟ او خود هرچه دارد- كه صد البته چيزي كم ندارد- به بركت تربيت نبوي دارد. تربيت همان است كه علي را ساخته و او را بر مسند انسان كامل نشانده و تالي و وارث و وصي و برادر و صاحب لواي پيامبرش ساخته و او را به جايي رسانده كه مخاطب به خطاب «لحمك لحمي و دمك دمي» گشته است. تا آن جا كه يك عالم منصف سني به محمدشاه- كه متعصبان زير فشارش گذاشته بودند كه خون قاضي نورالله شوشتري را به جرم تشيع بريزد- نوشت:
گر لحمك لحمي به حديث نبوي هي
بي صل علي نام علي بي ادبي هي (5)
انديشه تربيتي علوي، ادامه و استمرار انديشه تربيتي نبوي و پرتو تامي از جلوه هاي تربيتي قرآني است و اگر نگارنده بتواند در اين نوشتار، قطره اي از درياي مواج آن انديشه جامع و آن ايده لامع را در معرض بهره گيري تشنگان راه و رسم تربيت صحيح و مفيد قرار دهد، خود را موفق و كامياب ارزيابي مي كند.
-
تشکرها 5
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۵, ۰۸:۳۹ #6
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
ما در اين نوشتار پنج اصل را در معرض استفاده خواننده كنكاش گر قرار داده ايم و صد البته مدعي نيستيم كه آن چه به دست آورده ايم، هم جامع و هم مانع است. ممكن است بعضي از اصول را در بعضي ادغام كنيم يا اصل يا اصولي را بر آنها بيفزاييم. علت آن كه اصول قابل ادغام را جدا كرده ايم، اين است كه خواسته ايم بيشتر مورد تاكيدشان قرار دهيم؛ چرا كه در صورت ادغام، تاكيدي بر برخي از آنها نيست، ولي در صورت تفكيك، مي توان آنها را با تاكيد بيشتر مطرح كرد.
اصول پنج گانه عبارتند از:
1- سلامت بدن؛
2- سلامت روح؛
3- سلامت فكر؛
4- سلامت عقيده؛
5- سلامت اخلاق. [مظلومي، 1362، 75-24]
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۶, ۰۷:۳۹ #7
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
اكنون درباره هر يك با استناد به گفتار و رفتار علوي توضيح مي دهيم.
1- سلامت بدن
بدن، مركب نفس است و نفس بايد در سير تكاملي خود، از بدن بهره كامل بگيرد و به همين جهت است كه حكيم صدرنشين محفل متألهان اسلامي بر اين باور است كه نفس، تا آن جا كه نياز به بدن دارد، به تدبير آن مي پردازد و همين كه نيازش كم شود، تدبيرش را كم و كمتر مي كند، تا روزي كه به كلي بي نياز شود و قطع تدبير نموده و از اين عالم به عالم ديگر انتقال يابد [صدرالدين شيرازي، 1345، 90]
اگر مركب، سالم و راهوار نباشد، راكب را به مقصد نمي رساند و در نتيجه او از هدفش باز مي ماند.
نفس هرگز نمي تواند با يك بدن ضعيف و فرسوده و وامانده، به اهداف خويش نائل شود؛ اعم از اين كه اهدافش دنيوي باشد يا اخروي، مادي باشد يا معنوي، عالي باشد يا داني.
ویرایش توسط معز الاولیاء : ۱۳۹۱/۰۳/۲۶ در ساعت ۰۷:۴۰
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۱/۰۳/۲۸, ۰۹:۰۸ #8
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
در محضر امام علي (ع) مردي به ديگري كه خدايش پسري داده بود، به عنوان تبريك و تهنيت گفت:
«ليهنئك الفارس»
«دلاور يكه سوار خوش قدم باد!»
سوار كار ماهر بودن به تنهايي نمي تواند فضيلت يا رذيلت باشد. آن سواركار ماهري كه در خدمت جور و ستم باشد، گرفتار رذيلت و آن سواركار ماهري كه در خدمت حق و عدالت باشد، اهل فضيلت است؛ از اين رو امام علي (ع) به او فرمود:
«لا تقل ذلك»
«چنين نگوي»
بلكه بايد بگويي:
«شكرت الواهب و بورك لك في الموهوب و بلغ اشده و رزقت بره»
[نهج البلاغه، ن: صبحي صالح، ق 354]
«بخشنده را شكر كن و بخشيده مباركت باد! و او به درجه رشد و كمال برسد و تو از نيكوكاري او بهره مند شوي.»
جمله «بلغ اشده» شاهد مدعاي ماست. از نظر اهل ادب و لغت، اين جمله را درباره كسي به كار مي برند كه به عالي ترين درجه شدت و قوت جسمي رسيده باشد. قرآن كريم درباره يوسف صديق مي گويد:
« و لما بلغ اشده اتيناه حكما و علما و كذلك نجزي المحسنين»
[يوسف، 22]
و چون به نهايت درجه شدت و قوت جسمي (6) رسيد، او را حكمت و دانش بخشيديم و نيكوكاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۱/۰۴/۰۹, ۱۰:۱۹ #9
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
از اين جا معلوم مي شود كه حكمت و دانش- به خصوص درجه عالي آن كه ويژه پيامبران است - بدون اشتداد جسماني و استحكام استخواني و اندام قوي و توانمندي عضلاني، ممكن نيست و به همين جهت، امام پرهيزگاران و اسوه نيكوكاران و محبوب ورزش كاران و الگوي انساني و معنوي صاحبان بازوان ستبر و اندام ورزيده و سالم، چون خود را در آستانه پيري و سستي و فرسودگي مي نگرد، فرزند گرامي اش مجتبي را - كه گام در آستانه جواني و استحكام و اشتداد قواي بدني نهاده- با وصيتي جانانه و اندرزي مشفقانه- از اين كه چون شتري نفور، سركش و مغرور گردد، بر حذر مي دارد.
آري اگر مربيان شايسته و رهروان بايسته، جواناني را كه از لحاظ جسمي توانمند و نيرومند شده اند، درنيابند و آنها را به حال خود رها كنند، هرگز بهتر از شتران مست و سركش و سر سخت و نا به فرمان نخواهند شد.
اگر علي دست روي دست مي گذاشت و استعدادهاي نيكوي حسني را شكوفا نمي كرد، چه مي شد؟
« و اوردت خصالا منها قبل أن يعجل بي أجلي دون أن أفضلي اليك بما في نفسي، او ان انقص في رأيي كما نقصت في جسمي، أو سبقني اليك بعض غلبات الهوي، و فتن الدنيا، فتكون كالصعب النفور.» [نهج البلاغه، ن: صبحي صالح، ن31]
« و ارزش هاي اخلاقي را براي تو بر شمردم، پيش از آن كه اجلم فرارسد... يا پاره هايي از خواهش هاي نفساني بر تو غالب گردد يا فريبندگي هاي دنيا تو را بفريبد و همچون شتري گريزان و سرسخت و نا به فرمان شوي.»
-
تشکرها 4
-
۱۳۹۱/۰۴/۲۰, ۱۸:۳۱ #10
- تاریخ عضویت
آذر ۱۳۸۸
- نوشته
- 6,353
- مورد تشکر
- 12,087 پست
- حضور
- 31 روز 12 ساعت 44 دقیقه
- دریافت
- 19
- آپلود
- 0
- گالری
-
286
در حقيقت، مربي هم توانمندي جسمي را مد نظر قرار مي دهد و هم توانمندي روحي را. ولي اولي، زيربنا و دومي روبناست. بدون زيربنا روبنايي نيست و بدون روبنا، زيربنا مهمل و هدر و بي فايده و بيهوده، بلكه مضر و زيان بخش است.
به همين جهت است كه به فرزند خود محمد بن حنفيه، وقتي كه او را - در نبرد صفين- روانه ميدان كارزار مي كند، توصيه مي فرمايد كه:
«تزول الجبال و لا تزل» [نهج البلاغه، ن: صبحي صالح، خ 11]
«كوه ها از جا كنده مي شوند، ولي تو از جا كنده نشو.»
قطعا محمد تحت تربيت پدر به درجه اي از اشتداد جسماني و استحكام عضلاني رسيده كه اكنون بايد امتحان خود را پس بدهد و بداند كه بايد از كوه هم محكم تر و استوارتر باشد. او بايد پاهاي خود را در جايگاه ميخكوب كند و دندان هايش را به نشان شيرمردي بفشارد و جمجمه خود را پيش خداي خويش به عاريت سپارد و دورترين نقطه اجتماع و انسجام دشمن را در معرض ديد خود قرار دهد و بداند كه نصرت از جانب خداست.
عض علي ناجذك. أعر اله جمجمتك، تد في الارض قدمك. ارم ببصرك أقصي القوم، و غض بصرك، و اعلم أن النصر من عنده الله سبحانه . [همان، ن: 31]
-
تشکرها 4
اطلاعات موضوع
کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
اشتراک گذاری